جدا شدن مسیر دولت روحانی از مجموعه‌های تحت کنترل ولایت فقیه

بیش از دو ماه از اجرای توافق جامع هسته‌ای می‌گذرد. چشم‌انداز پیش رو نیز دستکم در کوتاه‌مدت تأیید کننده تداوم اجرای آن است. ولی این واقعیت باعث نشده است تا کشمکش‌ها در درون بلوک قدرت در خصوص برجام فرو بنشیند. البته این اختلافات بر سر خود برجام نیست بلکه پیامدهای آن در سیاست خارجی و داخلی محل نزاع را تشکیل می‌دهد. بخش مسلط قدرت و هر دو جناح اصل مصالحه اتمی و کشیدن ترمز ماجراجویی هسته‌ای را در ماه‌های پایانی ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد پذیرفته بودند.

DFD2FB84-8180-46AB-B1AF-BD7CD9C0220B_w640_r1_s

این تصمیم باعث شد تا فرصتی برای ریاست جمهوری حسن روحانی فراهم شود و با استقبال افکار عمومی از کاندیدایی که وعده رفع تحریم‌ها و تنش‌زدایی در رابطه با غرب را می‌داد، راهی ساختمان خیابان پاستور شود. همچنین نظام مأموریت معامله هسته‌ای در چارچوب حفظ زیرساخت‌های اتمی را به وی سپرد.

اما از همان ابتدا معلوم بود که اجماع نظر بر سر اصل برجام با اختلاف نظرهای جدی در چگونگی برجام و پیامدهای آن همراه است. تشدید حملات به برجام از سوی رهبری و نیروهای نزدیک به وی و به‌ویژه ائمه جمعه در روزهای آغاز سال ۹۵ نشانگر جدا شدن مسیر دولت روحانی و مجموعه‌های تحت کنترل نهاد ولایت فقیه است. ماجرا از آنجا شروع شد که ائتلاف اصلاح‌طلبان، اعتدالی‌ها و حلقه یاران رفسنجانی خواهان تسری برجام در سیاست داخلی در تبلیغات انتخاباتی مجلس دهم شدند. حسن روحانی نیز به صراحت اعلام کرد که در پی تحقق برجام ۲ در حل و فصل مشکلات داخلی است. موضع گیری صریح رهبری در انتساب برجام های ۲ و ۳ و ۴ به توطئه غرب و برخورد انتقادی با برجام ۱ از همان ابتدا برجام ۲ مد نظر دولت اعتدال را در مسیری پر سنگلاخ قرار داده است.

در توافق جامع اتمی دولت کمابیش در مسیری هموار حرکت کرد و چراغ سبز خامنه‌ای را در اختیار داشت و تحت هدایت و نظارت کلان وی مسئولیت محوله را با موفقیت به پایان رساند. اما اینک دیگر نه تنها همسویی وجود ندارد بلکه واگرایی در درون بلوک قدرت تشدید شده است. این اتفاق باعث می‌شود تا در سال آخر فعالیت دولت یازدهم مسئله حاکمیت دوگانه برجسته‌تر گردد اگرچه هنوز در اندازه‌های دوران اصلاحات و ریاست جمهوری خاتمی نیست و فاصله زیاد با آن دارد.

آنچه محل نزاع و اختلافات را روشن می‌سازد جایگاه برجام در سیاست خارجی و همچنین تبعات آن در سیاست داخلی و شکاف دولت-ملت است. جریان مخالف و منتقد از ابتدا نگران بهره‌برداری اصلاح‌طلبان و رفسنجانی از برجام و قدرت گرفتن آنها در عرصه سیاسی بود. نتیجه انتخابات مجلس دهم بخصوص در تهران این نگرایی را تشدید کرده است. از این‌رو تشدید حملات تدبیری است تا این تهدید را کاهش دهند. تکیه‌گاه اصلی در سیاست مهار تبیین جایگاه برجام است.خط تبلیغی در ادامه برخوردهای گذشته راه افتاده است که از برجام ارزش‌زدایی کند و مدعی وجود نقاط سفید و سیاه در آن شود. در این خط تبلیغی استدلال می‌گردد که برجام فتح‌الفتوح نیست و در برخی حوزه‌ها کشور را نسبت به خطر نفوذ خارجی آسیب‌پذیر ساخته است. همچنین مانور داده می‌شود که دشمنی‌های آمریکا کمتر نشده و همچنین به وعده‌هایش در برجام عمل نکرده است. منتها این برخوردها فقط برای کوتاه کردن دست دولت و حامیان سیاسی‌اش از بهره‌برداری از برجام در عرصه داخلی است و نشانی از سیاست نظام در اخلال در اجرای برجام حداقل در کوتاه‌مدت ندارد.این برخورد تقلیل‌گرایانه و منفی می‌کوشد تا با مانور بر روی برخوردهای اغراق‌آمیز دولت روحانی در خصوص برجام بر افکار عمومی تاثیرگذاری نماید.

رهبری و بخش مسلط قدرت برجام را یک الگو مدل تلقی نمی‌کنند بلکه یک برخورد موردی و استثنایی بوده که ناگزیر به دلیل عدم توانایی در برابر فشار تحریم‌ها و تبعات خطرناک آن در داخل منجر به نرمش قهرمانانه شده است. منتها این برخورد از دید آنها یک بار مصرف بوده و قرار نیست در راهبردهای کلان سیاست خارجی نظام تغییری معنا دار حاصل شود. همچنین الگوی مشابهی در حل چالش‌های سیاست داخلی گردد. در واقع رهبری و اصولگرایان کماکان می‌خواهند مجاری مشارکت سیاسی در داخل تنگ باقی بماند و راهبرد سیاست خارجی ستزه‌جویانه با عقب‌نشینی های تاکتیکی و مصلحت‌جویانه ادامه یابد.

در این راستا بسته اقتصاد مقاومتی به عنوان بستر گفتمانی و راهبردی برای مهار برجام و محدود شدن آن به مصالحه هسته‌ای ابداع شده است. هدف از اقتصاد مقاومتی استفاده از فرصت‌های پسابرجام برای برطرف‌سازی نقاط ضعف و آسیب‌پذیر در برابر فشار خارجی است تا در موعد مقرر سیاست‌های تقابلی مجدداً شتاب گرفته و قابل مهار توسط اقدامات تنبیه‌گرانه خارجی نباشد. در این چارچوب خامنه‌ای انتظار دارد فرصت‌های سرمایه‌گذاری خارجی و فرصت مبادلات تجاری و اقتصادی بدون محدودیت با خارج به گونه‌ای تنظیم شود که مقاومت کشور در برابر غرب تقویت گردد. از این‌رو او ضمن دفاع از تنش‌زدایی با اروپا اما بر تحکیم بیشتر روابط با شرق و تداوم خصومت با دولت آمریکا اصرار می‌ورزد. دیدگاه وی که رؤیاپردازانه و غیر‌واقع‌بینانه به نظر می‌رسد در نقطه مقابل رویکرد دولت در افزایش ارتباط و تعامل با غرب و در هم پیوستگی با شبکه جهانی تجارت قرار دارد.

اقتصاد مقاومتی مد نظر رهبر سمت و سویی کاملاً متفاوت با حرکتی و نرمشی دارد که منجر به برجام شد. در واقع وی می‌پندارد افزایش اقتصادی که صرفاً به خود متکی باشد از طریق رشد شرکت‌های دانش بنیان و کاهش وابستگی به درآمد نفتی می‌تواند مسیری که منجر به شر اجتناب‌ناپذیر «نرمش قهرمانانه»‌ شد را مسدود نماید و نوعی مصونیت برای نظام در برابر غرب ایجاد کند.

از این رو اقتصاد مقاومتی مد نظر رهبری با تفسیر روحانی از برجام قابل جمع شدن با هم نیست و تنش‌های درون حکومت را در مسیری جدید به راه می‌اندازد. روحانی به شیوه‌ای مالوفش می‌کوشد ضمن پذیرش اقتصاد مقاومتی و تاکید بر جنبه شکلی آن اما محتوی آن را به گونه‌ای سامان دهد که در تداوم برجام باشد. اما چنین تفسیری پذیرای اقتدارگرایان و نیرو های موسوم به ولایتمدار نیست. از آنجاییکه قوه مجریه در حوزه اقتصادی دست بالا را دارد، برای ولایت فقیه دشوار است تا مستقیماً در اجرای سیاست‌های اقتصادی دخالت کند. نقطه قوت آن در سیاستگذاری است. در این فضا چه بسا رهبری بیشتر به اخلال و زمین‌گیر کردن دولت در قرار دادن برجام به‌مثابه الگو در سامان‌دهی امور بیاندیشد و سعی کند مانع گسترش حضور غرب در ایران و بخصوص جلوگیری از عادی شدن روابط با آمریکا شود.

همچنین این جریان در سیاست داخلی نیز نه تنها باکاربست راهکار برد-برد در کاهش فضای پلیسی و افزایش مشارکت سیاسی همراهی نمی‌کند، بلکه به سمت حفظ سخت‌گیری بر جامعه و تضعیف دولت روحانی حرکت می‌کند.

البته شرایط خاص جامعه واگرایی فزاینده و ویژگی‌های ساختار در درون بلوک قدرت اجازه نمی‌دهد تا هیچیک از دو قطب حریف در موقعیتی قرار بگیرند که بتوانند همه خواسته‌های‌شان را محقق نمایند. اما دولت روحانی به طور نسبی ابزارهای محدودتری برای مقاومت و پیشروی در اختیار دارد و راهکار اعتدالی مد نظر ظرفیتی برای متوقف کردن حملات و تحقق وعده‌ها نشان نداده است. ماه‌های آینده نشان می‌دهد فرجام مصاف اقتصاد مقاومتی و برجام به کجا منجر خواهد شد؟ اگرچه رصد کردن تحولات این سناریو را قوت می‌بخشد که تا انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ وضعیت سیاسی موجود کج دار و مریز ادامه پیدا می‌کند و بعید است اتفاق بزرگ سیاسی رخ بدهد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.