جامعه توده ای و سترونی ائتلاف سیاسی در ایران

وجود رابطه مستقیم و مشخص بین گروه های سیاسی و مردمی که در یک کشور زندگی می کنند از مشخصه های جامعه مدنی مقتدر و نظام حزبی پیشرفته است. به عبارت دیگر در یک جامعه سازمان یافته هر کدام از احزاب سیاسی بخش خاصی از مردم را نمایندگی می کنند  و مخاطبان مشخصی دارند.

البته تا کنون هیچ کشوری  را نمی شود در دنیا  پیدا کرد که همه جمعیتش بین احزاب موجود تقسیم شده باشند و هر بخش با دیگر بخش ها اشتراکی نداشته و به بیان ریاضی  حاصل اجتماع آنها مساوی کل مجموعه است.

معمولا بخشی در جامعه وجود دارد که از همه گروه های سیاسی موجود مستقل است و به شکل موردی و غیر تشکیلاتی در هر انتخاباتی دست به گزینش می زند. همچنین بعضا احزاب دارای پایگاه مشترک اجتماعی هستند. برخی از افراد نیز جایگاه سیاسی خود را به صورت متغیر تعیین می کنند.

اما جامعه ای که در آن درجه سازمان یافتگی خیلی کم است و افراد به صورت ذرات پراکنده وجود دارند و حالت وفاداری و پیوند ارگانیک بین بخش های جامعه با احزاب  و گروه های سیاسی موجود وجود ندارد ، جامعه توده ای  و بی شکل است که معمولا بر اساس جوی که در مقطعی خاص بوجود می آید به صورت موقت بسیج شده  و شکلی خاص به خود می گیرد.

با این توضیحات وضعیت کنونی کشور ایران را در نظر می گیریم. به دلایل بسیار جامعه ایران سیمای یک جامعه توده ای را دارد. این وضعیت خوشایند حکومت بوده و حتی گسترش سازمان یافتگی و ارتباط ارگانیک سازمان ها و احزاب سیاسی حکومتی نیز تحمل نمی شود. یکی از مطالبات نیرو های سیاسی مترقی و طبقه متوسط در ایران توسعه سیاسی و گسترش نظام حزبی است. اما ساخت مطلقه قدرت و  ضعف فرهنگ سیاسی دموکراتیک و مدرن بمثابه موانع قدرتمندی جلوی این خواست را گرفته اند.

توجه به این ویژگی جامعه ایران این فرض را با تردیدی جدی مواجه می کند که جمع شدن و ائتلاف گروه های سیاسی نا متجانس می تواند به افزایش پایگاه ها  اجتماعی آنها  و تجمیع نیروی چشمگیری منجر شود.

چون بین این گروه ها با جامعه نسبیت مشخصی وجود ندارد تا توافق رهبران این گروه ها منجر به جمع عددی بدنه حامی آنها شود. به عنوان مثال اگر حزب مشارکت با جریان ملی – مذهبی ائتلاف بکنند لزوما به معنای افزایش ملموس  آراء این ائتلاف در قیاس با حضور مستقل آنها است. این اتفاق در انتخابات ریاست جمهوری نهم در سا ل۱۳۸۴ رخ داد.

 زیرا  هیچیک از این گروه ها پایگاه ثابتی در جامعه ندارد بلکه موفقیت آنها زمانی است که بتوانند در بین اکثریت خاموش و نیرو های  معترض اقبال پیدا کنند.

در اصل شکل گیری یک حرکت فراگیر سیاسی در ایران متاثر از بسیج و انگیزش مردم حول یک گفتمان و برنامه است . مشاهدات تجربی نشان می دهد که شکل گیری این گفتمان که می تواند خود ناشی از ترویج و یا هم آوائی بین گروه های مختلف سیاسی و عقیدتی باشد ، ارتباط خاصی با نزدیک   و یا دور شدن  گروه های سیاسی از یکدیگر ندارد. قدرت و تاثیر مثبت ائتلاف معمولا در  جوامع توسعه یافته سیاسی است که گروه ها هر کدام مابه ازاء اجتماعی مشخص و شناخته شده ای دارند.

از سوی دیگر نبود ساز و کار ارتباطی بین احزاب و بدنه اجتماعی و یا مخاطب آنها باعث می شود حتی نزدیک شدن گروه های سیاسی نا متجانس به مسئله دار شدن پایگاه های مفروض آنها انجامیده و به جای تجمیع نیرو ، تفرق و واگرایی رخ دهد.

به عنوان مثال اگر سلطنت طلبان مشروطه خواه و جمهوری خواهان به همکاری مشترک با هم بپردازند  و ائتلاف بکنند لزوما به اضافه شدن پایگاه اجتماعی  سلطنت طلبان و جمهوری خواهان منجر نمی شود و ممکن است بخش های زیادی از پایگاه ها طرفین در اعتراض به این امر ریزش کنند.

برای بخش هایی از جامعه که هوادار جمهوری است پیوستن به حرکتی که یک چهره سلطنت طلب در رهبری آن قرار دارد ممکن است خط قرمز محسوب شده و آنها نه تنها به این حرکت نپیوندند بلکه نظر منفی نسبت به جمهوری خواهانی که این عمل را انجام داده اند پیدا نمایند  . همین برخورد در خصوص پایگاه اجتماعی سلطنت طلبان نیز صدق می کند.

یعنی حرکت هایی از این دست نه تنها پایگاه اجتماعی جریان های وحدت گرا را افزایش نمی دهد بلکه حتی ممکن است کاهش داده و وزن اجتماعی آنها دچار  افول شود.

بنابراین این ائتلاف ها اگر بخواهد در زمینه تجمیع نیرو و افزایش شمار حامیان جنبش دموکراسی خواهی نخست باید بتواند موافقت اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان و جامعه اولیه هدف خود را جذب کند که امر دشواری است چون ماهیت اقتدار گرایانه حکومت و فضای پلیسی چنین مجالی را نمی دهد.

از اینرو تصوری که عده ای از کنشگران سیاسی  تبلیغ می کنند اگر جمع متنوع و نا متجانسی از گروه های سیاسی ائتلاف بکنند دیگر کار حکومت تمام است و نیروی لازم برای استقرار دموکراسی در ایران فراهم شده است نه تنها با واقعیت تطبیق نمی کند بلکه تا حدی متوهمانه است. جامعه ایران تقسیم شده بین نیرو های سیاسی نیست و حالت پارتیشن بندی شده نیز ندارد بلکه یک جامعه توده ای است که حول یک گفتمان تهییج کننده و موثر به پا می خیزد و به سمت عمل سیاسی مشخصی میل پیدا می کند.

از زمان دکتر مصدق تا کنون در همه ادوار مهم تاریخی افراد مشخصی بودند که مردم ایران را به حرکت واداشته اند و گروه های سیاسی حول آنها جمع گشته اند. این افراد نیز با انتخاب شعار های سیاسی  درست و  انگاره های الهامبخش توانسته اند به موفقیت دست پیدا کنند. معمولا ائتلاف ها پس از گل کردن یک فرد در جامعه و مشخص شدن حمایت بخش قابل توجهی از جامعه به وی بوجود آمده اند نه اینکه ائتلاف ها باعث جلب حمایت برای فرد منتخب آنها شده باشد.

قطعا خیلی خوب خواهد بود جامعه ایران نیز به یک جامعه مدنی سازمان یافته ارتقاء یابد تا هر یک از احزاب شناسنامه دار سهم مشخصی از جامعه را به خود اختصاص بدهد. اما شرایط کنونی فاصله زیادی با این حالت دارد. لذا در تجویز و توصیه برای حرکت سیاسی درست در مقطع فعلی وا فق زمانی پیش دیدنی  باید این واقعیت را مد نظر داشت.

طرح گفتمان جذاب و موثر و ترسیم  چشم انداز موفقیت آمیز برای آن می تواند جنبش اعتراضی خوابیده را بیدار کند  و در مسیری مناسب به جریان بیندازد. تعامل و هم و غم احزاب شایسته است بیشتر حول این مسئله و خلق چنین گفتمانی متمرکز شود. رسیدن به این مهم لزوما نیاز به گرد همایی های فیزیکی مشترک و نشست های وحدت اپوزیسیون ندارد بلکه اشتراک مواضع و نقادی جدی و محترمانه دیدگاه ها می تواند خوراک لازم برای شکل گیری محتوی و خمیر مایه جنبش را فراهم سازد.

البته این مطلب به معنی نفی ارزش ائتلاف سیاسی نیست بلکه تاکید بر این نکته دارد که از  ائتلاف گروه های سیاسی در جامعه ایران به خودی خود نمی توان انتظار داشت تا پایگاه های اجتماعی گروه ها تلفیق گردد و تجمیع نیرو حاصل شود.

حلقه مفقوده تلاش مستمر ،اصولی و مبتنی بر ژرف نگری برای خلق برنامه موثر و کار آمد است. امری که حوصله ، دانایی و اراده خستگی ناپذیر می طلبد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.