طرفداران شیرازی‌ و حمله به سفارت عربستان

 

در پی حمله به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد خودسر‌ها از سوی هر دو جناح اصلی حکومت به عنوان عاملان ماجرا معرفی شدند.

اگر چه مقامات انتظامی و قضائی مدعی بازداشت جمعی از حمله کنندگان شده‌اند، اما تا کنون مراجع رسمی اطلاعاتی از هویت و وابستگی سیاسی احتمالی آن‌ها ارائه نداده‌اند. برخی از مسئولان احتمال خط دادن حرکت یاد شده از سوی نفوذی‌ها را طرح کرده وانگشت اتهام را به سمت حکومت عربستان سعودی نشانه رفته‌اند.

FF58646D-0A11-4308-B4BC-915F82233E00_w640_r1_s

ولی عده‌ای نیز طرفداران آیت الله سید صادق شیرازی را به عنوان بانیان حمله معرفی کرده‌اند. سایت‌های فرارو و راه دانا و منصور حقیقت‌پور نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از جمله افراد و رسانه‌های وابسته به اصول گرایان بودند که بدون ارائه سند و مدرک معتبر، جریان شیرازی‌ها را به عنوان سازمان دهنده حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان سعودی معرفی کردند.

نیرو‌های نزدیک به آیت الله خامنه‌ای از برچسب شیعه انگلیسی برای حامیان سید صادق شیرازی استفاده می‌کنند.

دلیل این اتهام زنی بلااستناد فعالیت شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به این مرجع تقلید شیعه در لندن است. در حالی که نظام در استانداردی دوگانه فعالیت مراکز مذهبی وابسته به ولی فقیه در بریتانیا را مصداق وابستگی به انگلستان نمی‌داند!

این ادعا در راستای تلاش‌هایی صورت می‌گیرد که قصد تبرئه نیرو‌های بسیجی، گروه‌های موسوم به ولایتمدار و دلواپس از تعرض به سفارت خانه عربستان سعودی را دارند. در ادامه به نقد و بررسی صحت این ادعا پرداخته می‌شود.

آیت الله سید صادق شیرازی از مراجع سنتی ساکن در حوزه علمیه قم است که بعد از فوت برادرش آیت الله سید محمد شیرازی هدایت جریان شیرازی‌ها را در کشور‌های اسلامی بر عهده دارد. این جریان علاوه بر ایران در کشور‌های عراق، سوریه، لبنان، کویت و عربستان سعودی پایگاه دارد.

شیرازی‌ها در سالیان اولیه انقلاب به جرگه منقدین نظام در حوزه‌های علیمه پیوستند و در نتیجه سید محمد تحت محدودیت قرار گرفته و سپس با حصر خانگی مواجه شد. مراسم تشییع وی به دلیل جلوگیری حکومت از تدفین بر اساس وصیت نامه‌اش علی رغم پیام تسلیت آیت الله خامنه‌ای و تجلیل از خدمات وی به جنجال کشیده شد.

سید صادق شیرازی راه برادرش را ادامه داد و به انتقاد از اعمال حکومت و نظریه ولایت فقیه پرداخت. اوج انتقاد وی به عملکرد نظام ورهبری در بهمن ماه ۱۳۸۹ در سرکوب خشنونت آمیز جنبش سبز بود.

یکی از محور‌هایی که حداقل در ظاهر باعث ناخشنودی حکومت از شیرازی‌ها بوده و هست، دیدگاه سنتی آنان در تخاصم با رهبران اهل سنت، لعن خلفای راشدین و تبلیغ مرام غالیگری در تشیع است.

شیرازی‌ها قائل به تقریب و کاهش اختلافات با اهل سنت نیستند و دیدگاه افراطی در خصوص تقابل با اهل سنت دارند. اما عملکرد آن‌ها نشان می‌دهد که این تقابل تنها سویه کلامی، گفتمانی و سیاسی داشته و آن‌ها مروج خشونت علیه سنی‌ها نبوده و نیستند. همچنین تاکید آن‌ها بر ثواب قمه زدن بخصوص بعد از فتوی حرمت آن از سوی خامنه‌ای تقابل بین حکومت و آن‌ها را بیشتر کرد. از دید آن‌ها حکومت به خاطر مصالح سیاسی اصول و باور‌های راستین تشیع را کنار گذاشته و به مخالفان آن‌ها باج می‌دهد.

نظام پذیرای تبعات منفی دیدگاه‌های تند شیرازی‌ها بر علیه اهل سنت نبود چون نفعی در این کار آنان نمی‌دید. اما برخورد دوگانه و سکوت در برابر مواضع دیگر جریان‌هایی که بر طبل درگیری با اهل سنت در مراکز مذهبی می‌دمند و اعمال محدودیت‌های برنامه ریزی شده و تبعیض علیه سنی‌های ایرانی نشان می‌دهد رویکرد فوق بیشتر جنبه ابزاری برای حکومت داشت.

مشکل اصلی حکومت با جریان یاد شده سیاسی بوده ودر محور‌هایی چون مخالفت با نظریه ولایت فقیه موجود در قانون اساسی، مشروعیت زدایی مذهبی از جمهوری اسلامی، مخالفت با اعدام سیاسی و تعامل با مخالفان حکومت تبلور یافته است. شیرازی‌ها همچنین توانایی وقابلیت بالایی در استفاده از رسانه‌ها و شیوه‌های جدید سازماندهی دارند. این جریان جزو اولین گروه‌های مذهبی است که از شبکه‌های ماهواره‌ای برای ترویج نظرات وباور‌‌هایشان از مذهب شیعه استفاده کرده‌اند.

در مرداد ماه ۱۳۹۳ نیروهای وزارت اطلاعات در عملیاتی گسترده شبکه‌های تلویزیونی وابسته به جریان آیت الله سید صادق شیرازی را در شهر‌های قم، اصفهان، مشهد و تهران را جمع آوری کرده و تعدادی از دست اندر کاران آن‌ها را بازداشت کردند. بر اساس بیانیه وزارت اطلاعات، «اختلاف افکنی بین پیروان مذاهب اسلامی از طریق توهین و افترا به مقدسات آن‌ها، اهانت به علمای جهان اسلام، اعلام هفته برائت در مقابل هفته وحدت، تبلیغ و ترویج سبک‌های غلط، خرافی و خشن عزاداری، محور و رویکرد اصلی برنامه‌های تولیدی این دفا‌تر و علت بازداشت و برخورد‌های امنیتی بود.

مسئولان رسانه‌ها این ادعا‌ها را رد کرده و آن‌ها را مصداق پرونده سازی دانستند. بعد از این رویداد حملات حکومت به سید صادق شیرازی و نزدیکانش گسترش یافته و آیت الله خامنه‌ای چندین بار در خلال سخنرانی‌هایش با حمله تشیع انگلیسی آن‌ها را غیر مستقیم مورد حمله قرار داد.

ازاینرو انتساب حمله به سفارت عربستان سعودی به جریان شیرازی‌ها را باید با در نظر گرفتن این سابقه مورد توجه قرار داد.

شیخ نمر از شاگردان آیت الله سید صادق شیرازی بوده و رابطه خوب ونزدیکی با وی داشت. جریان شیرازی‌ها از بدو بازداشت شیخ نمر در عربستان سعودی به انجام فعالیت‌های حمایتی برای آزادی‌اش پرداخت. سازمان دیده‌بان حقوق بشر شیعه از نهاد‌های نزدیک به سید صادق شیرازی با صدور بیانیه‌ای از تمام سازمان‌های حقوقی بین المللی و منطقه‌ای خواسته بود تا به مقامات عربستانی برای آزادی شیخ النمر و سایر زندانیان آزادی بیان فشار وارد نمایند.

بنابراین می‌توان انتظار داشت جریان شیرازی‌ها از اعدام شیخ نمر خشمگین شده و اعتراض کنند. اما دلایلی متعددی را می‌توان اقامه کرد که اعتبار انتساب حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان سعودی به آن‌ها را زیر سئوال برده و آن را به یک اتهام زنی و یا گمانه زنی‌های دور از واقعیت تنزل می‌دهد.

شیرازی‌ها در مبارزه به مشی مسالمت آمیز معتقد بوده و همواره بر ضرورت عدم خشونت وتوسل به زور تاکید ورزیده‌اند. مبارزه مسالمت آمیز و اصلاحی در نظرات آیت الله سید محمد شیرازی جایگاه پر رنگی داشت. او کتابی به نام اللاعنف (عدم خشونت) به عربی نوشته و در آن عدم خشونت را به عنوان یک اصل در اسلام پذیرفته و مدعی است روش‌های خشونت آمیز در سیاست از دید اسلام مشروع نیست.. شیرازی‌ها هیچگاه به درگیری و تقابل خشونت آمیز با حکومت روی نیاورده‌اند.

آن‌ها اگر سازمان دهنده حمله به سفارت عربستان سعودی بودند، آنگاه این سئوال جدی مطرح می‌شود چرا در برابر تضییقات و تعرض‌های متعدد نیرو‌های امنیتی در دو سال گذشته علیه بیت آیت الله سید صادق شیرازی اقدام مشابهی انجام نداده‌اند؟ آن‌ها حتی یک تجمع اعتراضی در داخل کشور نیز در مدت فوق برگزار نکردند و کلا در برابر برخورد‌های امنیتی و احضار‌های قضائی و جریان سازی یک طرفه رسانه‌های حکومتی سکوت پیشه کرده و رویکرد محتاطانه در پیش گرفته‌اند.

از سویی دیگر شیرازی‌ها جریان با تجربه‌ای بوده و از تشکیلات منسجمی برخوردار هستند. بر این اساس آن‌ها علی القاعده می‌دانند که حمله به سفارت عربستان در برابر چشم نیرو‌های امنیتی و انتظامی و حضور دوربین‌های متعدد مخاطرات جدی امنیتی و قضائی دارد و در ‌‌نهایت منجر به تشدید فشار‌ها بر صادق شیرازی و خانه نشینی احتمالی وی می‌شود و این کار‌ها را نمی‌توان مخفی نمود. سابقه برخورد بی‌ملاحظه نیرو‌های عملیاتی حکومت با شیرازی‌ها در تعارض با برخورد انفعالی نیروی انتظامی با مهاجمان و کتک نزدن آن‌ها بر اساس ادعای فرمانده نیروی انتظامی است.

برخی از مسئولان و رسانه‌های حکومتی در سالیان گذشته مرتب از توطئه جریان شیرازی‌ها سخن به میان آورده و نسبت به مقاصد آن‌ها هشدار داده‌اند. حال چگونه می‌توان باور کرد شیرازی‌ها بدور از نظارت و مراقبت دستگاه امنیتی کشور برنامه حمله به سفارت عربستان سعودی را طراحی و در صحنه عمل اجرا کرده‌اند!

دیگر عاملی که صحت ادعای فوق را مورد تردید جدی قرار می‌دهد، موقعیت بهتر شیرازی‌ها در کشور عراق است. آن‌ها اگر می‌خواستند علیه حکومت عربستان سعودی اقدامی انجام دهند، به مراتب در عراق شرایط بهتری داشتند و می‌توانستند با هزینه‌های به مراتب کمتر مراکز وابسته به عربستان را در این گشور آماج حمله قرار دهند.

بنابراین با توجه به مواردی که شرح داده شد، ادعای انتساب حمله به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد به جریان شیرازی‌ها بر پایه شواهد و قرائن موجود بی‌اعتبار  به نظر می‌رسد. در واقع این فضا سازی بیشتر آدرس غلط دادن برای اختفای مته‌مان واقعی را به ذهن متبادر می‌کند. راهیپیمایی‌های زنجیره‌ای بعد از نماز جمعه‌های هفته گذشته و اتخاذ مواضع همسو سرنخ‌هایی قابل اعتنا برای کشف و شناسایی آمران و عاملان حمله به سفارت عربستان سعودی است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.