رفسنجانی و نزاع بر سر آیت الله طالقانی

مصاحبه مهدی طالقانی با روزنامه جوان واکنش تند دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی را به همراه داشت. این دفتر روزنامه وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به انتشار مطالب کذب و تطهیر سازمان مجاهدین خلق متهم نمود. اما فضای پیرامون این مصاحبه آنگونه که دفتر رفسنجانی ذکر کرده است سیاه و سفید نیست بلکه هر دو طرف با برخورد سیاسی از حقیقت فاصله گرفته وهر یک به نوعی به مصادره به مطلوب از شخصیت آیت الله طالقانی برای پروژه های سیاسی خود پرداخته اند. لحن و محتوی پاسخ رفسنجانی با موازین آزادی بیان تطبیق ندارد وهمچنین نشانگر اصرار وی بر دفاع تمام قد از عملکرد اشتباه خود در سالیان نخستین انقلاب است.

64798_917

هم رفسنجانی و هم خبرگزاری فارس و روزنامه جوان با استفاده از مهدی طالقانی به تحریف مواضع و دیدگاه های آیت الله طالقانی پرداخته اند. سید مهدی طالقانی سال ها است که در ادامه مسیر خواهرش وحیده علایی طالقانی با جریان اصول گرا پیوند خورده است و مواضع آنها هیچگونه اشتراکی با نظرات پدر شان ندارد. رویکردی که مهدی طالقانی در جنبش سبز علیه مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی و رفسنجانی اتخاذ کرد، در تضاد با مواضع تاریخی مرحوم طالقانی و تعهد همیشگی وی به همراهی با مردم و ستیز آشتی ناپذیر با استبداد وخودکامگی قرار داشت. بر خلاف ادعای وی اکثر قریب به اتفاق آرمان ها و اهداف مبارزاتی ابوذر زمان محقق نشد. این پسر نشانی از پدر ندارد و رسانه های شبه امنیتی در خیالی باطل تصور کرده اند با تریبون دادن به وی می توانند چوب حراج بر سرمایه معنوی آیت الله طالقانی بزنند.

مصادره به مطلوب نام و بهره برداری از وجاهت آیت الله طالقانی بر خلاف سیاست بی اعتنایی و به حاشیه بردن یاد وی در دهه شصت، از دهه هفتاد شروع شد که بلند گو های تبلیغاتی نظام تحریف مواضع آیت الله طالقانی و سانسور دیدگاه انتقادی و مخالفت وی با سیاست های حاکم در فضای بعد از انقلاب را در دستور کار قرار دادند. اما این بار به جای تخطئه مستقیم استحاله وی در دستور کار قرار گرفت.

اصلاح طلبان به مرور با تجدید نظر در مواضع گذشته به دیدگاه های آیت الله طالقانی نزدیک شدند. اما اغلب آنان تا کنون حاضر نشده اند گذشته خود و بخصوص ایستادگی شان در برابر نصیحت ها و توصیه های روشن بینانه آموزگار مدارا را نقد کنند. رفسنجانی نیز به موازات فاصله گرفتن از نظرات گذشته اش به آیت الله طالقانی نزدیک شده است. اما هنوز شکاف قابل اعتنایی بین سید محمود طالقانی و رفسنجانی ۹۴ وجود دارد. خطبه های نماز جمعه مرحوم طالقانی از جنس و لونی متمایز با خطبه های رفسنجانی است. در منطق حاکم بر پاسخگویی رفسنجانی به مهدی طالقانی این شکاف به خوبی قابل مشاهده است.

اما اعتراض روزنامه جوان به اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی در مصادره زنده یاد آیت الله طالقانی شوخی بی مزه ای است و وقاحت اصول گرایان افراطی را نشان می دهد که همیشه خود را در موضع طلبکار قرار می دهند. اندیشه ها و میراث عملی طالقانی نه تنها قرابتی با اقتدار گرایان نداشته و ندارد بلکه از بزرگترین کابوس های آنها است. اما جایگاه رفیع اجتماعی و مقبولیت وی که با گذر زمان افزونی یافته است، باعث شده تا به جای رویارویی مستقیم ، سیاست مزورانه تحریف و قلب حقیقت دیدگاه های آیت الله طالقانی را با تحریک و به خدمت گرفتن معدودی از فرزندان وی به کار بگیرند.

رفسنجانی امروز به آیت الله طالقانی نزدیک تر است اما در گذشته این چنین نبود. آیت الله طالقانی در سال های پایانی حکومت پهلوی با روحانیت انقلابی پیرو آیت الله خمینی زاویه پیدا کرده بود. البته وی رابطه عاطفی با آیت الله خمینی داشت و از مبارزات وی حمایت می کرد و رهبری او بر انقلاب را قبول داشت اما دیدگاه متفاوتی را دنبال می کرد. مشکل آیت الله طالقانی با روحانیونی چون اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد بهشتی، ربانی شیرازی، محمد رضا مهدوی کنی و انواری باور آنها به قرائت ایدئولوژیک از اسلام فقاهتی بود که به استبداد دینی منجر می شد. این اختلاف بعد از پیروزی انقلاب تشدید شد وعملا آیت الله طالقانی در صف بندی مقابل حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت. از اینرو روزنامه جوان آدرس غلط می دهد. آیت الله طالقانی آن روز درمقابل جبهه ای بود که اصول گرایان و اصلاح طلبان بر خلاف فاصله کنونی در آن صف آرایی واحدی داشتند. آن روز آیت الله مرتضی مطهری، سید علی خامنه ای، محمد جواد باهنر، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، آیت الله منتظری، محمد بهشتی و عبدالکریم موسوی اردبیلی در مخالفت وجلوگیری از حاکم شدن نظرات آیت الله طالقانی اصرار داشتند. به همین دلیل وی در شورای انقلاب نقش موثری نداشت و ریاستش بر مجلس خبرگان قانون اساسی مورد موافقت جریان خط امام قرار نگرفت که اکثریت مجلس خبرگان را در دست داشت. آیت الله طالقانی آن روز مقبول حاکمان بعد از انقلاب نبود که میل وافری به یک دست سازی فضای سیاسی در چارچوب بنیادگرایی شیعه محور و تقلیل انقلاب به استبداد دینی در پوشش نظریه ولایت فقیه داشتند. اما مقبولیت اجتماعی او آنقدر بود که مصلحت می دیدند مخالفت را علنی نسازند.

البته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعد از راهپیمایی که طرفداران آیت الله طالقانی بعد از قهر او راه انداختند و تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در آن فعال بود، راهپیمایی را سازمان داد که هدف اصلی واعلام نشده آن هشدار به آیت الله طالقانی و تضعیف جایگاه اجتماعی وی بود. مرتضی الویری از اعضاء وقت سازمان مجاهدین انقلاب مدعی است وی راهپیمایی را در دفاع از عملکر دسپاه در بازداشت مجتبی طالقانی با کسب موافقت آیت الله خمینی و با بی اعتنایی به درخواست آیت الله طالقانی مبنی بر مخالفت با هر گونه تظاهرات راه انداخت. الویری مدعی است آیت الله مطهری نیز از اقدام آنها ابراز خوشحالی و حمایت کرده است. در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی افرادی چون بهزاد نبوی، محسن رضائی، باقر ذوالقدر ،مرتضی الویری، محمد سلامتی، حسین فدائی فعالیت داشتتند.

ادعا های رفسنجانی و مهدی طالقانی هر دو دارای نقاط درست و دروغ است. مهدی طالقانی عامدانه ویا سهوا مشکل آیت الله طالقانی با نگرش سیاسی جریان خط امام را نادیده می گیرد . البته در فضای سال های اخیر بخشی از خانواده آیت الله طالقانی در راستای نزدیک شدن به اصلاح طلبان از زاویه ای دیگر بر این اختلافات سرپوش گذاشته اند. در تقابل یادشده شخص رفسنجانی نقش خاصی نداشت. چهره بارزی که در مقابل آیت الله طالقانی ایستاده بود و سعی در خنثی سازی مواضع انتقادی او داشت آیت الله بهشتی بود. رفسنجانی نیز در آن ایام مخالف مواضع آیت الله طالقانی بود و وقعی به ایشان نمی گذاشت. رفسنجانی آن روز تفاوت های انکار ناشدنی با مواضع ظاهری رفسنجانی امروز دارد.

از آنجاییکه مهدی طالقانی برای این ادعایش در خصوص تشبیه آیت الله طالقانی به ” درخت خشکیده” از سوی رفسنجانی مستند ومدرکی ارائه نکرده است، لذا حق با رفسنجانی است که او را به دروغگویی متهم نماید مگر آنکه وی مستندات لازم را ارائه نماید. اما دفتر رفسنجانی در پاسخ وی و روزنامه جوان را به تطهیر سازمان مجاهدین خلق متهم کرده است که اتهام بلااستنادی بیش نیست. در صحبت های وی نکته ای وجود ندارد که دال بر توجیه مواضع سازمان مجاهدین خلق باشد.

اما نقاط جنجالی در مصاحبه مهدی طالقانی را می توان در موارد زیر دسته بندی کرد:
واکنش آیت الله خمینی به قهر آیت الله طالقانی
مستندات و فکت های موجود گواهی می دهند که آیت الله خمینی از قهر آیت الله طالقانی بعد از بازداشت غیر قانونی پسرش مجتبی ناراحت شد. شدت واکنش اولیه مردم در حمایت از آیت الله طالقانی و نگرانی از هزینه های برخورد علنی باعث شد تا وی ناراحتی اش را به صورت غیر علنی از طریق اعزام پسرش سید احمد خمینی اعلام کند. مجتبی طالقانی مدعی است سید احمد خمینی تلویحا به پدرش هشدار داد که مسئولیت عواقب تشدید بحران در صورت پایان ندادن به دوری گزینی از نظام و استمرار تعطیلی دفاتر متوجه شخص آیت الله طالقانی خواهد بود. همچنین خواهان آزادی غرضی شده بود. امروز دیگر به اندازه کافی مدرک اثبات کننده وجود دارد که بازداشت مجتبی طالقانی عمل خود سرانه توسط محمد غرضی نبود، بلکه دستور این کار توسط علی محمد بشارتی مسئول وقت اطلاعات سپاه صادر شده بود. بشارتی می گوید عمل دستگیری توسط غرضی با کمک اصغر صباغیان و محمد آلادپوش انجام شده بود. بعد از تهدیدات بسیار که منجر به آزادی غرضی شد وی در نظام رشد کرد و با حمایت سید احمدی خمینی، آیت الله منتظری، هاشمی رفسنجانی، بهشتی و دیگر رهبران حزب جمهوری اسلامی و سپاه مدارج ترقی را از استانداری به وزارت پیمود. البته غرضی مدعی است که بازداشت مجتبی طالقانی توسط او انجام نشده و او بی اطلاع بوده است و دیگر نیرو های سپاه مجتبی و ابوالحسن طالقانی را بازداشت کرده اند. اما مجتبی طالقانی و دیگر افراد مطلع از ماجرا توضیح می دهند که غرضی منکر بازداشت شده و بعد از سرباز زدن از پذیرش ماجرا و دفع الوقت توسط سرهنگ رحیمی فرمانده وقت دژبان در پادگانی بازداشت می شود. رحیمی در مصاحبه ای گفت از سوی افرادی تهدید می شود که هر چه زودتر غرضی را آزاد کند. در کمتر از دو ماه بعد از ماجرای بازداشت غرضی وی از سمتش برکنار شد.

غرضی اختلافات قبلی با مجتبی طالقانی داشت اما تصمیم جمعی مسئولان وقت سپاه و بخصوص حمایت بخشی از نیرو های سازمان مجاهدین انقلاب که بعد از انشقاق در سازمان مجاهدین خلق از آن بیرون آمده بودند، به وی جسارت داد تا در بازداشت مجتبی طالقانی درگیر شود. بنابراین رفسنجانی درست می گوید که آیت الله خمینی از این کار ناراحت شده بود. غرضی و محسن رفیقدوست مدعی هستند که آیت الله خمینی گفته بود اگر پسر من چنین اتهاماتی داشت و بازداشت شده بود من اعتراض نمی کردم. اما باید رضایت آیت الله طالقانی را کسب کنید.

رفسنجانی به همراه دیگر اعضاء حزب جمهوری و بخش مسلط قدرت به حمایت از غرضی بعد از رویداد جنجالی فوق ادامه دادند. ادعای مهدی طالقانی در برجست سازی نقش انحصاری رفسنجانی در بازداشت مجتبی و ابوالحسن طالقانی درست نیست، او یکی از جمع حاکم بود و در عین حال روابط شخصی خوب و نزدیکی با غرضی نیز داشت. رفسنجانی در خاطراتش توضیح می دهد که منتقد اقدام آیت الله طالقانی بوده و به وی تذکر داده است. ممکن است وی در بیان تذکر اغراق کرده باشد اما او و دیگر همقطاران روحانی اش در شورای انقلابی ابایی از بیان مخالفت صریح با آیت الله طالقانی نداشتند. هنوز مشخص نیست اعضاء ارشد حزب جمهوری اسلامی قبل از بازداشت از ماجرا مطلع بودند یا نه. اما خاطرات مهدوی کنی نشان می دهد بر خلاف ادعای ظاهری مقامات حکومت مبنی بر عدم اطلاع از هویت بازداشت کنندگان مجتبی طالقانی آنها در همان ساعات اولیه از موضوع مطلع شده و دلایل این کار را نیز موجه می دانستند. اما به مصلحت دیدند که آن را بیان نکنند و بحران را مهار نمایند. اعتراض آیت الله طالقانی به بازداشت فرزندانش نبود بلکه شیوه های غیر قانونی و بخصوص استفاده از روش های ساواک در برخورد با مخالفان وبازداشت شدگان مورد اعتراض وی قرار گرفت.

رابطه سید احمدی خمینی و سازمان مجاهدین خلق
مهدی طالقانی در صحبت هایش به روابط خوب سید احمد خمینی با رهبران سازمان مجاهدین خلق در سال های اول انقلاب اشاره کرده است. رفسنجانی این کار را اتهام زنی و تخریب فرزند آیت الله خمینی بشمار آورده است. اما با مراجعه به آرشیو روزنامه های آن دوران و روایت های افراد متعدد و بخصوص خاطرات آیت الله منتظری گواهی می دهند که سید احمد خمینی تا نیمه سا ل۱۳۵۸ نگاه مثبتی به سازمان مجاهدین خلق داشت. بعد از حمله به میتینگ سازمان مجاهدین خلق در امجدیه سید احمد خمینی حملات شدیدی را به بر هم زنندگان و جریان موسوم به حزب الله کرد. روابط سید احمد خمینی در سال های اولیه انقلاب وچرخش های بعدی وی از نقاط مبهم تاریخ انقلاب است. رفسنجانی خود در خاطراتش به اختلاف نظر با وی تا بهار ۱۳۶۰ اذعان می کند وبعد از آن مقطع می نویسد که موضع سید احمد خمینی خوب شده است.

رفسنجانی در برخورد با سازمان مجاهدین خلق با خطای آناکورنیسم و یا نابهنگامی در ارزیابی تاریخی مواجه است. نمی توان در داوری حوادثی که مشمول مرور زمان شده اند رابطه اکنون و گذشته را به هم ریخت . نمی توان در سکوی حال ایستاد و به گذشته نظر کرد و بکجانبه داوری نمود. مجاهدین خلق تا پیش از دست زدن به ترور های کور و رفتن به عراق و تاسیس پادگان در آن کشور وضعیت دیگری داشتند. در دعوا های سال های نخست انقلاب آنها با حزب جمهوری اسلامی از منظر اخلاق، دمکراسی و حقوق بشر بیشتر حق به جانب آنها است. در آن دوره برخورد رفسنجانی و جریان متبوعش با سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه های دگر اندیش مشابه برخورد امروز اصول گرایان افراطی با رفسنجانی و اصلاح طلبان است. ادعای حضور موسی خیابانی و مسعود رجوی در منزل سید احمد خمینی در قم هنگام ورود آیت الله طالقانی می تواند درست باشد. آنها تا قبل از سال ۵۹ دیدار هایی با آیت الله خمینی نیز داشتند که افرادی چون محسن رفیقدوست به آن اشاره کرده اند و آیت الله خمینی تحت عنوان اتمام حجت آن دیدار ها را توجیه کرده بود. در مجموع برخورد سیاسی در نزاع بین رفسنجانی و مهدی طالقانی سویه پر رنگی دارد و این رویارویی در بستر شکاف بین رفسنجانی و اصول گرایان افراطی برجسته شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.