راهپیمایی روز قدس و فربه سازی خشونت در فلسطین

درگیری های خونین در غزه باعث شد راهیپمایی روز قدس امسال متفاوت با سال های قبل گردد . در این میان آنچه شمار شرکت کنندگان را افزایش داد حضور بخشی از نیرو های مستقل و مخالف در کنار پایگاه اجتماعی حکومت بود.
در این یادداشت حضور یا شده و همراهی با برنامه آئینی حکومت مورد نقد قرار می گیرد که همیشه ترویج کننده مخالفت با صلح در اسرائیل و تحریک جهان اسلام به نابودی اسرائیل و ایجاد تنش در منطقه بوده است.

?????????????????????????????
این نکته را پیشاپیش باید متذکر شوم در طول سالیان گذشته همه کسانی که در راهپیمایی روز قدس شرکت کردند مدافع سیاست های حکومت نبوده اند بلکه همواره جمعی بوده اند که در راستای دفاع از حقوق مردم فلسطین و مخالفت با رفتار خشونت طلبانه دولت اسرائیل در این تظاهرات شرکت کرده و همبستگی خود با مردم مظلوم فلسطین را به نمایش گذاشته اند.
در واقع آنچه مورد اعتراض در این یاداشت است راه اندازی حرکتی آگاهانه و هدفمند برای قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی در مسائل مربوط به فلسطین – اسرائیل و صلح خاور میانه است. حکومت همواره کوشیده تا افراد و گروه هایی خارج از پایگاه اجتماعی خود را به داخل برنامه ها وگفتمان های خود بکشاند و مشارکت آنها را بدون در نظر گرفتن دیدگاه های شان وصرفا در چارچوب دنباله روی از خطوط راهبردی و تاکتیکی حکومت جلب نماید.
پیرامون مناقشه تاریخی فلسطین و اسرائیل رویکرد های متفاوتی وجود دارد. اما در یک دسته بندی کلی می توان حمایت ها از مطالبات مردم فلسطین و مخالفت با اعمال ظالمانه و مغایر با حقوق بشر دولت اسرائیل را در دو دسته کلی صلح طلبانه و خشونت طلبانه قرار داد.
برخی از مخالفان اسرائیل کسانی هستند که در اصل معادله خشونت با اسرائیل و یهودی های افراطی مشترک هستند و فقط بر سر مصداق مشکل دارند. آنها به دنبال حذف اسرائیل ، کشتن شهروندان این کشور هستند و با امتناع از به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل از اصل جنگ و رویارویی نظامی در فلسطین تا محو اسرائیل دفاع می کنند.
در کنار این جریان که حماس و جهاد اسلامی را می توان شاخص اصلی آن در منطقه نامید ، دولت های دیکتاتوری چون جمهوری اسلامی ایران ، حکومت سوریه و … قرار دارند. این حکومت ها که سوابق بسیار تیره ای در جنایت ، کشتار ، سرکوب سیستماتیک حقوق بشر و حقوق بنیادین اتباع شان دارند ، دغدغه حقوق مردم فلسطین را ندارند بلکه در پی استفاده از منازعه موجود برای بر کشیدن دعاوی ایدئولوژیک خود و مبارزه با غرب هستند.
نمی توان از دولت هایی که در همین سال های اخیر با دفاع از حفط دیکتاتوری و انحصار قدرت موجب کشته شدن بیش از صد و شصت هزار نفر از مردم فلسطین شده اند ، قبول کرد که آنها واقعا با کشته شدن قلسطینی ها به عنوان یک انسان مشکل دارند.
حکومت های دیکتاتوری در جهان اسلام با بی پروایی در نقض حقوق مردم شان ، آمار های بالای کشتار ، زندان ، تبعیض و نقض گسترده حقوق شهروندی ، حفظ قدرت به هر قیمت ، جان باختن و محرومیت از حقوق اساسی را به سرنوشتی عادی بدل ساخته اند.
برخی از نیرو های سیاسی غرب ستیز نیز با پروژه ” انهدام اسرائیل ” همراه هستند و با برخورد تبعیض آمیز وبرجسته کردن جنایت و خشونت در قالب اسرائیل و عدم اتخاذ موضع یکسان در برابر موارد مشابه یا وخیم تر ، آب به آسیاب استمرار نزاع فلسطین- اسرائیل می ریزند. به عبارت دیگر مسئله آنها اسرائیل و تقابل با آن است و برخورد شان با فلسطین و قلسطینی ها ابزاری است.
البته منکر نمی توان شد کسانی هستند که از دلسوزی برای مردم فلسطین رویکرد نظامی و حذف اسرائیل را توصیه می کنند اما در سطح نیرو های میدانی قائل به رویارویی نظامی با اسرائیل و مخالفت با طرح دو دولت در حاشیه هستند و حالت مسلط ندارند.
در مقابل این رویکرد دیدگاه دومی وجود دارد که با اعتقاد به تشکیل دو دولت اسرائیل وفلسطین خواهان صلح عادلانه و پایان یافتن جنگ ، خشونت ، تبعیض و بی خانمانی است. برخورد این دیدگاه با اسرائیل مخالفت با نفس وجودی آن نیست بلکه با زیاده خواهی و عبور از مرز های انسانی و اخلاقی آن مخالف است و بر عقب نشینی این کشور به مرز های سال ۱۹۶۷ و اعطاء امتیازات لازم به فلسطینی ها تاکید دارد. در چارچوب این نگرش دولت خود گردان فلسطین رویکرد مناسبی را در تحقق مطالبات مردم فلسطین و مدیریت وضع موجود و جلوگیری از بد تر شدن اوضاع دنبال می نماید.
همانگونه که حماس و دیگر گروه های افراطی فلسطینی در شکل گیری و تشدید فاجعه انسانی اخیر غزه مقصر هستند ، حامیان خارجی آنها چون جمهوری اسلامی نیز به دنبال بهره برداری سیاسی و هویت طلبانه از تشدید درگیری های خونین هستند.
مقصر اصلی در کشته شدن صد ها نفر در غزه و بخصوص کودکان دولت و ارتش اسرائیل است اما نقش حماس و جهاد اسلامی در شعله ور تر کردن آتش نزاع و دادن بهانه به دست دولت اسرائیل و خودداری از آتش بس نیز قابل نادیده گرفتن نیست.
اما تریبون های تبلیغاتی حکومت با تصویر پردازی غلط از بحران غزه و برخورد یکسو نگرانه سعی کردند تحولات را در چارچوب سیاست نظام در محو اسرائیل جلوه دهند و حقانیت رویکرد نظامی و نفی راهبرد سیاسی را نتیجه بگیرند. رهبری در دیدار با دانشجویان در ماه رمضان از فرصت استفاده کرده و بار دیگر ” برخورد قدرتمندانه و مقاومت قاطعانه و مسلحانه” ، را راه علاج ” رژیم ویران‌گر” اسرائیل بشمار آورد.
وی گفت : « : این جنایاتِ خارج از تصور، واقعیت ذاتی رژیم گرگ‌صفت و کودک‌کشی است که تنها علاجش نابودی و از بین رفتن است البته تا آن هنگام، مقاومت قاطع و مسلحانه‌ی فلسطینی‌ها و گسترش آن به کرانه‌ی باختری، تنها راه مقابله با این رژیم وحشی است. ضمن این‌که دفاع وقیحانه‌ی آمریکا و غرب از جنایات صهیونیست‌ها باید به عنوان یک تجربه‌ی مهم، در «شناخت، نگاه و برخورد» همه‌ی ما با غرب اثر بگذارد و بفهمیم که واقعیت‌ها و حقیقت آمریکا، همین است»
خامنه ای از رفتار بی رحمانه ارتش اسرائیل وهدف قرار دادن غیر نظامیان بهره برداری کرد تا حقانیت نابودی اسرائیل را نتیجه بگیرد. او تحریک می کند که کرانه باختری نیز مانند غزه دچار بی ثباتی شود وجمع بیشتری از مردان زنان و کودکان فلسطینی قربانی ماجراجویی ها و هویت طلبی های اسلام گرایان افراطی بشوند.
البته وی برای اولین بار اعلام کرد که نابودی رژیم اسرائیل به معنای نابودی یهودیانی نیست که در آنجا زندگی می کنند بلکه مردم ساکن در آنجا از طریق همه پرسی مدل حکومتی شان را انتخاب خواهند کرد. این سخن وی در کنار مواضع دیگرش متناقض نما است. نتیجه منطقی این حرف پذیرش راه حل دو دولت است که خامنه ای با تشویق به برخورد مسلحانه و مخالفت مبنایی با صلح و تفاهم آن را رد می کند.
در همین راستا فرماندهان سپاه و اصول گرایان افراطی نیز مواضع تندی در راستای سیاست خارجی ستیزه جویانه اتخاذ کردند. شدید ترین آنها سخنرانی سردار حسین سلامی در نماز جمعه تهران بود. وی اظهار داشت :
« واقعیت فلسطین از درون این آوارها قد خواهد کشید و نخل قامت بلند ملت فلسطین از درون این جهاد سخت رشد خواهد کرد، کودکانی که امروز در فلسطین مجروح می‌شوند بیرق‌داران فردای فلسطین هستند؛ آیا چیزی جز این همه جنایت می‌توانست خیز مسلمانان و بغض متراکم آنها را نسبت به آینده خطرناک فلسطین انباشته کند و یک سدی عظیم در حمایت معنوی از فلسطینیان بسازد؟ »
وی اسرائیلی را تهدید کرد و گفت : شما درختان بی‌ریشه‌ای هستید که توسط انگلیسی‌ها در سرزمین‌های اسلامی کاشته شده‌اید، ما شما را خانه به خانه تعقیب خواهیم کرد و انتقام قطره قطره خون شهیدانمان را در فلسطین خواهیم گرفت و این نقطه آغاز بیداری ملت‌های مسلمان برای شکست دادن شماست. »
البته جنبه تبلیغاتی حرف های وی برجسته است اما نگاه حکومت به مسئله فلسطین و اسرائیل را به خوبی روشن می سازد که خواهان حفظ معادله خشونت به ضرر اسرائیلی ها است و صلح و آرامش و رعایت کرامت انسانی دو طرف برایش اهمیت ندارد.
راهپیمای روز قدس سال های طولانی است از محتوی اصلی خود خارج شده و تبدیل به ابزاری در دست حکومت برای تثبیت و تقویت سیاست های کلان حکومت و برجسته سازی جنگ طلبی در مناسبات فلسطین و اسرائیل است . در این چارچوب حضور سیاسی معنادار در راهپیمایی روز قدس بستر مناسبی برای پیگیری صلح عادلانه ورعایت حقوق انسانی و اخلاقی مردم فلسطین و همچنین مردم عادی اسرائیل نیست و پسامد آن به ضرر مردم فلسطین است.
حضور در این راهپیمایی مشروعیت بخشیدن به دیدگاه های افراطی و ستیزه جویانه ای است که خود در قربانی کردن مردم فلسطین و تیره شدن فراینده اوضاع آنها با دولت اسرائیل شریک هستند.
رویکرد مناسب در دفاع از حقوق مردم فلسطین و برخورد جنایت کارانه ارتش اسرائیل سازماندهی و برگزاری برنامه مستقل و متمایز است. بعید به نظر می رسد حکومت و عوامل رسمی و غیر رسمی اش مزاحمتی برای برنامه ای ایجاد کنند که موضوعش محکومیت اقدامات اسرائیل و دفاع از حقوق مردم فلسطین است.
البته انتقاد و محکومیت ماجراجویی و ستیزه جویی حماس هزینه دارد و در شرایط فعلی در داخل ایران دور از انتظار است کسانی در خیابان ها و کنش عملی در کنار مخالفت با اسرائیل ، اعمال حماس را نیز تقبیح نمایند.
اما کسانی که به حق و از سر پاسخ به ندای وجدان و باور خالص و غیر تبعیض آمیز به حقوق بنیادی انسان ها خواهان محکومیت اقدامات شنیع دولت اسرائیل هستند مناسب بود این اقدام را به صورت مستقل انجام می دادند و یا حداقل در راهپیمایی دولتی ، موضع و حضور متمایز خود را روشن می ساختند.
زیبنده مدافعان صلح و کرامت انسان نیست در کنار کسانی قرار بگیرند که خود سیاهه بلند بالایی در جنایت ، کشتار مخالفان و نقض مستمر حقوق بنیادین و کرامت انسانی مردم ایران داشته اند و دیدگاه های آنها و جریان های همسو با آنها خود بخشی از مشکل فلسطینی ها است.
این همراهی هم خشونت در ایران را تقویت می کند و هم دیدگاه های ستیزه جویانه و مخالف صلح را در منطقه و بخصوص در بین فلسطینی ها قوت می بخشد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.