ضرورت اتخاذ رهیافت ” خلاق ” در پویش های اعتراضی دانشجویی

دور جدید تعرضات و دست اندازی های حکومت به دانشگاه و جنبش دانشجویی به گسترش اعتراضات و ابراز نارضایتی دانشجویان انجامید .این محدودیت ها که با نقض آشکار اصول آزادی های آکادمیک و استقلال دانشگاه از قدرت همراه بود ، تحرک جدی در جنبش دانشجویی پدید آورد .بگونه ای که طراحان و تعقیب کنندگان این اقدامات ناقض حقوق بشر نه تنها از رسیدن به اهدافشان باز ماندند بلکه مجبور به عقب نشینی و تحمل هزینه گزاف نیز شدند .
اکنون به نوعی تمامی دانشگاه های کشور در شرایط اعتراضی و غیر عادی به سر می برند .موضوعات و محور های اعتراض اگر چه مختلف و متعدد هستند اما خاستگاه و مخاطب اعتراضات عامل واحدی به نام ساختار سلطه و برخورد اقتدار گرایانه با دانشگاه است که با نفی هویت مستقل و منتقد دانشگاه در تکاپوی تحمیل فضایی مصنوعی و خوشایند دستگاه قدرت بر دانشگاه و محیط های دانشجویی است .عمده موضوعاتی که در دستور کار پروژه تصرف دانشگاه و تکرار تجربه انقلاب فرهنگی قرار دارد را می توان به ترتیب زیر دسته بندی کرد :
۱- پایان بخشیدن به حیات تشکل های دانشجویی مستقل و انحصار فعالیت های دانشجویی در تشکل های وابسته
دولت محمود احمدی نژاد در صدد است از طریق بخشنامه ، آئین نامه و عوامل خود در دانشگاه عرصه را بر تشکل های مستقل در روندی تدریجی تنگ کند و با هم بردار کردن فشار های داخل و بیرون دانشگاه ، زمینه حذف و سرکوب کامل آنان را فراهم کند .ممانعت از صدور مجوز برای برنامه های دانشجویی ، تحدید روز افزون فهرست اسامی افرادی که حق سخنرانی در دانشگاه دارند ،تعلیق پروانه فعالیت تشکل های دانشجویی و محدود کردن شورا های صنفی در محدوده های دلخواه و برخورد ایدئولوژیک با کانون های فرهنگی و هنری رئوس اصلی این خط مشی محدود کننده است .
۲- استحاله و انتقال انجمن های اسلامی دانشجویان از نهاد های منتخب دانشجویان به منصوبین اصحاب قدرت
حرکتی که در تداوم سناریوی ناموفق شکل دهی به طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت و موازی سازی در بزرگترین ساز مان دانشجویی کشور دنبال می شود. در این راستا تلاش می شود تا با مخدوش کردن استقلال انجمن های اسلامی دانشجویان ، اعمال نظارت استصوابی و دخالت مدیریت دانشگاه ، انتخابات از حالت باز به بسته تغییر یافته و افراد مورد نظر ، مطیع و فاقد پشتوانه دانشجویی در راس این تشکل گمارده شوند .از این رو با سازمان دادن بسیج دانشجویی ، نهاد نمایندگی رهبری و دیگر تشکل های همسو در فرایند انتخابات ایجاد اخلال می کنند و با اعمال فشار از طریق مسئولین دانشگاه و هیئت های نظارت سعی می گردد شورا های منتخب دانشجویان در انجمن های اسلامی غیر قانونی اعلام شوند و درب امکانات بر روی آنها بسته شود و در نهایت عملکرد دهه شصت انجمن های اسلامی در باز تولید ایدئولوژی قدرت و ابزار دولت در دانشگاه تجدید شود .
۳- انتصاب افراد مطیع و غیر دانشگاهی
دولت جدید با انتصاب افرادی که مطلوب هیئت علمی و دانشجویان نیستند و با مقتضیات نظام دانشگاهی کشور تناسبی ندارند ، از آنان انتظار دارد تا با قربانی کردن مناسبات جامعه مدنی در دانشگاه منویات قبضه کنندگان قدرت و بخصوص راس هرم قدرت را در دانشگاه حاکم سازند .
۴- پاکسازی اساتید
تکرار انقلاب فرهنگی و اخراج اساتید غیر همسو و بعضا مخالف وضع موجود از دیگر ترفند های طراحی شده است .در این میان تحت پوشش اسلامی کردن محتوی دروس علوم انسانی ، می خواهند نظام دانشگاهی با نفی مبانی مدرنیته و آزادی های علمی به باز نمایی و تبیین روایت دلخواه حاکمیت از سنت بپردازد و تفکر حوزه البته با قرائت مصباح یزدی را بر علوم دانشگاهی سیطره بخشد .
اما شکل برنامه انقلاب فرهنگی دوم مانند انفلاب فرهنگی اول دفعتا و یک باره همراه با تعطیلی دانشگاه نیست .بلکه فرایندی تدریجی و خزنده را تعقیب می کند. بحث اخراج اساتید تحت لوای اسلامی کردن دانشگاه در اواخر دوره وزارت علوم هاشمی گلپایگانی در کابینه دوم هاشمی رفسنجانی نیز مسبوق به سابقه است که با اعتراضات اساتید و دانشجویان در سطح محدودی متوقف ماند .
۵- برخورد با دانشجویان منتقد و معترض و اعمال دوباره نظام گزینش عقیدتی و سیاسی
حذف دانشجویان منتقد و معترض از دانشجویان از دانشگاه دیگر وجه ماجرا است .احضار دانشجویان به کمیته های انظباطی و محاکم دادگستری ، صدور احکام تعلیق ، اخراج ، حبس تعزیری و تعلیقی ، اخراج دانشجویان بر اساس ادعای واهی فقدان صلاحیت تحصیلی از سوی وزارت اطلاعات و اعمال گزینش سیاسی و عقیدتی در فرایند گزینش دانشجو ، همه و همه پرده های مختلف این ماجرا را آشکار می سازند .
۶- دخالت در شیوه پوشش و رفتار فرهنگی و تحمیل الگو های اجباری
دخالت در نحوه پوشش و لباس دانشجویان در قالب امر به معروف و نهی از منکر و مشکل سازی در برابر رفتار های فرهنگی متفاوت با ارزش های فرهنگی سنت گرایان دیگر موضوع برانگیزنده اعتراضات است .دست اندرکاران دولت جدید درصدد هستند فضای نسبتا باز فرهنگی موجود را که ثمره مقاومت و مبارزه نسل های پیشین دانشجویی با الگو های فرهنگی تحمیلی و تحولات زمانه است به گذشته باز گردانند .
مجموعه محور های فوق به همراه ناتوانی و بی کفایتی دولت جدید در اداره دانشگاه ها و نظام آموزش عالی کشور و پاسخگویی به خواسته های صنفی ، آموزشی و علمی بیانگر تشدید نا آرامی ها و منازعه ها در چشم انداز آینده است .
آئین نامه های مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی و هیئت های سه نفره منصوب مسئولین جدید وزارت فرهنگ ، علوم و فناوری ابزار اجرای سیاست های محدود کننده هستند .در این میان نگاهی به تاریخچه سیر تحولات این آئین نامه ها کارگشا به نظر می رسد .پس از اتخاذ رویکرد نقادانه از سوی انجمن های اسلامی دانشجویان برای اولین بار پس از انقلاب فرهنگی ، بخشنامه های دانشجویی به دانشگاه ها ابلاغ شد .فعالین وقت انجمنها به دلیل تعارض روح بخشنامه ها با آزادی و جوهره فعالیت های دانشجویی از عمل و پذیرش آنها سرباز زدند .این کشمکش به دوم خرداد منتهی شد .در این دوره ابتدا آئین نامه ها و قوانینی متناسب با خواسته های جامعه دانشگاهی تدوین و به مجلس و دولت عرضه شد اما در عمل قوانین فوق توسط شورای نگهبان رد شدند و نهایتا توسط شورای انقلاب فرهنگی استحاله شده و به مراتب ماهیتی به مراتب محدود کننده تر و انقباضی تر از دوران هاشمی رفسنجانی پیدا کردند .اما نتیجه شعار قانونمندی ، عمل کردن دانشجویان در چهار چوب آئین نامه ها و بخشنامه های مغایر با آزادی های آکادمیک و مصلحت جامعه دانشگاهی را به همراه داشت .که با وجود مسئولین دولت اصلاحات تا حدی تحمل پذیر بود ولی به مرور در پایان دوره خاتمی دیگر از آستانه تحمل گذشت .اکنون به نظر می رسد فعالین دانشجویی برای حل مشکلات نیازمند خروج از این عادت ۸ سال گذشته هستند .تا با نافرمانی در برابر این قوانین و رویه های ضد حقوق بشر و ناسازگار با الزامات محیط های دانشگاهی خود را از این حصار خارج نمایند سیاستی که فعالین وقت انجمن های اسلامی در برابر دولت هاشمی رفسنجانی اتخاذ کردند .از آنجاییکه شورای انقلاب فرهنگی موجودیتی در قانون اساسی ندارد لذا مصوبات آن فاقد وجاهت قانونی است .
در این شرایط ، چالش کنونی هم می تواند تهدید و هم فرصت برای جامعه دانشگاهی کشور باشد .جهت دهی این اعتراضات به پایانی خوش فرجام مستلزم اتخاذ رهیافت ” خلاق ، برنامه ریزی شده ، یکپارچه و سازمند ” در پویش های اعتراضی دانشجویی است .
عبور از اعتراضات پراکنده و دفاعی کنونی به راهبردی منسجم ، غیر انفعالی و مبتکرانه می تواند بازده پتانسیل موجود در دانشگاه را ارتقاء داده و با هم افزایی و همگرا کردن آن ، جبهه مقاومت نیرومندی در برابر دست اندازی قدرت و دفاع از استقلال و کیان دانشگاه ایجاد کند .وقتی یک حرکت واکنشی محکم چنین ، حاکمیت را مستاصل می سازد و ناکارآمدی نقش کنترل کننده نهاد های وابسته اش اعم از نهاد نمایندگی ، بسیج دانشجویی و نشسته گان به نا حق بر مصدر مدیریت های دانشگاهی را آشکار می سازد بدیهی است امکان مقاومت حاکمیت در برابر حرکت منسجم و سازمان یافته باقی نخواهد ماند .
اگر هم حاکمیت پس از ناتوانی نهاد های تحت امرش در دانشگاه ، اقدام به برخورد های امنیتی و قضایی بکند ، باز هم در صورت یکپارچگی و اتحاد دانشجویان کاری از پیش نخواهد برد و برگی بر کارنامه شکست خورده برخوردهای امنیتی و قضایی با فعالین دانشجویی افزوده خواهد شد .
اتخاذ رهیافت خلاق ، برنامه ای و یکپارچه نیازمند بستری سازمانی است .تمامی جریانات موجود در دانشگاه اعم از سیاسی ، صنفی ، علمی و فرهنگی که مخالف مناسبات موجود و مدافع استقلال دانشگاه از قدرت هستند و دانشگاه را نه به عنوان ابزار حکومت بلکه خادم علم و حقیقت و رکن رکین جامعه مدنی می دانند ، می توانند با هم متحد و منسجم شوند و با تجمیع پتانسیل ها در ارتباطات تشکیلاتی نیروی مورد نیاز برای دفاع از دانشگاه را خلق نمایند .
در اینجا تمایز سیاست از امور غیر سیاسی معنا ندارد .چون حکومتی که در تمامی موضوعات دانشگاهی اعم از محتوی دروس ، انتخاب مسئولین ، گزینش دانشجویان ، شیوه پوشش ، مسائل داخلی تشکل های دانشجویی و محدود کردن حوزه اختیارات نهاد های صنفی دخالت می کند ، ناگزیر تمامی فعالیت های ناخوشایند به مذاق حاکمیت در تمامی عرصه ها رنگ و بویی سیاسی پیدا می کند .
پایبندی به شیوه های مسالمت آمیز، مدنی و متناسب با شان دانشگاه از موارد کلیدی در حصول به موفقیت است. شکستن شیشه، استفاده از الفاظ نا مناسب و پرتاب اشیا ضمن آنکه به وجهه حرکت ضربه می زند و در اصل ناشی از دخالت خشونت آمیز گروه های فشار و نیروهای امنیتی است، در خور شان دانشگاه و دانشجو نیست. حرکت های اعتراضی دانشجویان، بایستی ضمن زیر سوال بردن مشروعیت نهادهای وابسته به اقتدارگرایان در دانشگاه ها، بیش از هر چیز خود از مشروعیت در روش، شعار و راهبرد برخوردر باشند.
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز در تاریخ ۹ خرداد منتشر شده است .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.