سید محمد خامنه‌ای و آرزوهای از دست رفته

نگاهی به مصاحبه سید محمد خامنه‌ای با رمز عبور – قسمت اول

سید محمد خامنه‌ای برادر بزرگ رهبری در مصاحبه با نشریه رمز عبور حملات تندی را متوجه علی اکبر هاشمی رفسنجانی کرده و او را به وابستگی به آمریکا متهم کرد. سید محمد خامنه‌ای رئیس بنیاد حکمت صدرا در این مصاحبه تأکید کرده که اظهاراتش در خصوص وقایع دهه شصت را نه از منظر سیاسی، بلکه به دلیل ثبت آن در تاریخ و ضرورت ارائه نسخه‌ای واقعی و شفاف از حوادث آن روزها، بیان می‌دارد.

Mohammad Khamenei 4

سید محمد خامنه‌ای علاوه بر طرح اتهامات بلا استناد در مورد رفسنجانی، اظهارات خلاف واقعی برعلیه آیت‌الله منتظری و بیت ایشان، نهضت آزادی، جبهه ملی و بنی صدر نیز نموده است. تطبیق گفته‌های سید محمد خامنه‌ای با داده‌ها و مستندات معتبر دهه شصت نشان می‌دهد اظهارات وی روایت تحریف آمیز و تصفیه حساب سیاسی فردی است که از ابتدا در حاشیه جمهوری اسلامی قرار نرفت و خیلی زود از قطار سیاست و نقش آفرینی در حکومت پیاده شد. وی از پایان مجلس دوم از سیاست کناره گرفت و تاکنون حضور فعالی نیافته است. او حتی در دورانی که برادرش رهبر شد هیچ پست و سمتی دریافت نکرد. تنها مسوولیت یک بنیاد تحقیقاتی در اختیار او قرار گرفت. تنها بعد از جنبش سبز و گسترش اختلافات بین رهبری و رفسنجانی وی به میدان آمد و مطالبی را برعلیه رفسنجانی به زبان آورد. در سالیان گذشته عکس‌هایی از وی در کنار رهبری منتشر شده است. در حالی که چنین وضعیتی تا قبل از سال ۸۸ وجود نداشت و در هیچ جلسه عمومی سید محمد خامنه‌ای در کنار ولی فقیه دوم دیده نشده بود.

سید محمد خامنه‌ای هم دانش آموخته دانشگاه تهران است و هم در حوزه‌های علمیه قم و مشهد درس خوانده است. او در کتاب خاطراتش گفته تلاش او برای گرفتن بورسیه برای ادامه تحصیل در فرانسه به دلیل تقارن با حوادث جنبش دانشجویی مه ۱۹۶۷ فرانسه ناکام می‌ماند. سید محمد خامنه‌ای خود می‌گوید در دریافت مجوز اجتهاد از مراجع وقت ناکام مانده است و مجبور شده به سربازی برود. سربازی‌اش را در سپاه دانش گذراند. بررسی فعالیت‌های وی در قم نشان می‌دهد او تمرکز زیادی بر درس خواندن نداشته و بیشتر درگیر فعالیت‌های شغلی و سیاسی بوده است. وی برخلاف ادعای ظاهری‌اش سواد فقهی بالا نداشته و فقیه محسوب نمی‌شود. بضاعت وی در فلسفه و حوزه اندیشه و معرفت نیز ناچیز است.

او بعد از پایان تحصیل در دانشگاه تهران وکیل دادگستری شد. بازی پینگ پنگ وی در کسوت یک روحانی با دختران بی‌حجاب از اتفاقات جالب دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران در دهه چهل بود. سید محمد خامنه‌ای مدعی است از شاگردان علامه طباطبایی بوده و هانری کربن را وی پیش علامه می‌برده است. اما وی در جمع نزدیکان و شاگردان برجسته علامه جایی نداشته است.

فعالیت‌های سیاسی سید محمد خامنه‌ای جنبه انقلابی و حساسیت آفرین نداشت و به همین دلیل وی هیچ‌گاه در رژیم گذشته نه پایش به زندان باز شد و نه توسط ساواک و یا شهربانی احضار گشت. او پروانه وکالت نیز داشت. سید محمد خامنه‌ای در دوره جوانی جذب جنبش ملی شدن نفت شده و سمپات فدائیان اسلام می‌گردد. او از ابتدا به بنیاد گرایی اسلامی علاقه‌مند می‌شود وبه همین دلیل در سال‌های بعد به ترجمه کتاب‌های سید قطب می‌پردازد. وی از موسسین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز بود که تا قبل از کشف آن توسط ساواک در جلساتش شرکت می‌کرد. اما بعد از آن دیگر فعالیتی در این مجموعه نداشت. حتی بعد از تشکیل مجدد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بعد از انقلاب او در این تشکل حضور نداشت. البته سید محمد خامنه‌ای عمدتا به کار وکالت مشغول بود و در حوزه تدریس نمی‌کرد و از ابتدا هم نام وی مشابه برادرش وهاشمی رفسنجانی که خود طلبه و منبری بودند به عنوان مدرس حوزه علمیه امر خطا و بلا موضوعی بود.

سید محمد خامنه‌ای در دبیرستان کمال که توسط دکتر یدالله سحابی اداره می‌شد در پیش از انقلاب درس می‌داد. خود سید محمد خامنه‌ای می‌گوید توجه دانش آموزان بعد از حضور مهندس موسوی که انشاء تدریس می‌کرد به روحانیت کم می‌شود. او می‌گوید : «زمانی که در مدرسه کمال تدریس می‌کردم مدیران و شاگردان «بیش از اندازه از من راضی و به کارم علاقه‌مند بودند ولی اواسط سال دوم وضع جدیدی پیش آمد». ورود میرحسین موسوی “که آن روزها یک بچه مهندس مذهبی” بود “مایه تعجب من شد” چون او به جای دروس فنی درس “انشاء” را تدریس می‌کرد که “برای تزریق افکار سیاسی و اجتماعی و تحریک استعدادهای فکری و سیاسی بچه‌ها” استفاده می‌شد.»

خامنه‌ای موسوی را متهم می‌کند که در پوشش تدریس افکار سیاسی خاص ضد روحانیت را اشاعه می‌داده است. اما بررسی مواضع مهندس موسوی در آن سال‌ها نشان می‌دهد که وی با روحانیت مشکل نداشته است بلکه منتقد روحانیت راست‌گرا و غیرانقلابی بوده است. به احتمال زیاد سید محمد خامنه‌ای از روحانیت شخص خودش را مد نظر داشته است! نیروهای نزدیک به آیت‌الله خمینی از پیش از انقلاب نظر مثبتی به وی نداشتند. سید حمید روحانی در تمامی نسخه‌های منتشر شده تاریخ نهضت روحانیت اسم وی را جزو شاگردان آیت الله خمینی نیاورده است. این موضوع مورد اعتراض سید محمد در خاطراتش قرار گرفته است.

او از برخورد سرد آیت‌الله خمینی در نوفل لوشاتو اظهار تعجب کرده و مساله را به سعایت برخی از نزدیکان وی ارتباط می‌دهد. محمد خامنه‌ای روایت می‌کند وقتی در نوفل لوشاتو به دیدار آیت‌الله خمینی می‌رود حس می‌کند «در مجموعه‌ اطرافیان و طلبه‌هایی که آن‌جا بودند موضع‌گیری‌هایی علیه من شده است» و «آدم‌های مرموز … نمی‌خواستند “امورات” به دست دیگران بیفتد». وقتی از شهاب‌الدین اشراقی، داماد آیت‌الله خمینی، برای دیدار وقت می‌گیرد می‌گوید: «خیلی هیجان داشتم و دست و صورت و شانه‌شان را می‌بوسیدم. اما رفتار امام رسمی و مثل همیشه بود.»

واکنش سرد آیت‌الله خمینی به او، خاطره‌ تلخی از روزهای اقامت در نوفل لوشاتو در ذهن محمد خامنه‌ای برجاگذاشته است. او می‌گوید که یک وقتی در دوران اقامت در جمعی میکروفون را در دست گرفته تا سخنرانی کند اما یکی از اعضاء اداره کننده نوفل لوشاتو با عجله میکروفون را از وی گرفته و می‌گوید قرار نیست هر کسی آمد این‌جا صحبت کند. بنا به اذعان خود سید محمد خامنه‌ای روزهای اقامتش در نوفل لوشاتو آزار دهنده بوده است.

در جریان پیروزی انقلاب نیز وی در جمع برنامه‌ریزان نبود. در تحصن روحانیت در دانشگاه تهران از وی دعوت نمی‌شود. خود در خاطراتش توضیح می‌دهد: «تعجب کردم که در این کار مهم چرا من بی‌خبر مانده‌ام.» وقتی از آیت‌الله محمد بهشتی دلیل آن را می‌پرسد، بهشتی پاسخی می‌دهد که سید محمد خامنه‌ای می‌گوید: «کمی بوی کم‌لطفی از آن می‌آمد». وی مدعی است در آن روزها «سخنران‌ها دست‌چین شده بودند و هیأت مدیره سخنرانی‌ها از من دعوت نکردند.»

ستاد برگزاری مراسم استقبال از آیت‌الله خمینی هم اعتنای چندانی به او نمی‌کند. «کار به جای تهوع‌آوری رسیده بود که من به شدت ناراحت شدم و خودم را کنار کشیدم.» او در مورد روزهای انقلاب نیز چنین می‌گوید: «متأسفانه من وقایع انقلابی چند روز از بهمن‌ماه را ندیدم، چون خانه‌نشین بودم و قدرت حرکت نداشتم.» بعد از پیروزی انقلاب نیز به وی سمتی از سوی آیت‌الله خمینی داده نشد. موسسان حزب جمهوری اسلامی که برادرش نیز عضو آن بود به وی روی خوش نشان ندادند. او با آیت‌الله بهشتی روابط تیره‌ای داشت. سید محمد خامنه‌ای در تدوین پیش‌نویس قانون اساسی با حسن حبیبی همکاری داشت.

بعد از پیروزی انقلاب به نمایندگی از استان خراسان وارد مجلس خبرگان شد. در مجلس خبرگان نقش برجسته‌ای نداشت اما از موافقان نظریه ولایت فقیه و استبداد دینی بود. در مجلس اول نیز به نمایندگی از مشهد انتخاب شد. در مجلس اول نیز جزو جریان ائتلاف خط امام بود و حملات زیادی به نمایندگان عضو نهضت آزادی و بنی صدر کرد. در مجلس دوم جزو جناح راست شد و جزو ۹۹ نماینده‌ای بود که به میر حسین موسوی برای دور دوم نخست وزیری رای ندادند. سئوال از وزیر خارجه وقت علی اکبر ولایتی در خصوص اطلاع از سفر مک فارلین پرونده سیاسی وی را در جمهوری اسلامی بست.

سید محمد خامنه‌ای در مجموع در جمهوری اسلامی مورد اعتنای جدی قرار نگرفت. هیچ یک از دو جناح به وی میدان ندادند. اگر چه نظراتش به جناح راست نزدیک بود ولی آنها نیز نظر مساعد بالایی به وی نداشتند.

ادامه دارد

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.