پیشینه ۱۷۰ ساله جمهوری خواهی عرفی در ایران

در تصور غالب و روایت مشهور در تاریخ معاصر ایران، رضاشاه و حلقه نیروهای سیاسی و روشنفکر نزدیک ویدر دوران اواخر ساطنت احمدشاه قاجار، به عنوان بنیانگذاران ایده جمهوری خواهی شناخته می شوند که بعد از ناکامی و در مشورت با مراجع تقلید وقت ( آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی) به ناچار به دنبال تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی می روند. با تشکیل  جمهوری انقلابی گیلان توسط میرزا کوچک خان و متحدان مارکسیستش و راه اندازی” فرقه جمهوری انقلابی” با محوریت تقی ارانی در آلمان موج دوم جمهوری خواهی راه افتاد که به سرانجام نرسید. تشکیل جمهوری مهاباد نیز مشابه جمهوری گیلان تحت الشعاع ابهامات بر سر تجزیه طلبی راهی به مقصود نیافت.

در چارچوب روایت مشهور موج بعدی جمهوری خواهی با دکتر حسین فاطمی شروع می شود که بعد از کارشکنی های دربار محمد رضاه شاه و بخصوص شکست شبه کودتای ۲۵ مرداد خواهان انحلال سلطنت و تشکیل نظام جمهوری مشابه  نظام سیاسی فرانسه در ایران می شود و سرانجام جان بر سر این موضع گیری می نهد . از این رو به «شهید جمهوری خواهی” ایران مشهور است. نقطه اختتام این روایت تشکیل جمهوری اسلامی به عنوان فرجام تلاش های انقلابی بر علیه حکومت شاهنشاهی پهلوی دوم است. اگرچه جمهوری اسلامی شکل نامتعارف و ناقصی از جمهوری است اما عملا در ذهنیت جامعه و دنیا به عنوان نوعی جمهوری جا افتاده است. البته واقعیت امر این است که جمهوری اسلامی جمهور ناجمهور بوده و  مناسبات آمرانه در قدرت را در شکل خلافت به قرائت شیعی بازسازی کرده است.

در ادامه شرح داده می شود که واقعیت ها و فکت ها بر نادرستی تصویر پیش گفته دلالت می کنند. عمر جمهوری در ایران بیشتر از مشروطه چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ سیاسی است. حتی برخی از مشروطه خواهان در نهضت مشروطه جمهوری خواهانی بودند که در شرایط خاص جامعه ایران،  هدف از مشروط کردن حکمرانی مطلقه پادشاهان قاجار را اداره کشور بر اساس خواست جمهور مردم تلقی می کردند. در واقع آنها  جمهوری خواهی شان را در پوشش مشروطه خواهی دنبال می کردند و مشروطه ای را تبلیغ می کردند که محتوایش مشابه جمهوری باشد.

البته بر سر تعریف از جمهوریت تصور واحدی بین قائلان وجود نداشته است و همچنین میزان انطباق  تصور از جمهوری با موزاین دمکراسی و حقوق بشر نیز محل بحث است که از حوصله این یاداشت خارج است.

نخستین بار مفهوم جمهوری که یک واژه عربی است که به عنوان معادل  فارسی  کلمه رپوبلیک (Republic) به معنای “همگان” و یا “بدنه اصلی یک قوم”  همراه با امواج مدرنیته در دوران سلطنت فتحعلی شاه وارد عرصه عمومی ایران شد. از زاویه دیگر جمهور و جمهوریت بعد از شکست در جنگ با روسیه در چارچوب فعالیت های اصلاح طلبانه برای رهایی از عقب ماندگی برجستگی یافت. دانشجویانی که توسط عباس میرزا ولیعهد به اروپا برای تحصیل و انتقال علوم و فنون جدید عازم شده بودند، در برگشت مفاهیم مدرن را به ایران آوردند. علاوه بر آن رفت و آمد نمایندگان  وسفرای ایران به اروپا و آمدن هیات های اروپایی نیز به نوبه خود این روند را تقویت کرد. بدنیترتیب مفاهیم جدید در حکمرانی و از جمله جمهوری، کنستیتوسیون ( قانون اساسی)، آزادی، دمکراسی وارد ایران شد و اساس سنت های سیاسی چند هزار ساله ایران را به چالش طلبید.

به نظر می رسد نخستین اشاره به جمهوریت در سفرنامه میرزا صالح شیرازی آمده باشد. او دولت برخاسته از انقلاب فرانسه را دولت بدون پادشاه معرفی می کند. اساسا در آن ایام  تعریف از جمهوریت بیشتر متکی به نظام بدون پادشاه با الهام از نظام حکومتی فرانسه بود که در آن یک نفر بر جامعه فرمانفرمائی نمی کند. در کنار آن  ابتنای حکومت بر خواست مردم و مشارکت عمومی در حکمرانی مد نظر بود. همچنین تاکید بر اداره کشور بر اساس عرف و عقل جمعی جامعه  بدون توجه به مناسبات پیشامدرن مانند مذهب، نژاد و پادشاهی ( تبار ویژه) بوده است.

در آن دوره جمعی از روشنفکران ایرانی نظام سیاسی جدید در قالب جمهوری را طرح کردند. اکرچه در آن موقع معلوم نیست تا چه میزان این دیدگاه ها در بین نخبگان و نیروهای سیاسی وقت دامن گیر بوده است، اما در حدی بوده که بعد از مرگ محمد شاه قاجار، بنا به روایت جهانگیر میرزا ( شاهزاده قجری – فرزند عباس میرزا) در کتاب “تاریخ نو” عده ای از رجال حکومتی دور میرزا نصرالله صدر الممالک اردبیلی جمع می شوند تا با انحلال نظام سلطنتی قاجار نظام سیاسی مبتنی بر جمهوری تاسیس گشته و امورات دولتی بر مبنای مصلحت جمعی تدوین گردد. اما هم شرایط و موازنه قوا مساعد تحقق این خواست نبود و هم صدر الممالک پذیرای این پیشنهاد نشد  که معلم محمد شاه قاجار بود  وپیشنهاد صدراعظمی وی را نیز رد کرده بود. دکتر عباس امانت نقش کنت دوسرتیرباز وزیر مختار فرانسه را در شکل گیری اولین حرکت جمهوری خواهی در ایران اثرگذار می داند که باعث شد روابط ایران با دولت فرانسه در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تیره شود. صدرالممالک اردبیلی که در ابتدا دروس فقاهت و علوم سنتی را در حوزه علمیه اصفهان آموخت و سپس به تصوف گرایش پیدا کرد و عارفی مشهور شد  و در عین حال شاعر برجسته ای نیز بود، نیم نگاهی به صدر اعظمی ناصرالدین شاه داشت که به آن دست نیافت. سوء ظن امیرکبیر و تمهیدات ناصرالدین شاه جوان برای تثبیت سلطنتش منجر به تبعید صدر الممالک و هوادارانش به کرمانشاه شد که در نهایت بعد از پایان تبعید در سفری که از کربلا به کرمانشاه برمی گشت به نحوی مشکوک می میرد.

در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه تلاش ها برای بسط مفهوم جمهوری ادامه می یابد. میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی از پیشگامانی بود که به طور مشخص در مورد جمهوری و مبانی و مزیت های آن و تفاوتش با  بنیاد های سیاس سنتی ایران صحبت کرده و مطالبی را در کتاب “احمد” منتشر کرد. بعد از وی میرزا ملکم خان ناظم الدوله ایده جمهوری خواهی را نه تنها در سطح نظری  وگفتمانی توسعه داد، بلکه با تبیین و جریان سازی در “انجمن فراموش خانه” حرکتی تقریبا سیاسی را نیز پایه گذارد. شنیدن اخبار این مباحث و بخصوص شایعه وجود طرح رئیس جمهور کردن جلال الدین میرزا( فرزند فتحعلی شاه) شاهزاده عالم و روشنفکر قجری در فراموش خانه ( بنا به ادعای داریوش رحمانیان در کتاب چالش جمهوری و سلطنت در ایران) باعث وحشت ناصرالدین شاه شد و علی رغم موافقت اولیه، دستور تعطیلی فراموش خانه و سخت گیری بر ملکم خان را صادر کرد.

شاه ودربار اشاعه جمهوری را به منزله مرگ سلطنت تلقی می کردند و طبیعی بود از هر وسیله ای برای زمینگیر کردن آن استفاده کنند از این مقطع به بعد ” جمهوری خواهی” در ایران تبدیل به جرم سنگین شد واز سوی حکومت همطراز با “بابی گری” و “فساد و انحراف عقیدتی” قلمداد شد. بنا به برخی از روایت ها سید جمال الدین اسدآبادی نیز تمایل به جمهوری خواهی داشته است. تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه، فضا برای جمهوری خواهی بسیار سنگین بود  وقاائلان و مروجان هزینه سنگینی باید پس می دادند. ناصرالدین شاه  سفر ایرانیان به کشورهایی که نظام جمهوری داشتند را قدغن کرده بود. او حتی کلاس آموزش زبان فرانسه یک معلم فرانسوی خارج از دارالفنون را تعطیل کرد چون بیم آن داشت که ” در حین تدریس ممکن است از مملکت جمهوری فرانسه مذاکراتی شود”. افراط در برخورد با جمهوری خواهی در دوران سلطنت سلطان صاحبقران تا جایی گسترش یافت که به حربه ای برای سرکوب مخالفان و مزاحمان سیاسی و عقیدتی نیز تبدیل شد.

موج دیگر جمهوری خواهی بعد از مرگ ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه به سلطنت پدید آمد. این بار شهر همدان شاهد شکل گیری جنبش جمهوری خواهی به رهبری شیخ احمد کرمانی بود . وی مدتی در زمان سلطنت ناصرالدین شاه در زندان بسر برده بود و با میرزا رضا کرمانی که ناصرالدین شاه را ترور کرد، نیز روابط دوستانه ای داشت.  او همراه با سید حسن صاحب الزمانی مردم وقت همدان را تشجیع می کنند حال که ناصرالدین شاه مرده است، دیگر مملکت شاه ندارد و فرصت برای تاسیس جمهوری مناسب است. اما این جنبش جمهوری خواهانه توسط نیروهای نظامی مظفرالدین شاه سرکوب شده و بعد از آن فشارها بر جمهوری خواهان افزایش می یابد. حرکت بعدی جمهوری خواهی در قالب ” انجمن معارف” است که به دستور شاهی که بعد ها فرمان مشروطیت را امضا کرد، تعطیل شد. دامنه افکار جمهوری خواهی در آن دوره آنقدر وسیع بود که رساله ای با حمایت عوامل دربار در دفاع از حکومت مطلقه و رد جمهوری خواهی منتشر شده و در سطح وسیعی  پخش می گردد. در این رساله طرح جمهوری خواهی در ایران توطئه فرانسویان توصیف شده که به دنبال همسو سازی و یارگیری از ایرانیان هستند. در مجموع برخود های ستگین سیاسی، امنیتی و حیثیتی باعث می شود تا ایده جمهوری خواهی از آن به بعد عمدتا در پوشش مشروطه خواهی و حتی اسلام خواهی دنبال شود.

به عنوان مثال ناظم الاسلام کرمانی در کتاب بیداری ایرانیان ذکر کرده است  که علمای شیراز به محمد علی شاه در دوران ولیعهدی طی نامه ای اعلام کرده بودند که ” ایران یک دولت مطلقه مستبده نیست، بلکه جمهوری اسلامی است” که به زعم نویسندگان” از دیرباز علما و ملت هر شهری که به حکومت شورش کردند، دولت با مصلحت جمهور حاکم را عزل کرده و بدینترتیب جمهور ایران، مایه رشک جمهور فرانسه و آمریکا است”!

آیت الله سید حسین طباطبایی از علمای دینی مشروطه خواه که متهم به جمهوری خواهی شده بود نیز در سخنانی اعلام کرد : « ما از دولت جز عدالت خانه چیزی نخواسته ایم، حالا بعضی می گویند ما مشروطه خواهیم یا جمهوری طلب می باشیم… ما تنها عدالت خانه می خواهیم. مجلسی که جمعی در آن باشند و به درد مردم برسند»

ناظم الاسلام کرمانی نیز معتقد بود که هنوز مردم ایران به ان درجه از رشد نرسیده اند که جمهوری و یا مشروطه در ایران حاکم شود.

آخوند خراسانی مرجع بزرگ شیعه نیز در بیان دفاعیت نظری از مشروطه ، حکمرانی در دوران غیبت امام زمان را از آن جمهور مردم مسلمان می داند. بدینترتیب از این مقطع به بعد جمهوری خواهی به دلیل نبود شرایط مساعد از یک سو و هزینه بالای سرکوب در کنه و ژرفای مشروطه خواهی دنبال می شود.

همانطور که توضیح داده شد، پیشینه جمهوری خواهی عرفی در ایران افزون بر مشروطه خواهی است که به دلایل مختلف تا بهمن ۱۳۵۷ به موفقیت نائل نشد و بعد از انقلاب نیز جمهوری معیوب و ناقص الخلقه متولد شد که فقط نام جمهوری خواهی را یدک می کشید. اینک بعد از گذشت ۱۷۰ سال ، بیش از هر زمان دیگری جامعه و کشور ایران مستعد استقرار نظام جمهوری عرفی مقید به موازین دمکراسی و سکولاریسم است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.