آیت الله مروارید، روحانی منتقدی که ۳۶ سال حاشیه نشین شد

آیت الله علی اصغر مروارید از روحانیون برجسته تهران در سن ۹۳ سالگی در گذشت. اگرچه وی امروز فرد شناخته شده ای در عرصه عمومی نیست اما  برای کسانی که سال های پیش از انقلاب و ۵۷ تا ۶۰ را درک کرده و یا در مورد آن تحقیق کرده اند، فردی آشنا بشمار می رود. آیت الله مروارید از آن دسته طلابی بود که شیفتگی به مجتبی نواب صفوی پای شان را به سیاست کشاند. وی در سال ۱۳۳۲ وارد حوزه علمیه قم شد و پنج سال بعد مبارزه و مخالفت با  نظام شاهنشاهی پهلوی را آغاز کرد. توانایی آیت الله مروارید در فن خطابه باعث شد تا به عنوان یکی از منبری های معروف قم در  اواخر دهه سی نیز  شناخته شود.

وی  از همان ابتدا وارد کلاس های درس آیت الله بروجردی شد و سعی کرد تا تعالیم دینی را از زعیم وقت حوزه های علمیه تشیع فرابگیرد. استادان دیگر او  در امور فقهی ،آیت الله ها حبیب گلپایگانی،محقق  داماد بزرگ و  سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بودند .همچنین در فلسفه و حکمت شاگرد علامه سید محمد حسین طباطبایی بود. آیت الله مروارید از معدود  روحانیون سیاسی آن دوره بود که در کنار فعالیت سیاسی اپوزیسیونی به مطالعه و کسب مدارج بالای علوم حوزوی و فلسفی و مباحث عرفانی  ومعنوی نیز بها می داد.

رویکرد سیاسی آیت الله مروارید در چارچوب پارادایم بنیاد گرایی اسلامی، عدالت طلبی و برقراری حکومت اسلامی بود. وی از روحانیون چپ مزاج نیز بشمار می آمد که به بحث عدالت و برابری و همچنین مبارزه با استعمار و غرب ستیزی اهمیت می دادند.

خطبه ها و سخنرانی های انتقادی سیاسی وی که در مراسم مذهبی ایراد می شد، از سال ۱۳۳۷ آغاز گشت. این  ویژگی در کنار توانایی های منبری  باعث شد تا علی رغم  حضور کوتاه مدت وی  در درس های حکمت و فلسفه آیت الله خمینی به مرور رابطه نزدیکی بین آنها برقرار شود. در سال های آخر عمر آیت الله بروجردی ،مروارید  سخنران برخی از مراسم دینی آیت الله خمینی بود. تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و مخالفت با قانون  فوق، رابطه آنها را نزدیک تر کرد.

آیت الله مروارید قبل از سخنرانی معروف آیت الله خمینی در مدرسه فیضیه در سال ۴۲ در بالای منبر رفته و حرف های آتشینی  زد. این تصور همان زمان رایج بود که نطق تاریخی  آیت الله خمینی تحت تاثیر  سخنرانی مروارید قرار داشته است.

بعد از دستگیری آیت الله خمینی، مناسبات  آنها مستحکم تر گشت. تقریبا در تمامی صحنه های سالیان نخست مبارزات آیت الله خمینی تا قبل از تبعید ،مروارید از نزدیکان او بشمار می آمد تا جایی که  به سخنگویی آیت الله خمینی در آن سال ها اشتهار یافت . در اسناد ساواک به نقل از سرهنگ ناصر مقدم  نقل شده است :

«عجب گرفتاری شده‌ایم! هر جا اسم خمینی را می‌شنویم، اسم مراورید هم پشت سرش هست»

بعد از دستگیری آیت الله خمینی ، فعالیت های حمایتی مروارید باعث شد تا بازداشت شود. البته حبس وی کوتاه مدت بوده و بر او سختگیری هم نکره بودند تا جایی که به جای زندان عمده ایام حبس را در خانه سرتیپ هدایت گذرانده بود که به شهادت اظهارات خودش از امکانات مفصلی برخوردار بوده است! (۱) وی در همان ایام حبس موفق می شود با آیت الله خمینی در حبس خانگی ملاقات کند. او ماجرا را این چنین شرح می دهد:

« در همان ایام دستگیری به من وعده داده بود که خودم روز عید ترا به دیدن آقای خمینی می‌برم. روز عید فطر، اول وقت بود که دیدم مولوی با لباس تمام رسمی و ماشین شیک کادیلاک مشکی آمد و مرا صدا زد. از آنجا می‌خواست برود دربار و در مراسم سلام شرکت کند. رفتم و سوار ماشین شدم، به اتفاق رفتیم به همان منزلی که امام در قیطریه تحت نظر بود. مرا به اتاق بسیار کوچکی بردند. سجاده امام باز بود و نماز عید فطر را خوانده بودند. امام  به مولوی گفتند، «این چه وضعی است؟ چرا به مردم حمله کردید و وحشیگری راه انداخته‌اید؟» (۲)

بعد از آزادی آیت الله خمینی از حصر خانگی، روابط نزدیک آنها ادامه پیدا می کند. بررسی خاطرات مروارید نشان می دهد که در آن زمان مواضع مروارید به طور نسبی رادیکال تر بوده است. وی در بازگویی خاطراتش روشن می سازد که آیت الله خمینی بعد از آزادی مواضعش از دعوت به قیام به چاره اندیشی برای رفع اختلاف از جناح‌ها و صاحبان افکار مختلف و توجه دادن همه آنها به خدا و احکام خدا تغیر لحن می دهد. حتی وی موردی را شرح می دهد که می خواسته در مراسم سخنرانی مشترکی به شخص محمد رضا شاه پهلوی حمله کند،  آیت الله خمینی وی را نهی کرده و توصیه کرده که این کار را به وی بسپرد چون نمی تواند در صورت دستگیری او  میانجیگری کند.(۳)

این روایت تا حدی شباهت به ادعای حجت الاسلام شیخ علی تهرانی دارد که چندی پیش  اظهار داشت  مواضع سیاسی آیت الله خمینی در جریان بازداشت تعدیل شده بود.

بعد از تبعید آیت الله خمینی، فعالیت های انقلابی مروارید تداوم یافت. اما به مانند گذشته ارتباطات نزدیکی با آیت الله خمینی نداشت. وی مدت کوتاهی را در  در سال ۱۳۴۳ در زندان  گذراند.  مجددا در  سال ۱۳۴۹، به خاطر سخنرانى‌هایش بازداشت و به ۱۸ ماه اقامت اجبارى (تبعید) در ایرانشهر محکوم شد، ولى این حکم در دادگاه تجدید نظر باطل و تبرئه شد. او باز در سال ۴۹ چند بار دستگیر شده و در کل سه ماه را در پشت میله های زندان بسر برد. در خرداد ۱۳۵۱ نیز توسط ساواک بازداشت شده و در نهایت توسط دادگستری  به سه سال تبعید محکوم شد. بعد از پایان تبعید به تهران بازگشت و تا زمان انقلاب  به عنوان یکی از روحانیون انقلابی شاخص در غرب تهران و عضو جامعه روحانیت مبارز تهران فعالیت می کرد.  البته هزینه هایی که او پرداخت کرد در حد متوسط روحانیون انقلابی بود.

در جریان پیروزی انقلاب با ستاد استقبال و مسئولان انقلابی همکاری می کرد و در سازماندهی راهپیمایی ها  و برنامه های انقلابی مشارکت داشت. بعد از روی کار آمدن دولت موقت آیت الله مروارید مدتی  ریاست کمیته انقلاب منطقه شمال غربى تهران را بر عهده گرفت  که یکى از کمیته‏هاى چهارده گانه تهران بود.

اما مواضع متفاوت مروارید با جریان موسوم به خط امام و بخصوص حزب جمهوری اسلامی باعث شد تا وی به مرور از حاکمیت فاصله بگیرد. او در  سال های ۵۷ و ۵۸ از  اعضاء شاخص حزب  روحانیت مبارز تهران بود و در تصمیم گیری های این نهاد نقش فعالی ایفا می کرد. مروارید بر خلاف افرادی چون آیت الله سید محمد بهشتی، علی خامنه ای و اکبر هاشمی رفسنجانی و گروه هایی چون جمعیت موتلفه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نگاه حذفی به  نیرو های ملی -مذهبی وقت چون ابوالحسن بنی صدر و نهضت آزادی نداشت و  خواهان اداره نظام بعد از انقلاب با مشارکت  نیرو های خط امام و ملی- مذهبی ها   وسپردن انتخاب به مردم بود. این شکاف در آستانه انتخابات مجلس اوج گرفت و باعث شد تا آیت الله مروارید علیه حزب جمهوری اسلامی و انحصار طلبی سیاسی آن سمت گیری کند. وی  رهبران حزب جمهوری  اسلامی و مسئولان روزنامه آن را متهم کرد که به با شیوه غیر اخلاقی و با زیر سئوال بردن کیان تشکیلاتی جامعه روحانیت مبارز تهران به دروغ  لیست مشترک با این نهاد منتشر کرده اند در حالی که جامعه روحانیت مبارز تهران چنین تصمیمی نگرفته بود و ائتلاف همزمان با سه گروه “حزب جمهوری  اسلامی”، ” دفتر همکاری های رئیس جمهور( بنی صدر)” . ” سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” را پیگیر می کرد.

آیت الله مروارید در  روز دو شنبه مورخ ۲۷ اسفند ۱۳۵۸ مصاحبه مطبوعاتی برگزار کرد و طی آن مدعی شد که خبر اعلام ” ائتلاف بزرگ” روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ چهارشنبه مورخ ۲۲ اسفند متشکل از گروه های جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، گروه فجر اسلام، انجمن اسلامی معلمان، اتحادیه انجمن های اسلامی شهر ری، بنیاد الهادی و نهضت زنان مسلمان (۴) بدون اطلاع و موافقت جامعه روحانیت مبارز تهران بوده است. وی اعلام کرد که سخنانش به نمایندگی از جامعه روحانیت مبارز تهران نیست، اما حجت الاسلام شاه آبادی که حزب جمهوری اسلامی امضای وی را سند موافقت جامعه روحانیت مبارز تهران ذکر کرده بود، به صورت فردی  مشارکت کرده ،اختیاری از سوی  جامعه روحانیت مبارز تهران  برای تصمیم گیری نداشته و به دلیل روحیه احساسی و عاطفی تحت تاثیر دعوت  حزب جمهوری اسلامی به وحدت  قرار گرفته است. طبق اظهارات مروارید، جامعه روحانیت مبارز تهران سمت گیری حزبی در انتخابات تهران نداشته و می خواسته کاندیداهایی از بین جریان مذهبی وقت که ملاک های کلی را داشته اند به مردم معرفی کند. بعد از طرح پیشنهاد ائتلاف ،جامعه روحانیت از  نمایندگان سه گروه حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر هماهنگی های رئیس جمهور دعوت می کند. از طرف حزب جمهوری فردی از بازاری ها شرکت می کند که به دلیل فقدان اختیار برای تصمیم گیری ،جلسه بدون نتیجه خاتمه می یابد.(۵) اما آنگونه که شاه آبادی تعریف می کند وی در جلسه دیگری فردای آن روز حضور می یابد که تنها نمایندگان حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب حضور داشتند و دفتر هماهنگی به دلیل عدم موافقت حزب جمهوری اسلامی با حذف حسن آیت از فهرست مشترک از ائتلاف کناره گیری کرده بود. در آن جلسه فهرست “ائتلاف بزرگ ” تعیین شده و به شکل گسترده پخش می شود. اعتراض مروارید به شاه آبادی به جایی نمی رسد.  وی علاوه بر شیوه غیر اخلاقی و مغایر با شئونات حقوقی،   نسبت به اینکه حزب جمهوری اسلامی ۱۷ نفر از فهرست ۳۰ نفره را به خود اختصاص داده و  در پی انحصار طلبی بوده نیز اعتراض می کند.

حزب جمهوری اسلامی با رد ادعای آیت الله مروارید مدعی شد که حجت الاسلام شاه آبادی از طرف جامعه روحانیت مبارز تهران اختیار تام داشته است.

آیت الله مروارید اقدام به نامه نگاری به دفتر آیت الله خمینی،  انجمن وزارت کشور و دفتر رئیس جمهور کرده و درخواست می نماید یا انتخابات یک هفته به تعویق بیفتد تا جامعه روحانیت ادعای حزب جمهوری اسلامی را تکذیب کند و یا در فاصله دو روز باقی مانده به انتخابات هر یک ساعت یک بار تکذیبیه جامعه روحانیت از صدا و سیما پخش شود که هر دو پیشنهاد مورد موافقت قرار نمی گیرد.

آیت الله مروارید علاوه بر فهرست جامعه روحانیت مبارز تهران در  لیست مورد حمایت دفتر هماهنگی های رئیس جمهور نیز در شهر تهران قرار داشت که در نهایت رای نیاورد. وی بعد از انتخابات با  طرح ابطال انتخابات مجلس همراهی نکرد . آنچه در انتخابات مجلس گذشت و تند شدن درگیری ها در عرصه سیاسی باعث شد تا وی میدان سیاست را ترک کرده و به مسائل فرهنگی و دینی بپردازد.

اگرچه وی پیش از انقلاب از  گفتمان سنت گرایی ایدئلوژیک دفاع می کرد و شیفته   افراد افراطی مذهبی چون نواب صفوی بود اما به لحاظ شخصی ویژگی های معتدلی داشت و از ستیزه جویی و پرخاشگری با افراد نا موافق پرهیز می کرد. در این خصوص مناسبات وی با آیت الله شریعتمداری روشنگر است. علی رغم اینکه وی حامی آیت الله خمینی بود  وبه این نام شهره بود اما بر خلاف دیگر نزدیکان آیت الله خمینی برخورد تند و خصمانه ای با آیت الله شریعتمداری نداشت. وی تعریف می کند که بعد از آزادی آیت الله خمینی در مراسم جشنی قرار بوده سخنرانی کند، صاحبان مراسم از آیت الله شریعتمداری نیز دعوت کرده بودند که وی به محض  اطلاع از سخنرانی مروارید دعوت را رد می کند. اما موافقت وی با میانجیگری آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیدار با آیت الله شریعتمداری باعث می شود تا نظر منفی یاد شده تغییر یابد. آیت الله مروارید تا پایان عمر نیز هیچگاه اظهار نظر منفی و تندی علیه آیت الله شریعتمداری اتخاذ نکرد و حتی در مصاحبه با خبرگزاری شبه امنیتی فارس از داوری منفی پیرامون او خودداری کرده و تنها بر پیچیده بودن مباحث و اختلاف مشی وی با آیت الله خمینی تاکید کرد. (۶)

دیگر ویژگی بارز او پرهیز از ارتزاق از دین برای معیشت و تامین  هزینه های زندگی بود. او در دوران طلبگی نیز شهریه از مراجع نمی گرفت و از ابتدا تا پایان عمر با  فعالیت های تجاری و اداره انتشارات  زندگی را گذراند.

آیت الله مروارید در طول سی  وشش سال حاشیه نشینی دیگر فعالیت سیاسی نکرد و ترجیح داد سکوت کرده و  تنها به تالیف، انتشار کتب و تدریس در مدارس علوم دینی بپردازد.تعداد اندکی مصاحبه از وی موجود است.  روابط وی با آیت الله خمینی نیز خیلی محدود شد ولی به صورت کامل گسسته نشد. آخرین دیدار آنها در سال ۱۳۶۷ بود که  آیت الله خمینی در پاسخ به نگرانی آیت الله مروارید در خصوص ارتباط با بنی صدر اظهار داشته بود:

«  «شما برای من خاطره انگیز هستید و از بابت حرفهایی هم که در مورد بنی‌صدر می‌گویید، کسی به من چیزی نگفته و کدورتی نیست.» (۷)

از او دو کتاب عربی به نام های سلسله الینابیع الفقهیه و تحقیق اللمعه الدمشقیه فی الفقه الإمامیه منتشر گشته که همراه با برادرش آیت الله محمد تقی مروارید نوشته شده است.

در مجموع آیت الله مروارید از آن دسته روحانیون انقلابی چون آیت الله طالقانی، حجت الاسلام حسن لاهوتی، آیت الله دکتر گلزاده غفوری ،آیت الله حسن قمی، آیت الله عیسی آل شبیر خاقانی، آیت الله سید رضا و سید ابوالفضل زنجانی ، آیت الله سید صادق روحانی، آیت الله سید محمد شیرازی، آیت الله بهاء الدین محلاتی و … بود که اگر نگاه های اعتدالی و کثرت گرایانه نه چندان پر دامنه آنها در دستور کار نظام قرار می گرفت، چه بسا خشونت های سیاه دهه شصت یا شکل نگرفته و یا دستکم ابعاد آنها کمتر می شد و استبداد دینی در ساختار قدرت نهادینه نمی گشت.

منابع:

  • مصاحبه با خبرگزاری فارس http://www.farsnews.com/13950310000307
  • پیشین
  • پیشین
  • روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۲ اسفند ۱۳۵۸، صفحه اول
  • روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۸ اسفند ۱۳۵۸، ص ۱۳
  • ر.ک ۱
  • ر.ک ۱

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.