بنیادگرایی اسلامی و استفاده از لمپن ها

مشخص شدن هویت عاملان حرکات تروریستی در پاریس روشن ساخت که اغلب آنها افراد مذهبی نبوده اند و سبک زندگی غیر مذهبی داشته اند. برخی از آنها افراد خلافی بوده اند که در دسته لمپن ها و اشرار قابل دسته بندی هستند. به عنوان مثال حسناء آیت بولحسن که در پی حمله پلیس فرانسه در اقدام انتحاری کشته شد ،طبق اظهارات بستگانش فرد مذهبی نبوده است. او در نوشیدن مشروب افراط می ورزیده و به دلیل داشتن دوست پسر های فراوان نیز مورد نکوهش قرار داشته است. او در عمرش نه به مسجد رفته و نه حتی یک سوره از قران را خوانده بود. تنها یک ماه پیش از مرگش محجبه شده بود. عبدالحمید اباعود مغز متفکر حملات مرگبار تروریستی پاریس نیز شایع است که تا پیش از پیوستن به داعش رفتار مذهبی نداشته است. یکی از همکلاسی های او در بلژیک می گوید که در مدرسه معلمان و شاگردان کلاس را آزار و اذیت می کرد و یا کیف آنها را بسرقت می برد.

photo582_1

او که یک فروشنده لباس بود ناگهان به سوریه سفر کرد و برادر ۱۳ ساله اش را نیز با خود برد و نام جوان ترین جنگجوی دولت اسلامی عراق و شام را بر وی گذاشت. این مسائل و اطلاعات مشابه از برخی اعضاء داعش باعث شده است تا تصویر جدیدی از این گروه بوجود آمده و درک هویت آن با پیچیدگی های بیشتری مواجه شود. منتها باید توجه داشت که برخی از اعضاء داعش کسانی هستند که سابقه مذهبی و رعایت الزامات زیست اسلامی را نداشته اند. اما برخی دیگر از افراد معتقد ومذهبی مسلمان هستند. این تنوع در اعضاء داعش را باید مورد توجه قرار داد تا به نتیجه گیری غلطی نرسید. اما اینکه لمپن ها و ماجرا جو ها که باوری به اعتقادات اسلامی و هویت مذهبی نداشته اند بخشی از پیکار گران این گروه جنایتکار را تشکیل می دهند ،این سئوال را پدید می آورد که آیا این ویژگی خاص داعش است ؟

در پاسخ باید گفت مروری بر رفتار گروه های بنیاد گرای اسلامی و نیرو های مذهبی اسلامی که رویکرد تهاجمی و مداخله گرانه در جامعه داشته اند، نشان می دهد این ویژگی کمابیش در آنها به درجاتی مشاهده می شود. به سخن دیگر آنها هیچگاه جامعه هدف خود را چه به لحاط تاثیرگذاری و چه به لحاظ یارگیری محدود به افراد مذهبی مسلمان نکرده اند. لمپین ها، حاشیه نشین ها، رنجبران و آرزو مندان بهروزی و اشرار همیشه در کانون توجه آنها قرار داشته اند. البته داعش فقط یک تفاوت دارد. اگر نیای داعش را تشکیلات توحید و جهاد ابو مصعب زرقاوی بدانیم که به القاعده عراق معروف بود، آنگاه قدرت گرفتن تشکیلات فوق محصول سیاست های صدام متاخر بعد از جنگ اول خلیج فارس بود. در واقع سیاست استفاده ابزاری حرب بعث عراق از اسلام که یک سازمان سکولار بود، باعث شد تا گروه های بنیاد گرای اسلامی در عراق و منطقه قدرت بگیرند. ابوبکر بغدادی دانش آموخته دانشگاه اسلامی بغداد است که در قالب پروژه کمپین ایمان صدام راه اندازی شد. بنابراین داعش بعد ها مسیر را معکوس کرد تا از نیرو های غیر مذهبی نیز برای اهداف خود استفاده کند. البته درهم تندیگی پیچیده این گروه با بقایای حزب بعث و نیرو های نظامی و امنیتی حکومت سابق عراق این گروه را از حالت اسلام گرای جهادی صرف خارج ساخته و یک ترکیب ناسازواره سلفی- بعثی پدید آورده است.

مرروی تاریخی بر عملکرد بنیاد گرا های مذهبی و روحانیت افراطی در ایران نیز نشان می دهد آنها از لمپن ها استفاده کرده اند. نیرو های موسوم به خط امام در ابتدای انقلاب از بخشی از اشرار و داش مشدی ها در برخی کمیته های انقلاب استفاده کردند. در واقع بخشی از نیرویی که در جامعه توده ای به سرکوب مخالفان و دگر اندیشان پرداخت و نیروی انسانی گروه های فشار را تغذیه کرد و هنوز هم می کند ،نیرو هایی بودند که نه تنها مذهبی نبودند بلکه سوابق شرارت آمیز آنها پر از اقداماتی بود که به لحاظ شرعی گناه وفعل حرام هستند. وقتی این تعارض مورد اعتراض قرار می گرفت، معمولا این پاسخ داده می شد که این افراد توبه کرده اند و شمشیر اسلام هستند! این موضوع فقط محدود به سال های نخست بعد از انقلاب نبود و در ادوار بعدی نیز تکرار شد. به عنوان نمونه سردار حسین همدانی که در سوریه کشته شد در ماجرای سرکوب خونین جنبش سبز توضیح می دهد که چگونه اشرار ادعایی را جذب کرده و در خدمت سیاست های کنترلی و انقباظی سپاه علیه جنبش سبز قرار داده است.

وی می گوید: «کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. ۵ هزار نفر از کسانی که در آشوب‌ها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان می‌کردیم. روزی که فراخوان می‌زدند این‌ها کنترل می‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد این‌ها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم.» این استفاده از داش مشدی ها وبزن و بهادر ها و در برخی موارد لات ها محدود به تاریخ بعد از انقلاب اسلامی نیست. در ادوار گذشته نیز برخی از روحانیون و فقهای تند رو و معتقد به مداخله در جامعه و سیاست و اجرای حدود الهی از قلچماق ها برای جلو بردن برنامه های شان استفاده کردند.

در ماجرای به توپ بستن مجلس و تحرکات محمد علی شاه علیه مشروطه خواهان، روحانیونی مانند شیخ فضل الله نوری، سید علی یزدی و میرزا ابوطالب زنجانی در کنار برخی از اشرار والواط مشهور محله های سنگلج و چاله میدان تهران در چادر ها تحصن کرده بوده و مشروعه خواهی شان را به همکاری با نیرو هایی پیوند زدند که در شراب خواری و عربده کشی و غارت اموال حد و حدودی را رعایت نمی کردند. ماجرا های متعددی وجود دارد که چگونه برخی از روحانیون برای جلوگیری از اقداماتی که خلاف شرع می پنداشتند از الواط استفاده می کردند. البته در این استفاده ها تاکید بر توبه و تشبیه به واقعه حر ابن یزید ریاحی در کربلا می شده است تا جنبه شرعی ماجرا را توجیه کنند. اما اکنون بنیاد گرایان اسلامی و بخصوص اسلام گرایان جهادی توجه اصلی را بر استفاده از لمپن ها و اشرار قرار داده اند تا در کنار افراد محروم و حاشیه نشین ها و ناراضی ارتش تروریستی آنها را تشکیل دهند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.