محفل اطلاعاتی اقتدارگرایان پس از واکنش محکم دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در دفاع از کیان دانشگاه و حرمت شهدا ی جنگ در تدارک سناریوی امنیتی دیگری است تا زمینه را برای بازداشت فعالین دانشجویی و اعمال فشار بر آنها برای اخذ اعترافات اجباری در چهارچوب طرحهای از پیش تعیین شده فراهم نماید .روزنامه کیهان به طریق مالوف , آسمان و ریسمان را به هم بافته است تا به خلاف , بین این واکنش اصولی دانشجویان و مراسم سخنرانی ” افق های دموکراسی و حقوق بشر در ساختمان کنگره آمریکا ” پیوند برقرار کند .!!!
از این رو نشسته به ناحق بر مسند وزارت علوم و تشکل های شبه نظامی به فرموده ساز کوک کرده اند که دانشجویان شریف از آمریکا خط گرفته اند !!!و قس علیهذا .
حسین شریعتمداری هم قیاس به خود کرده , ورود خبرنگاران خارجی به کشور را نیز پرده دیگری از توطئه آمریکا برای ممانعت از دفن شهدا در محیط دانشگاه دانسته است .غافل از آنکه فقط در نظامهای استبدادی و توتالیتر قداست قلم و حرمت رسانه به ایفای نقش پلیسی و امنیتی آلوده می شود .محفل روزنامه کیهان که نقش بالادستی در هدایت حزب پادگانی قبضه کننده قدرت دارد , در تلاش است تا با سوء استفاده از شهداء و حرمتی که به حق مردم ایران برای این قهرمانان عرصه ایثار و ازخود گذشتگی قائل هستند, به دفن اجباری آنها در دانشگاههای مهم کشور بپردازد .جایگاه شهداء در قلب مردم است و در این میان مکان آرامگاه تاثیری در زنده ماندن یاد و خاطره آنان ندارد . . هدف از این استفاده ابزاری , وارد کردن عناصر غیر دانشجو و گروههای فشار نظیر امثال سعید حدادها به بهانه گرامیداشت و زیارت قبور شهداء در محیط های دانشگاهی است تا از این رهرو بتوانند موازنه قوا در محیط های دانشگاهی را به نفع خود تغییر دهند و از طرف دیگر نمادهای بی پایه و اساس و متحجرانه خود را بر محیط های آکادمیک و علمی تحمیل کنند .بی تردید اینگونه اعمال را باید به عنوان بخشی از پروژه محکوم یه شکست تصرف دانشگاهها در نظر گرفت .
اما اگر از منظر مذهبی به این واقعه بنگریم , تدفین اجباری شهداء در دانشگاهها به نوعی یادآور خدعه عمروعاص در ” قرآن بر سر نیزه کردن ” در صفین می باشد .اکنون تعقیب کنندگان خط اسلام اموی در پیوندی گسترده با خردستیزان بنیادگرا هم قسم شده اند تا دینی را که بشارت دهنده سعادت و رستگاری آدمیان است در مسلخ قدرت طلبی , امتیازات مادی و جهل قربانی کنند .در این شرایط وظیفه دین باوران حقیقی و آنانی که دین را برای انسان نوازی و معنویت می خواهند , تلاش همه جانبه در تبیین آفات قرائت فاشیستی , طالبانی و اموی از دین می باشد .تا به دنیا اعلام شود که چهره واقعی دین و به طور مشخص اسلام از این پیرایه ها مبراست .
اکنون شرایط داخلی و جهانی , محفل لانه کرده در روزنامه کیهان را که در تکنولوژی تواب سازی و قتل درمانی ید طولائی دارد , در تنگنا قرارداده است . محرومین و آرزومندان بهروزی و سعادت به فریب و نیرنگ آنها در انتخابات ریاست جمهوری اخیر پی برده اند . دولت مورد حمایت آنان توانایی تحقق وعده ها و برنامه هایش را ندارد . یکپارچه سازی حاکمیت و حضور صحنه گردانان قتلهای زنجیره ای و گردانندگان اطلاعات موازی در دولت , مردم و فعالین جامعه مدنی را نه تنها مرعوب نکرده است بلکه میل آنها به مقاومت و فعالیت را گسترش نیز داده است . دولت نظامی –امنیتی احمدی نژاد همچون دولت ازهاری در اعمال اقتدار ناتوان است . مذاکرات و درخواستهای ترکمان چای گونه با جواب منفی بازیگران صحنه سیاست جهان مواجه شده است و حتی از حمایت و همراهی سرزمین بی غروب نیز خبری نیست .
در این شرایط طبیعی است , طرح ایده ” پیوند خوردن جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران و خواست ههای مشروع جامعه جهانی ” خواب آشفته آنانی که در تدارک جنگ و کشاندن مردم به کارزار اتمی بودند را آشفته سازد .
همراهی جامعه جهانی با جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران , اقتدارگرایان و مدافعین ساخت مطلقه قدرت را در موضعی شکننده قرار داده و قدرت مانور و پنهان شدن در پشت نقاب دروغین دفاع از منافع ملی و توسعه کشور را از آنان سلب می کند .این موضوع به همراه هراس آنان از اوجگیری و تحرک مجدد واکنش های دانشجویان در دفاع از کیان دانشگاه و مبارزه با اقتدارگرایی باعث شده تا این دو مورد مجزا و غیر مربوط به همدیگر را به هم گره بزنند و بدین ترتیب هم مانع تسری و گسترش بحث و گفتگوی آزاد پیرامون ایده ” حمایت عملی و معنوی جامعه جهانی از جنبش دموکراسی خواهی و مسالمت امیز مردم ایران ” در محیط های دانشجویی شده و هم با ارعاب و بازداشت دانشجویان , مقاومت آنها در برابر سناریوهای خود را متزلزل سازند .
در پایان تاکید بر این نکته مناسب به نظر می رسد که فرار قابل اطلاق بر کسانی نیست که به صورت قانونی و علنی از مرزهای کشور خارج شده اند .بلکه همانگونه که تاریخ نشان می دهد , فرار سرنوشت محتوم کسانی است که دیگر نمی توانند در سایه روز , سرکوب , عوام فریبی و زد وبند با قدرتهای جهانی خودشان را بر جامعه تحمیل کنند .
علی افشاری
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات