انتخابات ریاست جمهوری و جستجوی استراتژی

در حالی که کمتر از دو ماه به انتخابات ریاست جمهوری مانده است ،هنوز فضای انتخاباتی ناشناخته است و معلوم نیست آرایش نهائی صحنه انتخابات چگونه است. این امر بر سر در گمی نیرو های جامعه مدنی ایران و اپوزیسیون سیاسی افزوده است. این بار بر خلاف ۱۳۸۸ جنبش های اجتماعی و گروه های فعال در جامعه مدنی ایران از آمادگی و تحرک برای انجام کنش معطوف به انتخابات برخوردار نیستند.

12

سردی فضای جامعه و رکود حاکم بر فعالیت های انتقادی و اعتراضی نوعی انفعال را در آنان ایجاد کرده است. البته علت اصلی انقعال به نبود چشم انداز و نقشه راه امیدوار کننده برای رهایی از بن بست موجود بر می گردد. در این شرایط سیاست صبر و انتظار و تداوم استقامت در عمل مورد توجه معترضین به وضع موجود قرار گرفته است.

اما همزمان شدت گرفتن مشکلات میزان انتظارات و مطالبات را نیز به شدت کاهش داده است. در نگاه برخی از کنشگران مدنی و سیاسی داخل کشور اندکی کاشته شدن از فضای امنیتی و باز شدن مجاری تنفس بر همه چیز اولویت دارد . ازاین رو با نگاهی حداقلی از ریاست جمهوری هر کاندیدایی که با تندرویان حاکم فاصله دارد استقبال می کند. البته در کنار این نگرش که به عارضه نزدیک بینی افراطی دچار است ، دیدگاه های دیگری وجود دارند که انتخابات را از منظر ایجاد هزینه برای حاکمیت و گرم کردن فضا برای تحرک مجدد شبکه های اجتماعی مخالفین فرصت بشمار می آورند. تحریم ومشروعیت زدایی از انتخابات نیز کماکان طرفدارانی دارد.

اما سنجش درست موقعیت نیرو های جامعه مدنی و نحوه مناسب واکنش آنها نسبت به انتخابات پیشرو نیازمند بررسی سیر تحولات در ۴ سال گذشته است. اگر شرایط کنونی با سال ۱۳۸۸ مقایسه شود، مشاهده می گردد تغییرات شگرفی بوجود آمده است. در چهار سال پیش جنبش دانشجویی ، جنبش زنان ، جنبش کارگری ، سازمان های مدنی و روزنامه نگاران علی رغم دست به گریبان بودن با مشکلات مختلف هنوز ابزار هایی در اختیار داشتند. مجموعه هایی فعال بودند. امکان تجمع و نشست داشتند. احزاب اصلاح طلب رسمی بودند و امکان فعالیت داشتند. فضای جامعه مدنی در آستانه انتخابات پر شور و نشاط شده بود. حکومت نیز پذیرفته بود که نماینده ای از جریان معترض به وضع موجود امکان رقابت در عرصه انتخابات را بیابد.

اما نتیجه بحران و کشمکشی که رخ داد باعث شد تا حکومت به سمت تشدید فضای پلیسی و بستن کامل عرصه رسمی به روی فعالیت های اعتراضی و دگر خواهانه روی آورد. نتیجه کار تعطیلی کامل نهاد ها و جریان های معرتض بود. احزاب اصلاح طلب منحل اعلام شدند. فضای انسدادی و اختناق سنگینی بر عرصه عمومی و بخصوص دانشگاه ها اعمال شد. تعداد زیادی از فعالان شاخص اپوزیسیون وجامعه مدنی یا به زندان افکنده شدند ویا احکام حبس طولانی گرفتند. جمع زیادی از کنشگران سیاسی و مدنی کشور را ترک کردند . رهبران نمادین جنبش سبز ، موسوی و کروبی در حصر خانگی قرار گرفتند.در طول ۲ سال گذشته جامعه مدنی زیر ضربات سنگین حکومت تحرکی نزدیک به صفر داشته است. البته حکومت نتوانسته است موجودیت آن را از بین ببرد. اما سطح فعالیت ها و میل به کنش ورزی انتقادی پایین بوده است. حاکمیت عملا با مسدود کردن تمامی منافذ امکان فعالیت علنی و رسمی را از بین برده است.

لذا نیرو های جامعه مدنی بر خلاف سال ۱۳۸۸ صدایی نزدیک به مطالبات خود را در بین کاندیدا های موجود پیدا نمی کنند. بحث کاندیداتروی احتمالی مشایی ممکن است برای برخی از ناراضیان موجود از منظر فرهنگی جذاب باشد . اما دو مانع بر سر این مسئله وجود دارد. نخست معلوم نیست وی تایید صلاحیت شود. ثانیا جریان احمدی نژاد با بحران اعتماد روبرو هستند و تردید وجود دارد که آیا آنها واقعا به فضای باز فرهنگی اعتقاد دارند یا اینکه برای همراه ساختن معترضین و بهره برداری از آراء آنان به شکل تاکتیکی این مسائل را مطرح می نمایند.

روند اتفاقات پس از سرکوب جنبش سبز و قرار گرفتن این جنبش در بن بست ، رویکرد های انتخابات محور را به حاشیه رانده است. در سپهر نیرو های معترض به وضع موجود امید بستن به اصلاحات پارلمانتاریستی در شکل استراتژیک و به عنوان راهبرد اصلی طرفداران اندکی دارد. بیشتر مدافعین کسانی هستند که به شکل تاکتیکی و با ابزار انگارانه مدافع این رویکرد هستند تا فضا برای راهبرد اصلی و نهائی که احیاء اعتراضات خیابانی و خلق قدرت مردم است مساعد شود.
فضای سیاسی ایران پس از سال ۱۳۸۸ از منظر تغییر خواهی وارد فاز جنبشی شده است . گشایش سیاسی و گام گذاشتن به پروسه تغییرات مثبت ، گذار به دموکراسی ، ایجا درفاه در کشور و بهبود شاخص های عدالت به دگرگونی اساسی در بافت قدرت پیوند خورده است. همچنین وضعیت روبروز پیچیده رتر می گردد.

اما در آستانه انتخابات جوی در بین نیرو های فعال بوجود آمد که حضور یک کاندیدای اصلاح طلب می تواند منجر به تحرک جنبش اجتماعی و گرم شدن فضای مبارزه شود و یا دستکم از جو اختناق بکاهد. از اینرو ایده دعوت از خاتمی مورد استقبال قرار گرفت. اما از آنجاییکه احتمال پذیرش کاندیاتوری از سوی خاتمی پایین است و از طرف دیگر رصد کردن رفتار نظام سیاسی نیز نشان می دهد بعید است امکان رقابت موثر به کاندیدای اصلاح طلبان داده شود ، لذا این رویکرد عملا ممکن نیست. حکومت بگونه ای رفتار می کند که خود ر ا بی نیاز از مشارکت اصلاح طلبان در عرصه های سیاست داخلی و خارجی می داند.

ولی حتی اگر فرض شود خاتمی به صحنه بیاید دو حالت وجود دارد یا رد صلاحیت می شود. طبیعی است در فاصله زمانی کوتاه ثبت نام تا اعلام نظر نهائی شورای نگهبان گرم کردن فضای سرد کنونی اگر نا ممکن نباشد بسیار امر دشواری است. اما اگر تایید صلاحیت هم بشود دیگر دوم خردا د۱۳۷۶ نخواهد شد وی در صورت پیروزی باید از جایی شروع کند که تمام کرده بود. شرایط فوق ممکن است در بدو امر بهتر از وضعیت کنونی ارزیابی شود. اما کف خواست و مطالبه نیروهای جامعه مدنی و مردم از آن وضعیت بالاتر است. به مجرد اینکه جنبش اعتراضی از وضع موجود رهایی یابد خواهان تحقق مطالبات می شود. انسداد ساختاری و مقاومت حکومت دوباره اوضاع را به جایی می رساند که اعتراضات خیابانی و بروز پتانسیل ملت در قالب جنبش فراگیر اجتماعی ضرورت پیدا کند. یعنی درست به همان نقطه ای می رسد که جنبش سبز دچار شد. اگر برنامه وتدبیری برای جلوگیری از رکود و شکست وجود نداشته باشد باز ناکامی های سابق تکرار خواهد شد و چرخه معیوب امید کاذب ، تحرک ، ناکامی و یاس فراگیر تداوم می یابد. در برنامه ای که اصلاح طلبان ارائه داده اند ویا در رویکرد های کند روانه و سازش طلبانه پیشنهادی آنان اصلا چنین چیزی دیده نمی شود.

در مجموع نیرو های جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی برگ های زیادی برای بازی در انتخابات پیشرو ندارند. طبق شنیده ها رهبران نمادین جنبش سبز ، میر حسین موسوی و کروبی نسبت به شرکت در انتخابات مثبت فکر نمی کنند . در صورتی که انتخابات بر اساس سناریوی متعارف پیش برود و کاندید های اصلاح طلبان و جریان احمدی نژاد از مشارکت موثر محروم شوند. آنگاه مشروعیت زدایی و بی اعتبار سازی انتخابات غیر آزاد و مهندسی شده مطلوبیت بیشتری پیدا می کند. اما در صورتی که کاندیدایی در صحنه وجود داشته باشد که حداقل هایی از رواداری را داشته و اندکی اعتدال داشته باشد ، ممکن است برخی به سمت رای دادن به وی متمایل شوند.
محور مشترکی که می تواند نیر وهای جامعه مدنی ، تحول خواه و جنبش سبز را به تحرک وا دارد هدف قرار دادن رهبری و ونهاد ولایت فقیه است. به عبارت دیگر مخالفت با عملکرد خامنه ای و دخالت نهاد ولایت فقیه در نهاد های انتخابی می تواند این نیر وها را متحد ساخته و شبکه های اجتماعی حامی انها را در داخل کشور فعال و همبسته سازد. اما این واقعیت را باید در نظر گرفت که نیرو های تحول خواه باید به دنبال راهکار های دراز مدت باشند. انتخابات پیشرو برای آنان یک فرصت مقطعی است . نمی توان انتظار داشت که این نیرو ها بتوانند در کوتاه مدت به هدف خود برسند. حضور اصلاح طلبان در قدرت می تواند بستر های لازم برای پیشروی آنان در میان مدت را مساعد سازد.
اصلاح طلبان پیشرو شامل مشارکت ، سازمان مجاهدین انقلاب ، حزب اعتماد ملی و مجمع روحانیون مبارز با گزینه یا خاتمی یا هیچ به صحنه انتخابات ۹۲ می نگرند. اما بخشی دیگر از اصلاح طلبان مانند کارگزاران و حزب همبستگی ممکن است در هر شرایطی به شرکت در انتخابات و حمایت از کاندیدای خاص تن بدهند. در میان کاندیدا های بالقوه موجود که امکان تایید صلاحیت را دارند قالیباف به طور نسبی بیشتر شانس کسب را از بین ناراضیان و طبقه متوسط را دارد. اما انتظارمی رود اکثریت نیرو های معترض به وضع موجود بر دوری گزینی از صندوق های رای و پا فشاری بر انتخابات آزاد، منصفانه ، رقابتی و سالم تاکید نمایند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.