رمز گشایی از چفیه رهبر، طلیعه رویارویی‌های پساتوافق

سرلشگر محمدعلی جعفری فرمانده سپاه در همایش اساتید و نخبگان حوزه‌های علمیه مشهد و قم سخنان مهمی را در خصوص تهدیدات فرهنگی نظام بر زبان آورد.

وی به صورت غیر مستقیم دولت روحانی و بخصوص وزارت ارشاد را مورد حمله قرار داد که سیاست‌های دوران اصلاحات و سازندگی را دنبال می‌کنند و نسبت به دغدغه‌های رهبری در خصوص ناتوی فرهنگی و شبیخون فرهنگی بی‌اعتنا هستند.

0EEF5287-99CC-4ACC-930B-5D4F6FD96476_w640_r1_s

او به صراحت برخی از حرف‌های مسئولان دولتی را پس رفت دین، انقلاب و اسلام قلمداد کرد که با غفلت از تغییر پارادایم توطئه دشمنان خارجی از برخورد نظامی و امنیتی به فرهنگی و نرم نظام را آسیب پذیر نموده است. او مسئولان دولت اصلاحات را متهم می‌کند که با اهرم فشار و امنیتی کردن مسائل سیاسی و فرهنگی باعث شدند تهدید‌های جدی برای نظام پدید آید و اینک به نظر او دولت اعتدال نیز کمابیش همین مسیر را می‌رود.

وی در ادامه با ابراز نگرانی از وضعیت اخلاقی و فرهنگی جامعه انتقاد رهبری را بازتاب می‌دهد که معتقد است در دهه سوم انقلاب درجا زده است. نکات مهم سخنان وی که ارزش راهبردی در تبیین چشم انداز رویارویی‌های سیاسی و فرهنگی در دوره پسا توافق هسته‌ای دارد، را می‌توان در محور‌های زیر دسته بندی کرد:
• تفکیک دفاع از انقلاب اسلامی با دفاع از تمامیت ارضی
جعفری بین این دو فرق اساسی قائل است. دومی را صرفا وظیفه نیروی نظامی می‌داند اما بخش نخست را کاری سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژیک و عقیدتی می‌داند. در این چارچوب مسئولیت اصلی سپاه و بسیج را حفظ، توسعه و تعمیق انقلاب اسلامی بر می‌شمرد. به عبارت دیگر در چهارچوب حفظ مبانی انقلاب از دخالت سیاسی و فرهنگی سپاه دفاع می‌کند.

• پیش بسوی اسلامی کردن جامعه و تشکیل جامعه جهانی انقلاب اسلامی
وی اسلامی شدن جامعه و تشکیل حامعه جهانی انقلاب اسلامی را مرحله چهارم و پنجم انقلاب اسلامی ایران توصیف می‌کند که بر اساس رهنمود‌های رهبری باید طی شوند و نگاه درازمدت نیرو‌های انقلابی به این افق متمرکز باشد.

• ضرورت پاسداری غیر محافظه کارانه
فرمانده سپاه با تمیز بین پاسداری محافظه کارانه از غیر محافظه کارانه در دفاع از دستاورد‌های انقلاب اسلامی و نظام، خواستار توجه به دفاع غیر محافظه کارانه شد. به ادعای وی بر مبنای نظر رهبری غیرمحافظه‌کارانه پاسداری کردن معطوف به حفاظت از ماهیتی است که انقلاب اسلامی را زنده و پویا کرده است، و باعث حرکت به سمت اهداف مربوطه شده و جلوی توقف را می‌گیرد. این ماهیت را می‌توان در حفظ فضای بسته فرهنگی و اقتدار گرایی سیاسی جستجو کرد.

• اهمیت توجه به بیرون از مرز‌ها
وی دیدگاهی که معتقد است یا مستقر شدن نظام، حکومت باید به اداره مردم و کشور ایران پرداخته و به مسائل کشورهای دیگر کاری نداشته باشد را خطرناک قلمداد کرده وبر عکس از مداخله در منطقه و جهان دفاع می‌کند. وی پا را فرا‌تر گذاشته و مدعی می‌شود رهبری به همین دلیل چفیه به گردن انداخته است تا تداوم جنگ با استکبار (غرب) را گوشزد سازد. بر اساس عملکرد سپاه و دیدگاه‌های رهبری می‌توان نتیجه گرفت این مداخه تقویت بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور را دنبال می‌کند.

• نیاز سپاه به روحانیت
جعفری می‌گوید رهبری برخی از مسئولیت‌های فرهنگی که جنبه تقابلی را دارد بر عهده سپاه گذاشته است. اما وی متذکر می‌شود سپاه به تنهایی از عهده بر نمی‌آید و تنها می‌تواند بستر‌ها را آماده کند وروحانیت باید محصولات مورد نیاز را تهیه نماید.

حرف‌های جعفری از انسجام برخوردار نیست و تعارض‌های متعددی را به نمایش می‌گذارد اما از یکسو منسجم است که در راهبرد فرماندهی سپاه تغییری حاصل نشده و کماکان این نیرو ابزار رهبری برای قیم مابی سیاسی وفرهنگی در جامعه است و می‌خواهد به شکل سیستماتیک وبا استفاده از ابزار‌های نظامی و امنیتی و ایدئولوژیک در کنار سازماندهی نیرو‌های تحت فرمان در همه اندام جامعه د رقالب نیرو‌های بسیج و حامی پروری، وضعیت موجود سیاسی را حفظ کرده و مانع تغییرات اساسی شود. اما تضاد‌های موجود در حرف‌های جعفری و فاصله زیاد حرف‌های وی با واقعیت‌های جامعه نشان گر وضعیت متزلزل و پایه فرسوده ساختار فعالیت و تصمیم گیری فرماندهی سپاه است.

او در یک جا می‌گوید رهبری گفته انقلاب در دهه سوم درجا زده است و در جای دیگر از ضرورت اسلامی کردن جامعه و تشکیل حکومت جهانی اسلام در دهه‌های چهارم و پنجم سخن می‌راند. جمهوری اسلامی در حالی به پایان دهه چهارم حیاتش نزدیک می‌شود که در قیاس با اول انقلاب فاصله جامعه دستکم از قرائت مورد نظر خامنه‌ای در خصوص اسلام به مراتب بیشتر شده است. برخورد‌های امنیتی و حضور سازمان یافته بسیج ودخالت در حریم خصوصی افراد نیز نه تنها این روند را متوقف نکرده بلکه آن را تشدید کرده است.

خود جعفری وضعیت فرهنگی و اخلاقی را بسیار نگران کننده توصیف می‌کند. بدیهی است این وضعیت نتیجه اقدامات نیرو‌های مخالف داخلی و دول غربی نیست بلکه شکست دستگاه‌های فرهنگی و عقیدتی نظام را نشان می‌دهد که علی رغم کنترل وسائل ارتباط جمعی و صرف بودجه‌های کلان نتوانسته‌اند برنامه‌‌هایشان را عملی سازند. برخورد تمسخر آمیز نسل جدید با مبانی هویتی و اسطوره‌های اصول گرایان و شکاف عمیق ارزش‌های آنان با ارزش‌های رسمی موید ریشه‌های می‌رنده و از هم گسیخته نظام در اکثریت جامعه را نشان می‌دهد که تنها بر پایه اقلیتی سازمان یافته و تا حدی همبسته به لحاظ علائق، عقاید و منافع مشترک استوار است.
نگاهی ساده به خیابان‌های کشور نشان می‌دهد چگونه نماد‌های هویتی مد نظر نظام نسل به نسل با سقوط بیشتری در جوانان همراه است. البته رهبری بر خلاف نظر جعفری در ظاهر وضعیت را مثبت ارزیابی کرده و مدعی است رویش‌های نظام در نسل‌های جدید بهتر و پربار‌تر بوده است. اما رصد کردن تحولات نشان می‌دهد این حرف‌ها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و برای دلگرم ساختن پایگاه اجتماعی نظام طرح می‌شود.

بر خلاف ادعای جعفری اصلاح طلبان عرصه فرهنگی وسیاسی را امنیتی نکردند بلکه محافظه کاران و اصول گرایان و بخصوص فرماندهی سپاه این عرصه‌ها را پلیسی کردند تا آهنگ تحولات را کاهش داده و موقعیت بخش مسلط را حفظ کنند. اما مطالبات سرکوب نشده و تنها در لایه‌های زیرین جامعه انباشته می‌شود. اگر پروژه اصلاحات جلو می‌رفت توسعه سیاسی و فرهنگی گام به گام زمینه را برای کاهش شکاف دولت- ملت و تغییر نظام به سمت تطبیق با کارکرد‌های دمکراتیک مساعد می‌ساخت. البته بدیهی است در این صورت جایی برای اقتدار گرایان و نیرو‌هایی که خود را قیم و متولی مردم می‌دانند، باقی نمی‌ماند.

اما اهمیت اصلی حرف‌های جعفری در حملاتی است که به دولتمردان کرده است. نزدیک شدن دولت به نیمه دوم حیات خود و به پایان رساندن توافق هسته‌ای، موعد افزایش تحرک دستگاه سرکوب برای فلج سازی کامل برنامه‌های دولت برای اصلاحات سیاسی و فرهنگی را جلو انداخته است. از این مقطع به بعد این احتمال قوت می‌گیرد که تقابل سپاه و بسیج با آن بخشی از کارگزاران دولت روحانی که خواهان گشایش‌هایی در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی هستند، افزایش می‌یابد.

جعفری هشدار می‌دهد که خصومت آمریکا با ایران بعد از توافق هسته‌ای پایان نمی‌یابد و جنگ عقیدتی و هویتی بین آن‌ها برقرار است از سوی دیگر تحولات سیاسی و فرهنگی و توجه به مطالبات را نیز تهدید امنیتی بشمار می‌آورد. رمزگشایی از این سخنان بدین معناست که امیدی به تاثیر مستقیم توافق هسته‌ای در افزایش آزادی‌ها و کاهش محدودیت‌ها نباید داشت و نیرو‌های حافظ چهره کلاسیک نظام آماده و مصر هستند تا تغییرات معنادار و بزرگ در حوزه‌های رسمی فرهنگی و سیاسی را مسدود سازند.

افزایش اختلافات بین وزارت ارشاد وائمه جمعه نیز بعدی دیگر از آمادگی نیرو‌های اقتدار گرا و مدافع وضع موجود برای واکسینه کردن نظام در برابر تاثیرات داخلی توافق هسته‌ای را به نمایش می‌گذارد.

دولت روحانی نیز تا کنون اقدامات محدودی در زمینه برآورده ساختن وعده‌های سیاسی و فرهنگی برداشته است و در مجموع کارنامه ضعیفی در حوزه سیاست داخلی و فرهنگی دارد. اما همین فعالیت‌های کم دامنه نیز به مذاق اقتدار گرایان خوش نیامده و آن را تهدید فرض می‌کنند. اما آنچه باعث می‌شود تا دامنه و عمق فعالیت‌های ایذائی و مهار کننده این نیرو‌ها افزایش یابد، پایان فعالیت‌های دولت در زمینه بحران هسته‌ای و انتظار همگانی برای توجه بیشتر روحانی به دغدغه‌های فرهنگی، حقوق بشری و سیاسی است. جعفری با بازخوانی دوران اصلاحات این پالس را صادر می‌کند که سپاه و بسیج نظاره گر منفعل نخواهند بود و به نام دفاع از اسلام، انقلاب و نظام در برابر تلاش‌هایی خارج از محدوده‌های مورد نظر رهبری در عرصه داخلی می‌ایستند.
نگاهی ساده به خیابان‌های کشور نشان می‌دهد چگونه نماد‌های هویتی مد نظر نظام نسل به نسل با سقوط بیشتری در جوانان همراه است. البته رهبری بر خلاف نظر جعفری در ظاهر وضعیت را مثبت ارزیابی کرده و مدعی است رویش‌های نظام در نسل‌های جدید بهتر و پربار‌تر بوده است. اما رصد کردن تحولات نشان می‌دهد این حرف‌ها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و برای دلگرم ساختن پایگاه اجتماعی نظام طرح می‌شود.

بر خلاف ادعای جعفری اصلاح طلبان عرصه فرهنگی وسیاسی را امنیتی نکردند بلکه محافظه کاران و اصول گرایان و بخصوص فرماندهی سپاه این عرصه‌ها را پلیسی کردند تا آهنگ تحولات را کاهش داده و موقعیت بخش مسلط را حفظ کنند. اما مطالبات سرکوب نشده و تنها در لایه‌های زیرین جامعه انباشته می‌شود. اگر پروژه اصلاحات جلو می‌رفت توسعه سیاسی و فرهنگی گام به گام زمینه را برای کاهش شکاف دولت- ملت و تغییر نظام به سمت تطبیق با کارکرد‌های دمکراتیک مساعد می‌ساخت. البته بدیهی است در این صورت جایی برای اقتدار گرایان و نیرو‌هایی که خود را قیم و متولی مردم می‌دانند، باقی نمی‌ماند.

اما اهمیت اصلی حرف‌های جعفری در حملاتی است که به دولتمردان کرده است. نزدیک شدن دولت به نیمه دوم حیات خود و به پایان رساندن توافق هسته‌ای، موعد افزایش تحرک دستگاه سرکوب برای فلج سازی کامل برنامه‌های دولت برای اصلاحات سیاسی و فرهنگی را جلو انداخته است. از این مقطع به بعد این احتمال قوت می‌گیرد که تقابل سپاه و بسیج با آن بخشی از کارگزاران دولت روحانی که خواهان گشایش‌هایی در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی هستند، افزایش می‌یابد.

جعفری هشدار می‌دهد که خصومت آمریکا با ایران بعد از توافق هسته‌ای پایان نمی‌یابد و جنگ عقیدتی و هویتی بین آن‌ها برقرار است از سوی دیگر تحولات سیاسی و فرهنگی و توجه به مطالبات را نیز تهدید امنیتی بشمار می‌آورد. رمزگشایی از این سخنان بدین معناست که امیدی به تاثیر مستقیم توافق هسته‌ای در افزایش آزادی‌ها و کاهش محدودیت‌ها نباید داشت و نیرو‌های حافظ چهره کلاسیک نظام آماده و مصر هستند تا تغییرات معنادار و بزرگ در حوزه‌های رسمی فرهنگی و سیاسی را مسدود سازند.

افزایش اختلافات بین وزارت ارشاد وائمه جمعه نیز بعدی دیگر از آمادگی نیرو‌های اقتدار گرا و مدافع وضع موجود برای واکسینه کردن نظام در برابر تاثیرات داخلی توافق هسته‌ای را به نمایش می‌گذارد.

دولت روحانی نیز تا کنون اقدامات محدودی در زمینه برآورده ساختن وعده‌های سیاسی و فرهنگی برداشته است و در مجموع کارنامه ضعیفی در حوزه سیاست داخلی و فرهنگی دارد. اما همین فعالیت‌های کم دامنه نیز به مذاق اقتدار گرایان خوش نیامده و آن را تهدید فرض می‌کنند. اما آنچه باعث می‌شود تا دامنه و عمق فعالیت‌های ایذائی و مهار کننده این نیرو‌ها افزایش یابد، پایان فعالیت‌های دولت در زمینه بحران هسته‌ای و انتظار همگانی برای توجه بیشتر روحانی به دغدغه‌های فرهنگی، حقوق بشری و سیاسی است. جعفری با بازخوانی دوران اصلاحات این پالس را صادر می‌کند که سپاه و بسیج نظاره گر منفعل نخواهند بود و به نام دفاع از اسلام، انقلاب و نظام در برابر تلاش‌هایی خارج از محدوده‌های مورد نظر رهبری در عرصه داخلی می‌ایستند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.