باخت رفسنجانی به فردی که او را ناصالح می‌دانست

دلایل تصدی ریاست دور از انتظار شیخ محمد یزدی را می‌توان در مواردی چون کنار زدن شاهرودی، ارزیابی اشتباه حلقه یاران رفسنجانی، کاهش شکاف‌ها در اصول‌گرایان و قدرت رهبری در هدایت مجلس خبرگان جستجو کرد. ریاست یزدی روشن ساخت که وزنه اثرگذاری خامنه‌ای و بخش مسلط قدرت بر تصمیم‌گیری‌های مجلس خبرگان، کماکان بالا است.
شیخ محمدیزدی با کسب ۴۷ رای از ۷۳ رای اخذ شده، توانست چهارمین رئیس مجلس خبرگان چهارم در آخرین سال این دوره شود. او ۶۴ درصد رای حاضران و ۵۷ درصد رای کل اعضاء فعال مجلس خبرگان را کسب کرد. پیروزی با آراء تقریبا دو برابر علی اکبر هاشمی رفسنجانی، اتفاق غیر منتظر‌ه‌ای بود. او شش سال پیش در سال ۱۳۸۷ در رقابتی مشابه ۲۶ به ۵۱ به رفسنجانی باخت. اما اتفاق ۱۹ اسفند ۱۳۹۳ نشان داد معادلات در بلوک قدرت نسبت به شش سال پیش تفاوت‌های زیادی کرده و رفسنجانی موقعیتش در داخل حکومت ضعیف‌تر شده است.

2212C3CF-89EF-4890-AE9E-C3A227B72E70_w640_r1_s1

انتخابات هیات رئیسه خبرگان در این دور تفاوت‌های زیادی با ادوار قبل داشت و بر خلاف ادعای یزدی از روالی مشابه رقابت‌های متعارف انتخاباتی برخوردار بود. او ادعا کرده است که رقابت‌های رایج در جاهای دیگر، دراین مجلس متداول نبوده و نیست. رقابتی شدن انتخابات این دوره تبعاتی معنادار در عملکرد آینده خبرگان و بخصوص انتخابات آتی آن خواهد داشت.

در هفته‌های گذشته نوعی اجماع در اصول‌گرایان وجود داشت که سید محمود هاشمی شاهرودی جانشین مهدوی کنی، رئیس متوفی خواهد شد. اما در روزهای نزدیک به انتخابات، فضا دگرگون شد و شاهرودی عملا از گردونه رقابت‌ها کنار رفت. اغلب ناظران هاشمی شاهرودی را محتمل‌ترین گزینه برای ریاست خبرگان می‌دانستند. شاید خطای این تحلیل، عدم توجه به شدت گرفتن شتاب تحولات و جنگ قدرت در درون حکومت بود.

وقتی محمد موحدی کرمانی بر خلاف گمانه‌زنی نسبتا مطمئنش در هفته‌های گذشته، جایگاه شاهرودی را در سطح رقبای دیگر چون یزدی، جنتی و رفسنجانی پایین آورد، معلوم شد که آرایش قوا در داخل مجلس خبرگان در حال تغییر است.

دلایل تصدی ریاست دور از انتظار شیخ محمد یزدی را می‌توان در مواردی چون کنار زدن شاهرودی، ارزیابی اشتباه حلقه یاران رفسنجانی، کاهش شکاف‌ها در اصول‌گرایان و قدرت رهبری در هدایت مجلس خبرگان جستجو کرد.

بر مبنای برخی شنیده‌ها،هاشمی شاهرودی با اتهامات اقتصادی مواجه شده و نهادهای نظارتی اعم از قوه قضائیه و نیرو های امنیتی به تخلفات ادعایی علیه ورود کرده‌اند. او در پرونده‌های متعددی چون دریافت پول برای مصرف هزینه‌های فرهنگی و مذهبی در عتبات عالیات (نجف،کربلا و کاظمین)، زمین‌خواری، دریافت زمین بدون مزایده برای دانشگاه خود و … متهم به سوء استفاده از اموال عمومی است. تکلیف این اتهامات هنوز روشن نشده، اما همه آنها متعلق به گذشته هستند. طرح دوباره آنها در آستانه انتخاب رئیس جدید مجلس خبرگان نشانگر اراده سیاسی است.

ناکامی رفسنجانی و حامیانش

رفسنجانی تمایلی به پذیرش ریاست شاهرودی نداشت. نیرو های نزدیک به او در حد خود کوشیدند تا شاهرودی را تضعیف کنند. اما به نظر می‌رسد ضربه اصلی را اصول‌گرایان سنتی به او زدند. قوت پیدا کردن تصور تلاش شاهرودی برای نشستن بر جایگاه رهبر آتی، باعث شد تا رقبای او فعال شوند. شاهرودی به اصول‌گرایان سنتی و روحانیت سیاسی راست‌گرا در ایران تعلق ندارد. تبار او به حزب‌الدعوه در عراق برمی‌گردد که پیش از انقلاب روابط تیره‌ای با آیت‌الله خمینی و روحانیون انقلابی داشت.

قابل پیش‌بینی بود که گروه یادشده، پذیرای جدی شدن احتمال رهبری آینده او نباشند. شاهرودی تا آخرین لحظه کوشید بختش را بیازماید اما ‌ظاهرا وقتی مطمئن شد که رای ندارد، در آخرین لحظه‌ها انصراف داد. برخی از اعضاء خبرگان، تعدد کاندیداها را دلیل کناره‌گیری او معرفی کرده‌اند اما ژرف‌کاوی این ادعا نشان می‌دهد که شاهرودی شانسی برای پیروزی در رقابت چندگانه نمی‌دیده است.

رصد کردن رفتار رفسنجانی و حامیانش آشکار می‌سازد که انها برنامه جدی برای ریاست او بر خبرگان داشتند. مقالاتی در سایت او تحت عناوینی چون «هاشمی به عهدش خیانت نمی‌کند»، «چه کسانی مخالف ریاست هاشمی هستند»، «هاشمی رای مردم و خبرگان» منتشر شده بودند. این مقالات در کنار تحرکات سیاسی و فضاسازی‌های رسانه‌ای از جمله مقاله روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان ” آزمون خبرگان” نشانگر ارزیابی مثبت آنها از پیروزی رفسنجانی بود.

رفسنجانی پیشتر گفته بود در صورتی که تندرو ها بیایند او کاندیدا می‌شود. البته او به صورت قطعی تمایل خود را اعلام نکرد. اما حامیانش با طرح اینکه رفسنجانی به تکلیف عمل می‌کند، کاندیداتوری او را جدی ساخته بودند. احتمالا انها تصور می‌کردند با افول شاهرودی، چهره‌های تند اصول‌گرا چون جنتی و یزدی نمی‌توانند مورد انتخاب اکثریت خبرگان قرار بگیرند و در نتیجه راه برای ریاست رفسنجانی باز است.

اجماع اصول‌گرایان

رفسنجانی با فرض کاندیداتوری شاهرودی وارد رقابت شد و شرط سلبی کاندیداتوری‌اش در خصوص مواجهه با چهره‌های تند را در عمل نقض کرد. فضای سیاسی بعد از شکل‌گیری «دولت اعتدال و امید» به ائتلاف با بخش میانه اصول‌گرایان نیز در خطای محاسباتی فاحش آنها موثر بود. اما اصول‌گرایان سنتی با محوریت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران نیز نشان دادند که نظر مثبتی به رشد شاهرودی در هرم قدرت ندارند، اما در عین حال با قدرت گرفتن دوباره رفسنجانی نیز موافق نیستند.

اکثریت نمایندگان وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حتی آیت‌الله مومن را نیز انتخاب نکردند تا معلوم شود فاصله آنها با اصول‌گرایان تندرو و حلقه مصباح یزدی کم شده است. در این میان موحدی کرمانی نقش مهمی ایفا کرد. او که مدتی است به رایزنی با مصباح یزدی و اعضاء جامعه مدرسین مشغول است، رویه متفاوتی با مهدوی کنی در پیش گرفته است .

در عین حال ریاست یزدی روشن ساخت که وزنه اثرگذاری خامنه‌ای و بخش مسلط قدرت بر تصمیم‌گیری‌های مجلس خبرگان، کماکان بالا است. هشدارهای موحدی کرمانی و دیگر نیروهای نزدیک به رهبری و بخصوص فرماندهان سپاه در خصوص نقشه‌های موجود برای مجلس خبرگان، نمود عینی‌اش را در نتیجه انتخابات هیات رئیسه خبرگان نشان داد. آنها مقاومت شدیدی در خصوص تغییر موازنه قوا در مجلس خبرگان نشان می‌دهند.

ریاست شیخ محمد یزدی اگرچه تاثیر خاصی در نحوه عملکرد خنثی مجلس خبرگان ندارد، اما رویدادی مهم در عرصه سیاسی رسمی است. این انتخاب چشم‌انداز پیش روی چگونگی انتخاب رهبر آینده و تحولات سیاسی حکومت را به نحوی ترسیم می‌سازد که اصول‌گرایان کنترل اوضاع را در دست خواهند داشت. همچنین افراطی‌گری در هسته سخت قدرت ادامه پیدا می‌کند.

البته صحنه متغیر سیاسی ایران اجازه گمانه‌زنی با دقت بالا در خصوص رویداد های آینده را تمی‌دهد اما این واقعیت بار دیگر برجسته شد که تغییر سیاسی با استفاده از ساز و کار های درون حکومت و رویکردهای انتخابات محور، با موانع جدی روبرو است و گشایش خاصی برای پیشروی آن ایجاد نشده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.