موازی سازی در انجمن های اسلامی

موازی سازی یکی از مهمترین روش های نظام سیاسی در مهار و کنترل مخالفان خود بوده است. هر گاه نفی و تخطئه تشکیلاتی، نتایج و انتظارات مورد نظر را به همراه نیاورد، ایجاد تشکیلاتی موازی با بهره گیری از نامی مشابه در دستور کار قرار گرفت تا با ایجاد اغتشاش و سر درگمی، به افکار عمومی آدرس غلط داده شود و بدین ترتیب از اعتبار و مشروعیت تشکیلات اصلی کاسته شود. حاکمیت های غیر دموکراتیک این شیوه غیر اخلاقی را به کار می گیرند تا بر استیصال شان در بی اعتبار سازی مخالفین در جامعه، غلبه یابند. تشویق به راه اندازی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در برابر سازمان مجاهدین خلق ر ا می توان نقطه آغاز این شیوه از سوی بنیانگذاران ساختار قدرت دانست که بارها و بارها در حوادث پس از انقلاب تکرار شده است. راه اندازی جمعیت ایران فردا نیز یکی از نمونه های جدید است که مخالفین مشی ماهنامه ایران فردا راه انداختند تا بتوانند از اعتبار این نام استفاده کنند.
چندی است انجمن های اسلامی دانشجویان آماج این سیاست قرار گرفته اند. پس از اینکه انجمن های اسلامی از خطوط قرمز رد شدند و قدم در محدوده ممنوعه ساختار قدرت گذاردند و تمهیدات مختلف اعم از بازداشت، تطمیع، اعمال محدودیت در بهره گیری از امکانات، سنگ اندازی در تحصیل و اشتغال پاسخ نداد، موازی سازی و تحریک به انشقاق مورد توجه محافل امنیتی قرار گرفت. شروع این پروژه با شکل گیری جریانی موسوم به دفتر تحکیم وحدت شیراز با حمایت نهاد های غیر انتخابی و سیستم قضایی و امنیتی بود که عده ای خارج از موازین قانونی و اساسنامه دفتر تحکیم وحدت مدعی شورای مرکزی آن شدند. این ترفند در عمده انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه با استفاده از عناصر حاشیه ای و اقلیت اجرا شد. اما هوشیاری و مقاومت دانشجویان و فعالین دفتر تحکیم وحدت این طرح را خنثی کرد. بگونه ای که این مجموعه ساختگی فقط در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و دیدار با مقامات به هنگام نیاز حکومت به مانور تبلیغاتی برای تایید مواضعش، وجود خارجی پیدا می کرد و دیگر در محیط های دانشگاهی نشانی از آن نبود. عدم شناخت درست از ماهیت مقبولیت و کارایی دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی از دیگر دلایل ناکامی پروژه فوق بود. موقعیت و نقش آفرینی دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان ارتباطی با نفس اسم و عنوان آن ندارد بلکه تابعی از مواضع و اعمالی است که اتخاذ می کنند. از سوی دیگر نقطه اتکاء اصلی توان دفتر تحکیم وحدت به پشتوانه دانشجویی آن است که محصول جوشش و فعالیت های واقعی دانشجویان در محیط های دانشجویی است. طراحان این پروژه غافل بودند که نفس عنوان انجمن اسلامی دانشجویان موقعیتی را فراهم نمی کند بلکه برونداد و عملکرد آن تعیین کننده است. ناتوانی دستگاه های امنیتی در برقراری اقتدار آهنین دلیل دیگری است که در موازنه قوای موجود بین جامعه مدنی و حکومت، اساسا موفقیت چنین روش های امکان پذیر نیست.
نگاه ابزاری پاره ای از احزاب به دفتر تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی نیز عامل مهمی در اجرای این پروژه بود و هدایت کنند گان پروژه مزبور از این موضوع استفاده زیاد کردند. این احزاب و گروه ها حمایت و توجه شان به انجمن های اسلامی دانشجویان بر اساس همسویی و پذیرش مواضع بود و کلیت، استقلال و چهره واقعی مجموعه برایشان مطرح نبود. وقتی اکثریت دفتر تحکیم وحدت راهی متفاوت را برگزید. آنها به جریان سازی و تقویت اقلیت همسو با خود در مجموعه کردند و با فضا دادن به گرایش های حاشیه ای و سوء استفاده آنها از عنوان دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی، شکل دیگری از موازی سازی را موجودیت بخشیدند.
حال با توجه به شکست پروژه فوق و روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، طراحان پروژه انقلاب فرهنگی دوم برنامه جدیدی برای موازی سازی انجمن های اسلامی تدارک دیده اند. هدف این برنامه جدید زمینه سازی برای حذف جریانات دانشجویی منتقد در انجمن های اسلامی و پایان بخشی به حضور تشکل های معترض در دانشگاه است. آنها می پندارند بروز واکنش های اعتراضی دانشجویان بواسطه وجود نهاد های منتقد دانشجویی از جمله انجمن های اسلامی، نشریات دانشجویی، شورا های صنفی است. لذا کنترل و استحاله آنها می تواند آرامش مورد خواست حکومت در دانشگاه ها را پدید آورد. رئوس این برنامه جدید موارد زیر را در بر می گیرد.
استحاله و جعل عنوان
در این برنامه انحلال و حذف نهاد ها مطرح نیست. صرف نظر از آنکه ، حاکمیت چنین توانی را ندارد، نمی خواهد هزینه انحلال را نیز بدهد. از آنجاییکه دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی از تکوین کنند گان ساختار قدرت هستند، لذا انحلال آنها شکست فاحشی برای حاکمیت قلمداد می شود. از سوی دیگر حذف و انحلال انجمن ها به گسترش شکاف بین دانشگاه و نظام سیاسی منجر خواهد شد و از این رو سیستم امنیتی به جای انحلال به استحاله و مهار انجمن ها می اندیشد.
راه اندازی هیئت موسس برای تشکیل انجمن های اسلامی
در این برنامه بقایای طیف دفتر تحکیم وحدت شیراز و بسیج دانشجویی ماموریت یافته اند تا با متهم کردن آنها به غیر اسلامی بودن و عدم پای بندی به مرامنامه و اساسنامه، مدعی فقدان مشروعیت در انجمن های اسلامی شوند. البته مراد آنها از اسلامی بودن تبعیت از فرامین ولی فقیه است، که نادرستی این مدعا خارج از حوصله این متن است و در آینده به آن خواهم پرداخت. پس از قبولی درخواست این هیئت های موسس از هیئت های نظارت منتخب دولت احمدی نژاد در دانشگاه ها، بدنه هوادار محافظه کاران به انجمن های اسلامی جعلی جدید تزریق می شود تا با اتخاذ مواضعی همسو با حاکمیت به ابهام آفرینی و به غلط انداختن افکار عمومی بپردازند.
تشدید فشار بر انجمن های اصلی
به موازات فراهم کردن مقدمات برای فعالیت انجمن های جعلی، عرصه بر انجمن های واقعی تنگ می شود. یک سری از فعالین دانشجویی بازداشت می شوند، دانشگاه ها انجمن ها را غیر قانونی اعلام می کنند، به آنها امکانات و مجوز برگزاری برنامه داده نمی شود، فعالین انجمن ها به کمیته های انظباطی احضار و به محرومیت موقت و دائم از تحصیل محکوم می شوند. ممکن است عوامل حکومت در دانشگاه ها و گروه های فشار به آنها حمله ور شوند. نهاد نمایندگی رهبری و دیگر نهاد های همسو به تخریب و تخطئه انجمن ها می پردازند.
البته ممکن است به انجمن ها پیشنهاد شود در صورت واگذاری انجمن اسلامی به آنها مجوز تشکیلاتی دیگر صادر می شود. بدیهی است پس از تحقق این پیشنهاد به مجرد اولین اقدام انتقادی به راحتی تشکل جدید منحل و لغو امتیاز می شود.
صحنه گردانان و برنامه ریزان دولت اقتدارگرای کنونی به غلط می پندارند که دولت خاتمی و وجود مدیران اصلاح طلب در وزارت علوم و دانشگاه ها باعث رشد و گسترش ماهیت انتقادی انجمن های اسلامی شده است. در حالی که بر عکس وجود آنها باعث اعتماد دانشجویان به حل مشکلات و تحقق خواسته ها در چهارچوب نهاد های موجود بود. اما یکپارچه شدن حاکمیت در دستان محافظه کاران، شکاف بین دانشگاه و نظام سیاسی را گسترش داد و پتانسیل اعتراضی جنبش دانشجویی آزاد گشته و در عرصه عمومی نمایان شد.
محدود کردن فضای اطلاع رسانی
انجام این برنامه نیازمند خلاء خبری و اطلاع رسانی است. بنابراین تلاش می شود با تشدید سانسور در خبرگزاری ها و مطبوعات و مشکل سازی برای نشریات دانشجویی فعالیتها و مقاومت های فعالین انجمن ها و دانشجویان در جامعه مطرح نشود و برعکس اخبار و اطلاعات طیف جعلی به صورت پر رنگ از صدا و سیما و رسانه های وابسته به حکومت بازتاب یابد.
فشار برای تغییر نظام انتخاباتی انجمن ها از باز به بسته
نظام باز انتخاباتی و مشارکت دادن دانشجویان در تعیین اعضاء شورای مرکزی انجمن ها از مهمترین عوامل پویایی و محبوبیت آنها بوده است. لذا تلاش می شود با فشار از طریق نهاد های مدیریتی دانشگاه، برخورداری انجمن ها از امکانات و قانونی بودن، منوط به تغییر نظام انتخاباتی به حالت بسته و یا پذیرش دخالت هیئت های نظارت دانشگاه در بررسی صلاحیت داوطلبین عضویت در شورای مرکزی انجمن ها شود. در همین راستا از انجمن ها خواسته می شود در چهارچوب آئین نامه های انقباظی و مغایر با استقلال دانشگاه و آزادیهای آکادمیک مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی عمل کنند. بدیهی است فرجام پذیرش چنین درخواستی استحاله شدن و از بین رفتن ماهیت انتقادی خواهد بود.
به باور نگارنده در شرایط کنونی جامعه و حکومت و با توجه به گسترش اینترنت و فضای اطلاع رسانی مجازی این برنامه شانسی برای موفقیت ندارد. در دوران موسوم به سازندگی، پیش از دوم خرداد، نیز برنامه هایی مشابه اجرا شد که نه تنها نتیجه ای به باور نیاورد بلکه باعث تقویت گفتمان انتقادی در انجمن های اسلامی دانشجویان شد. واکنش محکم و اصولی دانشجویان در دانشگاه های امیر کبیر و همدان، آسیب پذیری حاکمیت در اجرای این پروژه را آشکار ساخت. اتحاد و همبستگی دانشجویان، تلاش انجمن های اسلامی در پاسخگویی مناسب به ذخیره گران سنگ اعتماد دانشجویان، تبیین جایگاه دین در انجمن های اسلامی، نافرمانی در برابر آئیئن نامه ها و احکام نا موجه و ناسازگار با مقتضیات محیط دانشگاه، کار بست شیوه های مدنی و مسالمت آمیز اعتراضی و برنامه ریزی برای خلق نیروی اعتراضی جنبش دانشجویی نکاتی هستند که پروژه موازی سازی را همچون برنامه های آزادی ستیزانه قبلی روانه بایگانی طرح های شکست خورده خواهند نمود.
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۸۵ منتشر شده است .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.