غده سرطانی هولوگان – مداح های ولایی

عبدالکریم سروش در نوشته اخیر خود به درستی نسبت به خطر مداحان حکومتی و پیامد های مخرب ارجاع جوانان به آنها از سوی رهبری هشدار داده است. نوشته فوق که مرثیه نامه ای برای جامعه نامیده شده است، سیاست رهبری را مورد نقد جدی قرار داده است که مداحان طبالی چون منصور ارضی و حدادیان را بر صدر نشانده و نتیجه شوم آن در به سخره گرفتن دین، فرهنگ وهنر را بر جامعه تحمیل کرده است.

13890922_2710721-e1461304938458

خامنه ای بعد از نشستن بر مسند ولایت فقیه توجه ویژه ای به تقویت و تربیت نسل خاصی از مداحان نشان داد. این مساله ریشه در علاقه وی به مرثیه خانی مذهبی و بساط مداحی و وعظ داشت، امری که آیت الله خمینی نسبت به آن بی اعتنا بود. اما در ورای این علقه و اشتیاق شخصی وی هیات های مذهبی را وسیله و ابزار مناسبی برای تثبیت پایه های ولایت خود و سازماندهی پایگاه اجتماعی تشخیص داد. از اینرو به منصور ارضی میدان داده شد تا با دخالت در عرصه سیاسی ، مخالفان و کسانی که زاویه با رهبری داشتند را مورد حمله قرار دهد. محل فعالیت اصلی او هیات حسین جان بود. جمعی از نیرو های امنیتی و نظامی مشتریان پرو پاقرص برنامه های مذهبی وی بودند. در عین حال او فرصت یافت تا به تربیت نسل جدیدی از مداح ها بپردازد. سبک کار ارضی متفاوت با مداح های سنتی بود.تکیه بیشتر وی به تهییج و راه اندازی شور باعث شد تا در بین جوانان علاقمندان بیشتری پیدا کند. البته تبلیغ صدا و سیما و پخش نوحه خوانی وی از تلویزیون و رادیو نیز در گرم شدن بازار وی تاثیر بسزایی داشت.
در دهه هفتاد محافلی که منصور ارضی حضور داشت به محلی برای حمله به رفسنجانی و جناح چپ تبدیل شد. گروه های فشار ونیرو های سپاه و اطلاعاتی نیز نقش مهمی در جلسات مزبور داشتند. البته در آن دوران حملات و موضع گیری های سیاسی منصور فقط جنبه تاثیرگذاری بر نیرو های مذهبی و هیاتی را داشت و وارد فاز عملی نشده بود. حسین سازور و مهدی ژولیده از شاگردان ارضی جزو بنیانگذاران انصار حزب الله بودند وهمکاری تنگاتنگی با حسین الله کرم داشتند. در انتخابات مجلس پنجم چند تن از مداح ها کاندید شدند ومنصور ارضی به حمایت از آنها پرداخت و در اقدامی عجیب پای پوستر آنها جمله ای از وی درج شد که” نور چشمی مورد تایید اینجانب و آقا ابا عبدالله الحسین می باشد”!
شکل گیری دوم خرداد هیات های حکومتی را وارد فصل جدیدی کرد. نیاز بیشتر نهاد ولایت فقیه به تحرکات آنها فرصت ویژه ای برای شان خلق نمود . در آن مقطع شاگردان منصور ارضی چون محمود کریمی و سعید حدادیان نیز فعال شده و برنامه های شان رونقی پیدا کرد. به مرور افراد دیگری چون سید مجید بنی فاطمه، رضا هلالی، روح الله بهمنی،محسن طاهری،جواد مقدم، حسین سیب سرخی به جمع آنها اضافه شدند. در دهه هشتاد این شبکه از مداحان شهرت زیادی پیدا کرده و فضای مراسم عزاداری در کل کشور را در دست گرفتند. میثم مطیعی از جدیدترین چهره های این جریان است. این موقعیت هم باعث کسب درآمد خوبی برای آنان شد و هم منزلتی در اصحاب حکومتی پیدا کردند. در جریان اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ این مداحان در سازماندهی نیرو های بسیجی و مدافع حکومت در سرکوب جنبش سبز نقش فعالی ایفا کردند. همچنین پیشتر در پیروزی محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ فعالیت گسترده ای داشتند. هنگامی که محمود احمدی نژاد با رهبری زاویه پیدا کرد، یکی از شدید ترین حملات که با هدف شکستن وجهه وی در بین نیرو های حزب اللهی صورت گرفت، توسط سعید حدادیان انجام شد. شدت حمله وی به قدری بود که اقدامی سازمان یافته از سطوح بالای قدرت را بازتاب می داد.
اکنون یکی از مراکز مهم اعمال نفوذ نهاد ولایت فقیه ، خط دهی به پایگاه اجتماعی هدف و برخورد با مخالفان را مداح های حکومتی و هیات های مذهبی آنها تشکیل می دهند. در چارچوب رهیافت حامی پروری، آنها در ازای پشتیباتی سازمان یافته از رهبری و تلاش برای گسترش نفوذ وی در محیط های مذهبی موقعیت های ویژه کسب کرده وصاحب امتیازات برجسته ای شده اند. بگونه ای که اینک بر خلاف گذشته نقش اصلی و محوری در مراسم مذهبی را آنها ایفا می کنند. در گذشته خطیبان و منبری ها هسته اصلی عزاداری ها ومراسم مذهبی بودند.
البته باید توجه داشت که نوع کار آنها که بر استفاده از ادبیات و موسیقی روز استوار است و از سبک های شبیه موسیقی پاپ و هیپاپ استفاده می کند، نیز در رونق کار آنها نقش مهمی دارد. بی اعتنایی این مداحان به تاریخ شیعه و اتکای آنها به خرافات و هر آنچه که شور و حال گسترده تری به مردم داده و اشک های بیشتری را در از چشم ها بیرون بیاورد،در سالیان گذشته منجر به اعتراضات سنگین مراجع و برخی از فقها شده است. در این میان برخی از روحانیون که موقعیت سابق خود را در مراسم مذهبی از دست داده اند، نیز به این مخالفت ها دامن می زنند. خامنه ای سعی کرده با دادن تذکر هایی این انتقادات را فرو بنشاند ولی کماکان با حمایت وی شبکه این مداح ها به توسعه خود و افزایش قدرت اجتماعی ادامه می دهد.
کار این مداح ها در مناسبات قدرت- مذهب می گنجد. اگر چه ظاهر مذهبی دارد واز مفاهیم دینی استفاده می کند ولی به لحاظ محتوایی از عناصر معنوی و مذهبی ناب خالی است. تکیه اصلی آنها بر ایجاد شور، جنون و به حرکت آوردن بدن ها است. حتی برخی از آنها سبک آوایی و متن ترانه آهنگ های شاد خواننده های پاپ را عینا در نوحه خوانی ها به کار می گیرند.
در کل می توان می توان گفت آنها به گفتمان بنیاد گرایی اسلامی تعلق دارند وبا گسترش قشری گری مبلغان و حامیان تشکیل و تداوم حکومت دینی شریعت بنیادی هستند که شخص ولی فقیه سکاندار آن باشد. آنها میانه خوبی با روحانیت و مراجع ندارند. تنها با آن دسته ای از روحانیت همدل هستند که به تقدم شخص ولی فقیه بر حوزه های علمیه ونهاد های دینی قائل هستند و اسلام سنتی و نوگرا را رد می کنند. بشدت با سیاست و قدرت پیوند خورده اند. حسین سازور در دفاع از سیاسی بودن این چنین گفته است:

«چه کسی گفته که در مداحی سیاست نیست، یعنی ما فقط مداحی کنیم و دزدها، جنایت کاران، استکبار و خبیث های عالم که در حال چپاول مسلمانان شیعه هستند نیز علیه دین شمشیر ببندند. نمی شود که ما بخوانیم و آنها هم جنایتشان را بکنند، اگر این طور است پس چرا حضرت امام حسین(ع) از مدینه به کربلا آمد و چرا در همان مدینه نماند؟ برای چه خانواده حضرت به اسارت رفته و همه اهل بیت(ع) امام کشته شدند؟ برای چه به این مصیبت عظما گرفتار شدند؟ برای اینکه اینها همه مربوط به مسائل روز آن زمان بوده که امام حسین(ع) به آن بی تفاوت نبوده است. پس سیاست از مداحی جدا نیست. چون از مسائل روز است و نباید از آن غافل شد»

 

 

ترکیبی از منفعت طلبی و همچنین انگیزه های ایدئولوژیک نیروی محرکه فعالیت های آنها را تشکیل می دهد. از سوی دیگر نوعی هولوگانیسم و غوغا سالاری نیز در کار آنها مشاهده می شود. تمایل به آشوب، ویرانگری، عصیان علیه عقلانیت و اعتدال، نفرت پراکنی نسبت به اهل سنت و نیرو های غیر مذهبی، تقدیس کلان روایت های نظام ولایت فقیه، گسترش خرافات، هیجان سالاری ، توهین، آگاهی کم مذهبی، استفاده از واژه های زشت ویژگی های عمده این مداحان و مشتریان غالب آنها را تشکیل می دهد. البته این ویژگی ها شامل همه آنها نمی شود، نسل دوم از این لحاظ وضعیت بدتری نسبت به نسل اول دارند.
مراسم عزاداری آنها اگر چه در ظاهر پر جوش و خروش است اما هیچ بهره معنوی ندارد و به یک معنا می توان گفت مادی است. متانت و سنگینی مداح های سنتی و نسل قدیم ذاکران ائمه را ندارند. این مداحان حکومتی فقط روضه خوانان و مصیب گویان ظاهری ائمه نیستند، بلکه سوپر استار های حامیان رهبری و همچنین جوانانی هستند که در پی تخلیه هیجانات شان هستند. این عامل باعث شده تا موجودیت آنها حالت پیچیده ای پیدا کند. در مجموع فعالیت آنها به دلیل دمیدن بر تنور خشونت، خرافه، ناآگاهی، تحمیق ، تحکیم استبداد و غفلت عامدانه از عقلانیت و گوهر دیانت تبعات مخربی برای جامعه داشته و همچون غده سرطانی پیکره دیانت در ایران را رنجور ساخته است. . ارجاع جوانان مذهبی به این جماعت مساله دار خیانتی است که استبداد دینی در حق جامعه ، فرهنگ و دین مرتکب شده است.
روشنگری پیرامون مشکلات این جریان انحرافی و خنثی سازی تاثیرگذاری آنان بر جوانان ، مسئولیت مهمی است که بر دوش شخصیت های دینی و علما قرار دارد تا سلسله جنبان استبداد دینی را در چوب حراج زدن به فضیلت و معنویت ناکام بگذارند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.