در ادامه پاسخ به تهمت پراکنیها

من صبر کردم تا شاید آقای پیرحسینلو آتش فتنه ای را که بر افروخته اند ، خود خاموش نمایند .چرا که احتمال می دادم ایشان را ندانسته به این مهلکه کشانده اند , از اینکه ایشان شهامت اخلاقی به خرج دادند و معذرت خواهی کردند تشکر می کنم .اما ابتدا و انتهای مطلب شان نا همگون است و تلاش کرده اند تا اشتباه شان را به طرح موارد زندگی خصوصی من تقلیل بدهند و مجددا بر درستی اصل مطلب شان تاکید کردند . ایشان اگر می خواهند معذرت خواهی شان معنای واقعی پیدا کند بهتر است یا این اشتباه را به پایان منطقی آن یعنی تبری از کلیت اتهامات مورد ادعایشان نزدیک سازند و یا هر چه زودتر مستندات و مدارک خود را ارائه دهند . اتهام و افترا زدن به دیگران چیزی نیست که با یک معذرت خواه سرسری و دفاع از اصل مطلب جبران شود .اثر تلخ آن سالها در ذهن و خاطره جمعی می ماند . پس از سخنرانی در ساختمان کنگره آمریکا بسیاری افراد معمولی و غیر روزنامه نگار به من یا ایمیل زدند و یا تلفنی صحبت کردند و من هم شبهات بو جود آمده را تصحیح کردم .ایشان به راحتی می توانستند با من تماس بگیرند و ابتدا از خود من بپرسند .وبلاگ نویسی و اساسا نوشتن می طلبد که برای متهم کردن دیگران باید بسیار محتاط بود و پس از اطمینان کامل از درستی مستندات باید قلم به دست گرفت .بخصوص مطالبی که می تواند خوراک ماشین تبلیغاتی مافیای قدرت و ثروت شود . البته این اجازه گرفتن نیست . من از هرگونه مطلب انتقادی حتی به صورت تند و صریح استقبال می کنم و آنرا باعث رشد خود و جامعه می دانم اما مرز آشکاری بین تخریب و انتقاد وجود دارد . از فرصت مناسب سخنرانی در ساختمان کنگره امریکا استفاده کردم تا حاصل تجربیات دوران فعالیتم را بازگو کنم و به سهم خود کمک کنم تا رویارویی خسارت بار بین مردم ایران و جامعه جهانی بوقوع نپیوندد.امروز حساسیت جامعه جهانی فراتر از خواست و علائق هر کوشنده سیاسی در ایران یک واقعیت است که حکومت مسئول آن می باشد .در این شرایط باید با عقلانیت ، واقع بینی و درک شرایط نوین جهانی با نفی توامان اراده های جنگ طلب در داخل و خارج کشور بگونه ای عمل کرد که زمینه های بهبود وضعیت مردم ایران در عرصه های گوناگون فراهم شود . در نگاه آرمانی و نگریستن به سیاست به عنوانی میدانی برای “خیر اجتماعی “ ، تقسیم کیک معنا ندارد .فعالیت برای بهبود جامعه ، تلاش برای افزایش آگاهیها و حقیقت طلبی و بیان درد مردم ، تحمل زندان ، انواع و اقسام محرومیت های اجتماعی ، تجربه اضطراب و تنش پی در پی کجایش سهم خواهی است .امروز نیز خوانی در کار نیست .اگر این بود که زحمت گرفتن کمک هزینه تحصیلی از استاد و دانشگاه و گرفتن نمره بالا GRE را به خود نمی دادم و با شرایط سخت زندگی دست و پنجه نرم نمی کردم . گروهها و کار جمعی برخاسته از ایده ها و راهکارهای مشترک می باشند بدیهی است تعلق به گروه یا برنامه سیاسی در یک مقطع زمانی خاص دلیلی بر این نمی شود که تا ابد زندانی آن چهارچوب بود .هر انسانی محق است که آزادانه دیدگاهها و افکارش را بیان کند و بر اساس آنها به ائتلاف و کوشش جمعی با جریانات همسو بپردازد .حرکت های جمعی و ائتلافها مفاهیم متحول و متغیری هستند .این ماجرا عبرت خوبی بود تا تمامی جریانات اصلاح طلب و معتقد به تغییر وضع موجود به خنثی سازی پتانسیل های سازنده یکدیگر نپردازند و موجبات خوشحالی محافظه کاران ، کیهان و بازتاب را فراهم نسازند . مواردی چون تبلیغ ایجابی مواضع ، نقد منصفانه با هدف افزایش آگاهیها ، دفاع از حقوق شهروندی ، گسترش دموکراسی خواهی و حقوق بشر و همپوشانی توانمندیها اجازه نخواهند داد تا تفاوت دیدگاهها در خانواده اصلاح طلبان باعث سوء استفاده مشکل اصلی جامعه ایران یعنی اقتدارگرایان شود . در پایان معتقدم که مسئولیت این کار به عهده شخص آقای پیر حسینلو و منابعشان است . بنده همانگونه که نمی پسندم خود آماج اتهامات بی پایه و اساس شوم به طریق اولی برای دیگران اعم از موافقین و مخالفین خود نیز چنین برخوردی را درست نمی دانم . اما نه از آقای پیرحسینلو و نه از دیگر کسانی که در گذشته و حال در حقم جفا کرده اند هیچگاه کینه به دل نگرفته ام و خود را در جایگاهی ندانسته ام که بخواهم دیگران را ببخشم که این جایگاه فقط در انحصار خداوند متعال می باشد و همچنین پاره ای مطالب تند در پاسخ نخستم را نیز اصلاح کردم .
خداوند همه ما را قرین رحمت خود گرداند .
مطلبی در همین خصوص :
http://r0ozonline.com/02article/015274.shtml

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.