شعار روشنگرانه

شعار “آزادی حق مسلم ماست، انرژی هسته ای دکان دولت ماست” یکی از شعار هایی بود که در آخرین حرکت اعتراضی دانشجویان در کوی دانشگاه تهران مطرح شد. این شعار به نحو موثری جایگاه پروژه هسته ای را در جامعه پیشروی دانشجویی بازتاب می داد. شعاری که ناشی از این واقعیت است که بسیاری از موارد مهمتر هستند که به عنوان “حق مسلم” بر انرژی هسته ای اولویت دارند و آزادی در راس همه آنها قرار دارد. حتی عدالت، رفاه، معنویت و پیشرفت در غیاب آزادی به مفاهیمی توخالی و غیر موثر تنزل می یابند.
در آزادی است که استعدادها شکفته می شوند و بحث ها و دیدگاه ها در کوره تضارب آرا آبدیده می گردند. در فضای باز مطبوعاتی و آزادی بیان، سست پایگی استدلال های حاکمان در القای انرژی هسته ای به عنوان عاملی رهایی بخش و معجزه گر آشکار می شود و مشت عوام فریبانی که می خواهند قابلیت غنی سازی اورانیوم را فتح الفتوح قرن نشان دهند، باز می شود. انرژی هسته ای حق مردم است؛ ولی بسیاری حقوق مقدم بر آن وجود دارد که حاکمیت آنها را پایمال کرده است.
چنانکه در شعار دانشجویان خلاصه شده بود، انرژی هسته ای اکنون بیش از هر چیز “دکان دولت” است و ارتباطی با اولویت های جامعه ندارد. این شعار که تمهیدات حکومت در القای تک صدایی جامعه ایران در خصوص حمایت از فعالیت های هسته ای را با چالشی جدی مواجه می کرد، به نظر من از دلایل مهم حمله افسار گسیخته لباس شخصی ها به کوی دانشگاه تهران بود.
به طور کلی باید گفت اگرچه دفاع قدرت مداران از انرژی هسته ای در قالب “حق مسلم” به لحاظ تاکتیکی و در کوتاه مدت تا حدودی برایشان کارساز افتاده، ولی به لحاظ استراتژیک درد سر ساز خواهد شد. تکلیف مدارانی که اساسا حقی برای مردم قائل نیستند و از نظر آنان مردم فقط مکلف به انجام تکلیفشان در برابر نظام سیاسی هستند و حکومت را مسلط بر جان، مال و ناموس مردم می دانند، به تدریج خود را مواجه با مطالبه “حقوق مسلم” دیگری می بینند که خوشایند آنها نیست. کارگران تشکیل سندیکا را حق مسلم خود می دانند، زنان اصلاح قوانین نابرابر و تماشای مستقیم مسابقات فوتبال را حق مسلم تلقی می کنند، دانشجویان از استقلال دانشگاه، عدم دخالت در انتخابات تشکل های دانشجویی، پایان برخورد های امنیتی، قضایی و ایدئولوژیک در دانشگاه به مثابه حق مسلم دفاع می کنند، قومیت ها الغای تبعیض ها، حق تدریس و آموزش رسمی زبان قومی و برخورداری از حق سازمان یابی و پاسداشت نماد های فرهنگ بومی را حق مسلم قلمداد می کنند … و هزاران حق ریز و درشت دیگر.
بنابراین حاکمیت با استفاده تبلیغاتی از مفهوم “حق مسلم” وارد بازی ای شد که قادر به کنترل و ادامه آن نخواهد بود.
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۵ منتشر شده است .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.