بزرگ‌نمایی جنگ و اختلال در مکانیزم دفاعی جامعه

بحث جنگ دست کم از سال ۱۳۸۴ تا کنون در سپهر سیاسی ایران مطرح است؛ اگر چه ریشه های دورتری نیز دارد. تقریبا در این ۷ سال نمی شود هفته ای را یافت که خبری و یا تحلیلی در این خصوص در رسانه های داخلی و خارجی و مباحث گروه های سیاسی طرح نشده باشد. البته به موازات شدت یافتن و یا فرو کش کردن بحران هسته ای، این مباحث نیز دچار قبض و بسط شده است.

به نوعی می شود گفت سایه جنگ احتمالی از ناحیه اسرائیل و آمریکا به نحو مستمر بر فراز آسمان ایران وجود داشته است. در این میان جنگ روانی و کارزار تبلیغاتی از سوی دول خارجی و یا کارگزاران حکومت نیز فضا را تشدید کرده است. همچنین نیروهای سیاسی که بر مبنای اهداف سیاسی خود اعم از موافقت و یا مخالفت با حمله نظامی خارجی و یا روشنفکران هویت طلبی که به دنبال تحکیم باورهای خود و منزلت همیشگی بخشیدن به احکام کلیت گرای خود هستند، بر این تنور دمیده و می دمند. این برخوردها به همراه موضع گیری های ایدئولوژیک باعث شده است تا موضوع جنگ احتمالی علیه حکومت ایران از جایگاه واقعی خود خارج شده و تحت الشعاع نزاع های سیاسی و ایدئولوژیک قرار بگیرد.

از این رو فضای معطوف به جنگ احتمالی از حالت طبیعی بیرون می آید. همچنین در اثر ایجاد حاشیه های غیر مفید، مخالفت فعال و موفقیت در جلوگیری از جنگ با دشواری روبرو می گردد.

شکاف های سیاسی موجود، تجمیع نیروها در یک ائتلاف گسترده در مخالفت فعال با جنگ را با تنگناهای جدی مواجه ساخته است. وقتی مخالفت یا جنگ دستخوش رقابت های سیاسی و رویارویی های نظری و ایدئولوژیک می شود و عده ای می خواهند با بهره برداری از این مساله مخالفان سیاسی شان را تخریب نمایند و یا بحث جنگ را تبدیل به فرصتی برای ارتقاء گفتمان و موقعیت سیاسی خود نمایند، فضا غبار آلود می شود و در نتیجه سنجش عمل درست در مواجه با این تهدید با مشکل مواجه می گردد. پیامد این برخورد، بزرگنمایی پیرامون خطر وقوع جنگ و یا ارزیابی های غلط است.

شیوه موثر در مواجهه با شعله های ویرانگر جنگ، نیازمند تبیین واقع بینانه مسائل، رصد کردن دقیق حوادث بر مبنای داده های مستند و معتبر و اجتناب از پیش داوری است و گرنه پسامد تحلیل های غلط که در واقعیت رخ نمی دهند و هراس افکنی بی مورد در این خصوص، حساسیت زدایی در افکار عمومی خواهد بود.

وقتی هشدارهای پیاپی نشانی در زمین واقعیت پیدا نمی کنند و در شرایطی که برخی از گمانه زنی ها از وقوع جنگ در روزها و یا هفته های آتی سخن گفته، اما در گذر سال ها چنین رویدادی خوشبختانه روی نداده، طبیعی است که مردم بی اعتماد می شوند. تاثیر منفی این بی اعتمادی نصیب اصل هشدار پیرامون جنگ می شود. تبیین درست مسئله و آگاه کردن مردم و جامعه نسبت به خطر جنگ و هشدار دادن های به هنگام، یکی از ساز و کار های اصلی دفاعی و بازدارنده جامعه است.

دیدگاه هایی هستند که مسئله جنگ را از منظر برنامه ها، مواضع، پتانسیل ها و خطوط قرمز بازیگران منطقه ای تحلیل نمی کنند؛ بلکه آن را امری فرا تحلیلی می پندارند که بر اساس داوری های ایدئولوژیک باید آن را به داوری نشست.

بخشی از آنها جنگ را تصمیم قطعی دولت های غربی می دانند که بر مبنای برنامه طولانی مدت و ضربه زدن به مردم و کشور ایران طراحی شده و وقوعش قطعی است و بخش دیگر، جنگ به صورت محدود و یا نامحدود را خواست و تصمیم تغییر ناپذیر مقامات جمهوری اسلامی تفسیر می نمایند. این ارزیابی های غیر کارشناسی و مبتنی بر پیشگویی های تقدیر گرایانه چون حجاب عمل کرده و مجال شناخت درست از فضا را نمی دهد و چشمان جامعه را از مشاهده صحیح محروم می سازد و در عین حال جامعه و میهن را در موقعیت انفعالی قرار می دهد که گویی هیچ توان و پتانسیلی برای جلوگیری از جنگ مقدر وجود ندارد و در عمل راهی جز تسلیم در برابر بازی طرفین درگیر باقی نمی ماند!

توجه به مدیریت درست هشدار، حساس سازی منطقی، واقع بینی و آگاهی بخشی در خصوص جنگ احتمالی، نقشی کلیدی در بازدارندگی نیروهای اجتماعی و سیاسی ایران و مکانیزم دفاعی جامعه خواهد داشت

وقتی اخبار و مستنداتی فاش می شود که نادرستی این برخوردهای مطلق انگارانه را نشان می دهد، افکار عمومی نسبت به مباحث مربوط به جنگ بی تفاوت می شود. تکرار بحثهای قدیمی بدون آنکه تطابقی با واقعیت داشته باشد، برای توده مردم تداعی گر چوپان دروغگو است. آنها فکر می کنند همانطور که پیش بینی های قبلی و هشدارهای شدید درست از کار در نیامد، این بار نیز چنین خواهد شد.

این مساله یکی از جدی ترین نقاط آسیب کنش های معطوف به جلوگیری از جنگ است. فعالیت نیروهای اجتماعی مخالف وضع موجود و پدیدار شدن چشم انداز امیدوار کننده در خصوص گذار به دموکراسی در ایران یکی از موثرترین رویکردهایی است که می تواند جلوی غرش توپ ها و پرواز موشک ها در آسمان میهن را بگیرد.

بنا بر این برخورد مسئولانه و پرهیز از بهره برداری های سیاسی امری مهم در حفظ حساسیت افکار عمومی نسبت به بروز جنگ احتمالی است. در این راستا نیاز است که هشدار ها به صورت منطقی مدیریت شوند که نه حالت بزرگ نمایی پیدا کنند و نه اینکه غافل شده و آرامش کاذب به مردم بدهند.

گسترش ترس پیرامون جنگی که هنوز قطعیت ندارد، مطلوب حکومت نیز است تا به این بهانه اذهان را به سمت دشمن خارجی معطوف کرده و تداوم فضای پلیسی و شرایط خاص را توجیه نماید. به نظر می رسد اغراق در خصوص جنگ و تبعات ویرانگر آن بخشی از مهندسی دستگاه امنیت کشور برای تداوم اختناق و زمینگیر کردن نیروهای جامعه مدنی و اپوزیسیون است.

دیگر خطر بزرگ نمایی و هراس افکنی مستمر، نتیجه معکوس آن در تسلیم شدن مردم در برابر جنگ و انتظار زودتر رسیدن آن با هدف خلاصی است. وقتی مرتب از خطرات و نتایج ویرانگر جنگ داد سخن سر داده شود و ذهنیت مردم بمباران گردد و هر روز اعلام شود که به زودی جنگ رخ می دهد، با توجه به فضای سنگین اضطراب و نا امنی حاکم، افکار عمومی برای رهایی از این فشار خرد کننده به نقطه ای می رسد تا هر چه زودتر جنگ احتمالی رخ بدهد و بدین ترتیب از شر آن انتظار طاقت فرسا خلاص گردد.

قرار داشتن در وضعیت انتظار و طولانی تر شدن آن به مراتب سختی بیشتری را متوجه مردم می نماید. همانگونه که در بسیاری مواقع ترس از خطر از خود خطر برای انسان دردناک تر است. تصور کنید فردی مرتب مواجه با تهدید شکنجه است و بازجو به شکل مداوم برای وی توصیف می کند که چگونه و با چه روش هایی وی را شکنجه خواهد کرد و دردها و آسیب هایی که او می بیند را به شکل پیوسته در گوشش توصیف کند. تداوم این وضعیت فرد را به جایی می رساند که تحمل شکنجه برایش آسان تر از تداوم وضع موجود می شود و ترجیح می دهد تا هر چه زودتر شکنجه فرا برسد تا از این فشار طاقت فرسا خلاصی یابد. ضرب المثل “مرگ یک بار، شیون یک بار” به خوبی روشن کننده این وضعیت است.

غلط نیست اگر بگوئیم همین مکانیزم رفتاری در خصوص واکنش جامعه به استمرار بزرگ نمایی خطر جنگ و تهدید آن نیز تطبیق نماید؛ به خصوص وقتی در کوتاه مدت، جنگ قطعی نیست و احتمال وقوع آن کم است.

البته ممکن است جنگ طلبان و اراده های داخلی و خارجی که به هر دلیلی منافعی در جنگ دارند بخواهند تعمدا با راه انداختن کارزارهای روانی، مکانیزم دفاعی جامعه ایران را مختل نمایند تا در زمان موعود ضربه کاری را وارد سازند؛ اما رصد کردن مواضع حکومت و دولت های خارجی نشان می دهد هیچ یک تا کنون تصمیم قطعی برای جنگ نگرفته اند؛ بلکه جنگ پسامد نامطلوب خطای محاسبه و یا به بن بست کشیده شدن مصالحه اتمی خواهد بود.

توجه به مدیریت درست هشدار، حساس سازی منطقی، واقع بینی و آگاهی بخشی در خصوص جنگ احتمالی، نقشی کلیدی در بازدارندگی نیروهای اجتماعی و سیاسی ایران و مکانیزم دفاعی جامعه خواهد داشت. هر نوع افراط و تفریط به نتایج مهلکی ختم می گردد که چه بسا جبران ناپذیر باشند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.