هزار و یک شب هسته ای

ماراتون پرونده هسته ای ایران به مراحل حساس و تعیین کننده خود نزدیک می شود. جمع بندی مشترک و توافق اجلاس ۱+۵ در زمینه تدوین مجموعه منسجمی از مشوق ها و تهدید ها و ارائه آن به تهران و چرخش سیاست دولت آمریکا از رد کردن مطلق مذاکره با جمهوری اسلامی به مخالفت مشروط، وضعیت تازه ای را برای حاکمیت ایران پدید آورده است. اکنون توپ در زمین ایران قرار دارد و تصمیم گیری مسئولین حکومت ایران به میزان زیادی فرجام پر مناقشه ترین پرونده سیاست خارجی جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد. اگر چه منازعات درون قدرت رسیدن به تصمیمی واحد و منسجم را مشکل ساخته است، اما – جز پاره ای استثناها – در مجموع لحن مسوولین ایرانی و بویژه جناح های افراطی در قیاس با گذشته محتاط تر شده است.
موضع گیری کاندولیزا رایس در مشروط کردن مذاکره با ایران به توقف کلیه فعالیت های مربوط به غنی سازی اورانیوم بازتاب های فراوانی داشت. پاره ای از تحلیل گران این موضوع را شکستی برای دستگاه دیپلماسی دولت بوش قلمداد می کنند که در اثر فشار اتحادیه اروپا، روسیه و چین و همچنین محافل رقیب نئومحافظه کاران در حوزه سیاسی آمریکا مجبور به عقب نشینی شده است. مطابق دیدگاه این تحلیلگران، تقاضای ۷۳ نفر از نمایندگان کنگره آمریکا، موضع گیری سناتور لوگان رئیس کمیسیون خارجی سنای آمریکا، مادلین آلبرایت و برژینسکی و رسیدن به توافق در شورای امنیت سازمان ملل، از دیگر دلایل موثر در تعدیل مواضع آمریکا بوده است.
اما در تحلیلی متفاوت، عده ای معتقدند که تصمیم جدید، تاکتیکی جدید در تداوم سیاست قبلی است. این تاکتیک هوشمندانه و هدفمند به گونه ای طراحی شده است که هر دو سوی آن برای آمریکا نتیجه برد را به همراه می آورد و در واقع فرش را از زیر پای ایران کشیده است. چرا که در صورت مخالف ایران، دیگر جایی برای مقاومت روسیه و چین برای شروع اقدامات تنبیهی باقی نمی ماند. به عبارت دیگر آمریکا با این اقدام ایران را در شرایط سختی قرار داده است و از سوی دیگر با اثبات “خویشتن داری” و آزمودن تمامی راه های مسالمت آمیز وجهه خود را در جهان ارتقا داده است. در پیش بودن انتخابات سنای آمریکا دیگر هدفی است که دولت بوش با این سیاست برای بهبود موقعیت جمهوری خواهان دنبال می کند.
مشوق های “متهورانه و سخاوتمند” اروپا – به قول خاویر سولانا – قرار است در جریان سفر وی به ایران ارائه شود. اروپایی ها خوشبین هستند که این مشوق ها به بحران اتمی ایران پایان دهد. پاره ای از موضع گیری های ایران در اعلام سقف ۵ درصدی و ۱۶۰ سانتریفوژ برای غنی سازی اورانیوم، متوقف کردن عملی و بی سرو صدای فعالیت های غنی سازی اورانیوم در مراکز هسته ای ایران و توافقات روسیه و ایران در ایجاد کنسرسیوم مشترک، نقطه امید اروپا در این میان است. اگر چه موضعگیری جمهوری اسلامی در رد پیش شرط آمریکا برای مذاکره و اصرار بر عدم پذیرش رسمی تعلیق غنی سازی اورانیوم، این خوش بینی را با تردیدهایی مواجه کرده است.
غنی سازی اورانیوم و تامین سوخت هسته ای، لایه ظاهری چالش حکومت ایران با جامعه جهانی است. اظهارات تند رهبر جمهوری اسلامی در مرقد آیت الله خمینی در تهدید آمریکا به نا امن کردن مسیر انتقال انرژی در تنگه هرمز و پافشاری بر تداوم غنی سازی اورانیوم، اظهارات مشابه محمود احمدی نژاد، مصاحبه علی لاریجانی با روزنامه ایتالیایی و اظهارات تند سید احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه تهران، در صورتی که صرفا برای مصرف تبلیغاتی در داخل اتخاذ نشده باشد، رسیدن به توافق را بسیار مشکل می سازد. توقف کلیه فعالیت های مربوط به غنی سازی تنها مسیر رسیدن به مصالحه و تفاهم است.
اصرار ایران بر تولید سوخت هسته ای و رد مشوق های اجلاس ۱ + ۵ که به قول کاندولیزا رایس، ایران فرصت زمانی محدودی برای پاسخ به آن دارد، به معنای پایان سیاست هویج و آغاز چماق و اقدامات تنبیهی است. به نظر می رسد مقامات ایران به حمایت ۱۱۶ کشور عضو جنبش عدم تعهد از استفاده صلح آمیز ایران از فناوری هسته ای، زد و بند اقتصادی با روسیه و چین و استفاده از ابزار نفت با توجه به تاثیر منفی گرانی و فقدان امنیت انتقال آن بر چرخه اقتصاد جهانی دل بسته اند تا بتوانند فضا را به نفع خود تغییر دهند. در این شرایط ممکن است روسیه و چین راه حل جایگزینی را در چهارچوب تعیین سقف محدودی برای غنی سازی اورانیوم در ایران ارائه دهند. موضوعی که تا حال آمریکا و اروپا نسبت به آن موضع مخالف سرسختانه ای داشته اند.
اما برعکس آنکه روزنامه کیهان و دیگر محافل همسو با محافظه کاران درصدد القای عقب نشینی آمریکا و “پیروزی دولت احمدی نژاد در برابر زور گوییهای جامعه جهانی” هستند، این جمهوری اسلامی است که با پذیرش گفتگوی بدون پیش شرط با آمریکا عقب نشینی آشکاری را در حوزه سیاست خارجی خود پدید آورده است و یکی از بزرگترین تابو هایش را شکسته است. تا چند سال پیش اعلام نظر در دفاع از مذاکره با آمریکا جرم بود. حالا این فرایند از سوی مقام رهبری تایید شده و بر “گفتگوی بدون پیش شرط” تاکید می شود و رئیس جمهور اصول گرا به رئیس جمهور آمریکا نامه مستقیم می نویسد! این تحول به همراه سایر چرخش ها در لحن مقامات و کانون های تصمیم ساز ایران و سابقه جمهوری اسلامی در انعطاف در برابر فشار فراگیر و گسترده قدرت های جهانی، نشان می دهد که شاید مواضع اخیر در رد درخواست تعلیق غنی سازی اورانیوم، موضع نهایی حاکمیت نباشد. ممکن است مقامات ایرانی بخواهند به صورت غیر رسمی و مخفیانه غنی سازی اورانیوم را متوقف کنند تا وجهه آنها در داخل کشور آسیب نبیند. از زاویه ای دیگر شاید این مخالفت ها به معنای دریافت زمان برای افزایش رایزنی جهت دریافت تضمین امنیتی از سوی دولت آمریکا باشد. موضوعی که لایه اصلی و پنهانی بحران هسته ای است. فشار بیشتر روسیه، چین و اروپا و سازمان ملل متحد به آمریکا نقطه امید مقامات ایران است که فکر می کنند در شرایطی که چالش ها و شکاف های موجود راه رسیدن به اقدامی هماهنگ در جامعه جهانی را با دشواری مواجه ساخته است، مقاومت در برابر خواست آمریکا و در عین حال ملایمت با کشور های فوق احتمال را بیشتری برای دریافت تضمین امنیتی را ایجاد می کند.
اما این ماجرا سویه دیگری هم دارد. امتناع جمهوری اسلامی از تعلیق غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هسته ای بر عکس تصورات مقامات ایران می تواند فاصله بین آمریکا و روسیه و چین در کاربست اقدامات تنبیهی را به میزان معنا داری کم کند و هماهنگی جامعه جهانی در واکنش نسبت به ایران را افزایش دهد. در این شرایط اگر لجاجت حکومت ایران تداوم یابد احتمال شعله ور شدن آتش جنگی محدود با هدف نابودی تاسیسات هسته ای ایران زیاد خواهد شد. نخستین گام اقدامات تنبیهی مسدود کردن اموال مقامات ایران و ممانعت از سفر آنها به کشور های خارجی است. اقدامی که دولت آمریکا با عدم صدور ویزا برای وزیر بهداشت و درمان جمهوری اسلامی استارت آن را زده است.
اما موفقیت مذاکرات به لحاظ اینکه خطر جنگ و تحریم را منتفی می سازد و روابط بین ایران و آمریکا را عادی می کند و دیگر حکومت نمی تواند با برچسب وابستگی به آمریکا بخشی از مخالفین خود را سرکوب کند، مفید به حال جامعه است. اما این فایده مندی زمانی تکمیل و پایدار می شود که حقوق بشر و دموکراسی در صدر فهرست مطالبات جامعه جهانی از حکومت ایران قرار گیرد. تا بدین وسیله جامعه جهانی نشان دهد که حامی مردم ایران در تحقق خواسته ها و حقوقشان است. نبود رعایت حقوق بشر در لیست خواسته هایی که خانم رایس از حکومت ایران اعلام کرده، به موقعیت دولت آمریکا در افکار عمومی مردم ایران لطمه می زند و سابقه منفی گذشته را تداوم می بخشد.
البته دموکراسی خواهی و مطالبه حقوق بشر جنبشی ملی در ایران با سابقه یک صد ساله است که پشتوانه آن مردم ایران هستند و در هر شرایطی مستقل از اینکه جامعه جهانی و دولت آمریکا در کنار آنان قرار گیرند و یا چون گذشته در مقابل آنان صف آرایی کنند، آن را دنبال می کنند و منتظر دیگران نمی مانند. کشور های مسلط جهان و بخصوص آمریکا شایسته است توجه کنند که ملت ها متغیر اصلی و نهایی تصمیم گیری هستند. دولت هایی که به مردم شان اتکا ندارند، هیچگاه طرف های قابل اطمینانی برای جامعه جهانی نیستند. دولت آمریکا برای رفع تهدید های امنیتی از ناحیه حملات تروریستی محتاج ترمیم اصلاح وجهه خود در افکار عمومی جهان و بویژه منطقه خاور میانه است. اصلاح وجهه ای که جز با اقدامات عملی در اصلاح روش های نامناسب گذشته ممکن نخواهد بود. بخصوص در کشوری چون ایران که سایه شوم مشارکت آمریکا در کودتا بر علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق، هنوز بر فضای سیاسی آن سنگینی می کند.
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز در تاریخ ۱۵/۳/۱۳۸۵ منتشر شده است .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.