آیت الله بهشتی و تحکیم استبداد دینی (بخش دوم)

فعالیت های سیاسی و فرهنگی پیش از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
آیت الله بهشتی ارتباط با دانشجویان و بخصوص اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان را در سال ۱۳۴۱ پس از فوت آیت الله العظمی بروجردی شروع کرد. جمعی از اعضاء انجمن اسلامی دانشگاه تهران برای تجلیل از مقام آیت الله بروجردی و ضرورت   پر شدن خلاء وی بر سر مزارش در قم حاضر شدند و بعد بهمدرسه دین و دانش رفتند. بهشتی برای آنان پیرامون جایگاه مرجعیت سخنرانی کرد. (۹)

سید هادی خسروشاهی این دیدار را اینگونه توصیف می کند:
«روابط من و مرحوم آقای بهشتی استمرار داشت تا زمان فوت آیت الله بروجردی که قرار شد انجمن اسلامی دانشجویان تهران که پایگاهشان مسجد هدایت بود و مرحوم آیت الله آقای طالقانی آنجا نماز می خواندند، به قم بیایند. مرحوم آقای بهشتی به من زنگ زدند و گفتند موضوع را به دوستان مکتب اسلام و سایرین خبر بدهم. در واقع بانی حرکت وحدت حوزه و دانشگاه، شهید بهشتی و مرحوم بازرگان و در بخشی، اینجانب، بودیم. قرار بود دانشجویان به دبیرستان دین و دانش بیایند و از آنجا هم با پلاکارد، راهی صحن مطهر شوند»(۱۰)
این سابقه و همچنین حضور آیت الله بهشتی در مسجد هدایت باعث می شود که محمد بسته نگار در پاییز سال ۱۳۴۱ پیشنهاد دعوت از وی برای سخنرانی در جلسه عمومی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به مناسبت عید فطر را مطرح سازد. آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان که سخنرانان همیشگی این مراسم بودند به دلیل شرکت در جلسه جبهه ملی نمی توانستند شرکت کنند. بدینترتیب ارتباط بهشتی با دانشجویان مذهبی نو گرا تقویت می شود و پای وی به سخنرانی در مراکز دانشگاهی باز می گردد.
بهشتی به مدت دو سال در حد فاصل ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ در منزل محمد علی النقی از اعضاء هیات مدیره حسینیه ارشاد حضور می یافت و در برخی جلسات سخنرانی می کرد. این جلسات را نیرو های ملی – مذهبی وقت به صورت ماهانه برگزار می نمودند. (۱۱)
وی در جشن مبعث انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران پیرامون تحریفات در اسلام سخنرانی کرد و در آنجا مقدماتی در خصوص یک طرح تحقیقاتی را عنوان کرد. این موضوع باعث علاقه محمد حنیف نژاد و جمعی از دانشجویان به وی شد و باعث گشت تا تحقیقات پیرامون حکومت اسلامی را به صورت منظم و هدفمند آغاز کند.(۱۲)
باید توجه داشت وی هنگامی فعالیت منظم حول ایده پردازی برای حکومت اسلامی را شروع کرد که هنوز آیت الله خمینی بحث تئوری ولایت فقیه را مطرح نکرده بود. اندکی بعد او تدوین طرح تشکیل حکومت اسلامی ر ا زیر نظر کمیته ای از روحانیون وبا هدایت آیت الله مشکینی شروع کرد. دیگر افرادی که در این حلقه حضور داشتند عبارت بودند از سید علی خامنه ای ، ربانی شیرازی ،محمد مفتح و …
او همچنین در سمیناری که نو گرایان دینی پیرامون آینده مرجعیت پس از فوت آیت الله بروجردی بر پا کردند ، مقاله ای ارائه داد. در کل تا پیش از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آیت الله بهشتی رابطه نزدیکی با نیروی مذهبی نو گرا که بعد ها به ملی – مذهبی معروف شدند بر قرار کرده بود. وی همچنین در نشریه مکتب اسلام نیز مقاله می نوشت.
بهشتی در اواخر دهه سی شمسی کلاس های ویژه ای برای طلاب و فضلای حوزه علمیه در مدرسه دین و دانش تشکیل داده بود. در این کلاس ها عمدتا زبان انگلیسی و علوم روز تدریس می گشت. وی از ۳۰ نفر دعوت کرده بود ولی جمع کمی توانستند آن دوره را با موفقیت تمام کنند. از افرادی که درآن کلاس ها حضور داشتند می توان به مصطفی محقق داماد ، سید هادی خسرو شاهی ، سید محمد خامنه ای ، مصباح یزدی، هاشمی رفسنجانی ، ربانی شیرازی ، طاهری خرم آبادی، ربانی املشی و … اشاره کرد.(۱۳)
سید علی خامنه ای نیز مدعی است چند جلسه در این کلاس ها شرکت کرده اما چون کلاس ها برای وی جاذبه نداشت و در حد بحث های اراده شده اطلاع داشت دیگر ادامه نداد. (۱۴)
بهشتی می خواست در سال ۱۳۳۷ برای سفر تبلیغی به ژاپن برود اما موفق به این کار نشد. این امر نشان می دهد که وی از ابتدا برنامه جدی برای رشد و گسترش ایده های خود و ارائه تفسیر جدید از اسلام به در قالب یک مکتب جهانی در کنار بلوک شرق و غرب داشته است.
فعالیت های سیاسی و مذهبی بعد از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
فعالیت و جایگاه دکتر بهشتی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مشخص نیست. او در آن هنگام در قم بود اما معلوم نیست وی در هنگام سخنرانی آیت الله خمینی و اعتراض روحانیون و مردم قم و تهران چه نقشی را ایفا کرده است. اما مجموعه فعالیت های قبلی وی در پیوستن برخی از نیرو ها به این حرکت بی تاثیر نبوده است.
در کل می توان گفت وی در حرکت اعتراضی ۱۵ خرداد نقش حضور خاص و متمایزی نداشت و حتی برای یک ساعت نیز بازداشت نشد. برخی منابع مدعی شده اند که وی در آن ایام با حزب زحمتکشان بقائی همکاری می کرد و به دلیل توزیع بیانیه حزب زحمتکشان در مورد ۱۵ خرداد در بین فرهنگیان از قم تبعید شد.
اما این رویداد در وی تاثیر زیادی داشت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه ها اعلام داشت که ۱۵ خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران شد چون هم یک مرجع تقلید برجسته ،رهبری حرکت اعتراضی در دست گرفت. مبارزه رنگ و بوی مذهبی و اعتقادی پیدا کرد. انگیزه حرکت کسب رضایت خداوند شد. تمایل برای شهادت افزایش یافت . همچنین روحانیت که مورد اعتماد مردم بودند به حرکت پیوستند و توانستند در شهر های زیادی مجموعه ها و ارتباطاتی را برای رشد نهضت فراهم کنند. (۱۵)
اما تاثیر مثبت ۱۵ خرداد انگیزه و عزم وی برای جلو بردن طرح تشکیل حکومت اسلامی را افزایش داد. اما او تصمیم گرفت تا بر اساس آسیب شناسی که از حرکت جنبش ملی شدن نفت داشت در نهضت تشکیل حکومت اسلامی در زمینه تئوری پردازی ، تشکیل کادر و پرورش نیروی مناسب فعالیت کند و وارد فاز مبارزه مستقیم سیاسی نشود.
از اینرو پس از سرکوب نهضت ۱۵ خرداد و تبعید آیت الله خمینی وی جلسات بحث پیرامون تدوین طرح حکومت اسلامی را با جدیت بیشتری ادامه داد و جمع جدیدی از جمله سید هادی خسرو شاهی به جمع اضافه شدند . وی روند و چگونگی شکل گیری این جلسات را چنین توضیح می دهد: « در جلسه اول قرار شد منابعی تهیه و برای جلسه بعد معرفی کنیم. من فهرست اسامی ۳۰،۲۰ منبع عربی را نوشتم و بردم. بقیه هم هر کدام فهرست مجموعه ای از منابع قدیمی را که فقها درباره حکومت اسلامی نوشته بودند، تهیه کردند و به جلسه آوردند. من وقتی اسامی منابع را خواندم، مرحوم ربانی شیرازی پرسید، “آقای خسروشاهی! اینها را خودت نوشتی؟” … ظاهراً چون سن من ایجاب نمی کرد این تعداد کتاب درباره حکومت اسلامی پیدا کرده باشم! از جمله آن کتابها یکی هم “العداله الاجتماعیه فی الاسلام” شهید سید قطب بود که آن را با همکاری آیت الله محمدعلی گرامی ترجمه و چاپ کرده ایم که تا به حال بیست و پنج باری تجدید چاپ شده است. به آقای ربانی گفتم: ”من همه این کتابها را در مدرسه حجتیه و در اتاقم در اختیار دارم، منتهی اگر می خواهید مطالعه کنید باید تشریف بیاورید و در حجره من آنها را مطالعه بفرمایید چون از امانت دادن کتاب تجربه خوبی ندارم و حداقل ضررش این است که در هنگام لزوم، کتاب در اختیارم نیست.” به هر حال در آنجا مسائلی مطرح شد و چندین جلسه، یک هفته در میان یا دو هفته یک بار، تشکیل شد که من هم در آن شرکت می کردم. طرحی که مرحوم آقای بهشتی نوشتند، به نظرم تنها نسخه خطی آن نزد بنده است و پس از شهادت ایشان در فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره های ۲ و ۴ در مبحثی که درباره شهادت ایشان و اهدافشان در مبارزات سیاسی مطرح بود، آن را چاپ کردیم.» (۱۶)
وی تصریح می کند که آیت الله بهشتی اهل امضای بیانیه های سیاسی در حمایت از آیت الله خمینی و یا اعتراض به حکومت نبود و بسیار محتاطانه در این زمینه عمل می کرد و خود را لو نمی داد. (پیشین)
همین امر باعث شد که وی گیر ساواک نیفتد. البته نظر دیگری وجود دارد که محافظه کاری بهشتی را فقط ناشی از آینده نگری وی و اشتیاقش به فعالیت های تحقیقاتی و تشکیلاتی نمی داند. بلکه عافیت طلبی را نیز عاملی مهم در رفتار وی می دانند . به قول آیت الله منتظری وی فردی نبود که بخواهد برای مبارزه هزینه بدهد و خود را در خطر بیاندازد.
بهشتی پیشنهاد آیت الله خمینی در سال ۱۳۴۲ برای حضور در شهر اصفهان و سازماندهی حرکت های اعتراضی در آنجا را به دلیل اهمیت حضورش در قم نپذیرفت.
ادامه دارد
منابع :
-۹مصاحبه با محمد بسته نگار ، روزنامه شرق

بسته‌ نگار: صباغیان گفته بود بهشتی توانایی جذب ملی مذهبی‌ها را داشت


۱۰-مصاحبه با سید هادی خسرو شاهی ، شاهد یاران شماره ۸
http://www.navideshahed.com/fa/index.php?Page=definitionnews&UID=257901
۱۱-ر.ک. ۹
۱۲- زندگینامه بهشتی ، روزنامه همشهری
http://www.hamshahrionline.ir/news-56182.aspx
۱۳- ر.ک ۱۰
۱۴- کارنامه علمی بهشتی در گفتگو با سید علی خامنه ای ، ماهنامه یاران
http://shahidbeheshti90.persianblog.ir/post/10/
۱۵- مصاحبه با نشریه عروه الوثقی ، خرداد ۱۳۵۸
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=19667&BookID=99826&PageIndex=21&Language=1
۱۶- ر.ک ۱۰

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.