هاشمی شاهرودی، منتظر الولایت ناکام

سید محمود شاهرودی بعد از یک دوره بیماری سخت دوساله در سن هفتاد سالگی چشم بر دنیا بست. دلیل بیماری وی دقیقا مشخص نشده است. نزدیکانش مشکل گوارشی را طرح کردند که گویا توموری در روده وی وجود داشته است. اما رسانه های آلمانی در دوره کوتاه معالجه اش در شهر هانوفر آلمان به وجود تومور در مغز وی اشاره کردند. هر عاملی دلیل فوت این عراقی ایران الاصل باشد، تغییری در این واقعیت نمی دهد که پرونده زندگی یکی از جانشینان احتمالی خامنه ای در زمان حیات ولی فقیه دوم بسته شد.

دوران زندگی در عراق

شاهرودی در شهر نجف متولد شد. پدرش آیت الله سید علی حسینی شاهرودی متولد ایران بود که همراه با پدرش ایران را ترک کرده و در نجف مستقر شده بودند.  آیت الله سید علی حسینی شاهرودی از شاگردان خاص آیت الله خوئی و فقیهی سنتی و غیر سیاسی  بود و برخی از درس های وی را تقریر کرد.مادر شاهرودی  دختر آیت‌الله سید على مددى موسوى قائینى از علمای استان خراسان جنوبی و اصالتا ایرانی بود.

شاهرودی در دوره جوانی بعد از پایان تحصیلات دبیرستان به سمت تحصیلات علوم دینی سنتی متمایل شد و در محضر اساتیدی چون آیت الله ها سید ابوالقاسم خوئی، سید محمد باقر صدر، سید روح الله خمینی، موحدی اصفهانی و سید کاظم حائری دروس ابتدائی و عالی را در حوزه علمیه نجف گذراند و مقام اجتهاد را در سن پایین با مجوز کتبی سید محمد باقر صدر کسب کرد. شاهرودی شاگرد مقرب و خاص سید محمد باقر صدر بود که در عین نگاه سنتی به دین، نیم نگاهی به برخورد اجتماعی و سیاسی با بازسازی مفاهیم فقیه شیعه در زمانه معاصر داشت و در این راستا کتاب هایی چون ” اقتصادنا” و ” فلسفتنا” را نوشته بود.

شاهرودی در این فضای گفتمانی بزرگ شد که با طرد مدرنیته و مکاتب غیردینی مدعی کقایت فقه شیعه در پاسخگویی به نیازهای روز و تشکیل نظام سیاسی و اجتماعی بود. البته سید محمد باقر صدر در ابتدا فعالیت عملی سیاسی نداشت و مرجع اعلم بعد از آیت الله حکیم را آیت الله خوئی معرفی کرد که مدعی تشکیل حکومت دینی نبود و سنت حاکم بر حوزه های علمیه مبنی بر تفکیک ولایت سیاسی و فقاهتی را پاس می داشت. اما در اواخر حکومت شاه شاگردان صدر از جمله شاهرودی در عراق بخصوص در مبارزه با کمونیست ها سیاسی شدند. این اتفاق باعث شد تا شاهرودی برای مدتی در عراق زندانی شود. بعد از انقلاب ایران وی به دلیل نگرانی از بازداشت مجدد از طریق کویت وارد ایران شد و با آیت الله خمینی ملاقات کرد. در این دیدار رهبر جمهوری اسلامی وی را تشویق به تدریس در حوزه علمیه قم کرد و وی رابط با سید محمد باقر صدر شد که آیت الله خمینی تمایل داشت در عراق بماند  ورهبری شیعیان عراق را در دست بگیرد. سید محمد باقر صدر نیز قبلا به دلیل ناامن شدن شرایط خواهان حضور در ایران شده بود که آیت الله خمینی مخالفت کرده بود. ازاینرو صدر در عراق ماند و کوشید با هدایت حزب الدعوه حرکتی مشابه انقلاب ایران در عراق شکل بگیرد. خطای محاسبه توامان صدر و آیت الله خمینی در خصوص زمینه مساعد برای قیام شیعیان در عراق مشابه ارزیابی غلط حزب الدعوه ای ها در حمله به عبدالکریم قاسم و خوشحالی از کودتا علیه وی باعث شد تا صدر تاوان سنگینی داده و جانش را بر سر این راه از دست بدهد.

فرار عراقی های شیعه انقلابی به ایران فرصتی برای شاهرودی شد تا به سازماندهی  جمع عراقی های مهاجر  علیه حکومت صدام در ایران پرداخته و استفاده از این ظرفیت در زمان جنگ باعث ارتباط وی با کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی شود. آیت الله خمینی نظر چندان مساعدی به شاهرودی نداشت و هیچ مقامی به وی نداد. بیت الله آیت خمینی و جناح چپ نیز از دوران زندگی در عراق بر روی شاهروی موضع داشتند و وی را همسو با روحانیت غیر سیاسی می دانستند که خون به دل آیت الله خمینی کرده بودند. حمله علی اکبر محتشمی به وی در دوران آغازین ریاست بر قوه قضائیه در این خصوص روشنگر است.

سید علی خامنه ای که مسئولیتی از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی برای راه اندازی نهضت های اسلامی گرفته بود، پیشنهاد تشکیل مجلس اعلی عراق را می دهد. حضور شاهرودی در راس این مجموعه و جامعه روحانیت مبارز عراق پایه گذار روابط نزدیک این دو می شود که بعد از فوت آیت اله خمینی گسترده تر می شود. در این دوره جمهوری اسلامی در سطح تبلیغاتی شاهرودی را عراقی معرفی می کند و در مقابل حکومت صدام وی را ایرانی دانسته و به تخطئه وی در بین شیعیان عراقی می پردازد. مجلس اعلی عراق و نیروهای عراقی  مهاجر که در همکاری با سپاه علیه ارتش عراق می جنگیدند، بعد از حمله آمریکا به عراق، استخوان بندی شیعیان همسو با جمهوری اسلامی در دولت و ساختار حاکمیتی عراق را تشکیل دادند.

رشد در هرم قدرت

فقدان دانش فقهی بالا در خامنه ای و تلاش برای برطرف کردن این نقطه ضعف ولی فقیه دوم که اجتهادش در نظر اهل فن زیر سئوال بود، جلساتی برگزار شد تا در آن  مباحث فقهی در حضور رهبری انجام شده و برای وی مشروعیتی ساخته شود. علاوه بر آن شاهرودی حکم معلم خصوصی فقهی خامنه ای را نیز پیدا کرد و خود نیز اعلام می کرد که هم مباحثه آیت الله خامنه ای است. شاهرودی در پروژه مرجع سازی از خامنه ای نقش فعالی داشت. این مناسبات باعث رشد شتابان شاهرودی در هرم قدرت شد. وی در سال ۱۳۷۳ به عضویت فقهای شورای نگهبان در آمد  و سپس در سال ۱۳۷۸  به ریاست قوه قضائیه بر گمارده شد. وی اگرچه در ابتدا ادعا کرد که ویرانه قضائی تحویل گرفته و مدعی اصلاحات شد، اما در نهایت تغییری معناداری در وضعیت اسفبار قوه قضائیه ، بی عدالتی نهادینه شده در آن، وابستگی به نهاد ولایت فقیه و آلودگی به نفوذ صاحبان قدرت و ثروت ایجاد نشد. تعطیلی فله ای روزنامه های اصلاح طلب و مستقل ، پرونده  معروف  به” براندازان”، ” برخورد با ملی- مذهبی ها ، روزنامه نگاران ، فعالان زنان، روحانیت منتقد، سندیکای رانندگان شرکت واحد و جنبش دانشجویی”، ” وارونه سازی پرونده کوی دانشگاه” ،  استمرار فعالیت ماشین اعدام” ،دادگاه فرمایشی قتل های زنجیره ای، برخورد امنیتی با وبلاگ نویس ها، سرکوب خونین جنبش سبز در ماه های اولیه و تضعیف جایگاه کانون وکلا نمونه هایی سوء عملکرد وی در قوه قضائیه هستند. بخشنامه حقوق شهروندی او نیز در سطح حرف و شعار باقی ماند. شاید بازسازی دادسرا و تقکیک  وظایف بین قاضی و بازپرس مهمترین اقدام مثبت وی در دوران ریاست بود. همچنین بر خلاف دوران ریاست شیخ محمد یزدی دست جمعیت موتلفه را از قوه قضائیه کوتاه کرد. اگرچه افرادی چون جواد لاریجانی در ادامه جایگزین شدند. همچنین تلاشش برای برکناری مرتضوی از قوه قضائیه به جایی نرسید.

بعد از پایان مسئولیت  و استمرار ویرانی در قوه قضائیه مجددا به شورای نگهبان برگشت. همچنین  در دوره چهارم مجلس خبرگان نایب رئیس اول مجلسی شد که از دوره دوم به عضویت آن در آمده بود. همزمان به عنوان عضو حقیقی به جمع اعضای دوره پنجم مجمع تشخیص مصلحت  نیز پیوست که در دوره چهارم عضو حقوقی بود. در سال ۱۳۹۰ به حکم خامنه ای ریاست هیات “حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه” را بر عهده گرفت، از آنجاییکه فعالیت های این هیات هیچوقت جدی نشد، موقعیت نیز او در عرصه قدرت ضعیف شد. شکست در انتخابات ریاست مجلس خبرگان چهارم بعد از فوت آیت الله محمد رضا مهدوی کنی که در سایه اتهام مالی رخ داد، وضعیت شاهرودی را متزلزل تر ساخت. او در انتخابات هیات رئیسه مجلس خبرگان پنجم کماکان در نایب رئیسی اول باقی ماند. در این دوره وی به فکر حضور در حوزه علمیه نجف و گسترش موقعیت مرجع تقلیدی افتاد  وبه نظر می رسید جمهوری اسلامی در این خصوص پروژه ای دارد. وی مدتی به عراق رفت که کوتاه بود  وظاهرا این پروژه چشم انداز موفقیت آمیزی نداشت.

اما نشستن بر کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام بعد از فوت اکبر هاشمی رفسنجانی دوباره شاهرودی را به سطح اول ساختار قدرت برگرداند. بخصوص که این بار اختیارات مجمع هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ گستره وظایف توسعه یافته بود. او خود کارکرد دوره جدید مجمع را مشابه مجلس سنا معرفی کرد. مجمع تشخیص مصلحت با ورود مستقیم به حوزه قانونگذاری در چارچوب لزوم تطبیق قوانین با سیاست های کلی نظام تدوین شده در مجمع که به تصویب رهبری رسیده است
، عملا مجلس را ضعیف تر ساخت. اما درست در زمانی که مجمع تشخیص قدرت گرفته، سکوی پرتاب شاهرودی به هرم بالای قدرت  وچه بسا تقویت شانس جایگزینی وی محسوب می شد، دست اجل پرونده خوش اقبالی وی را بست. مدت زمان ریاست  فعال شاهرودی در مجمع تشخیص مصلحت به ده ماه نرسید و از تابسان امسال به دلیل شدت یافتن بیماری در جلسات مجمع غیبت داشت و مدیریت امور مجمع در دست محسن رضائی قرار گرفت.

پیامدهای مرگ شاهرودی

سید محمود شاهرودی فرد خاصی در حوزه قدرت جمهوری اسلامی بود. وی به دلیل تربیت سنتی در حوزه علمیه نجف شخصا از تنش و درگیری پرهیز داشت و می کوشید تا در داخل نظام با گروه ها در تعامل باشد. در عین حال مراتب وفاداری به خامنه ای وبخش مسلط قدرت را رعایت می کرد اما از اتخاذ مواضع تند علیه اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی عمدتا خودداری می کرد مگر اینکه هزینه آن بالا باشد. حتی وی حاضر نشد اظهارات تندی علیه میرحسین موسوی به زبان آورد و مدعی شد که در مذاکره وی را قانع کرده بوده که به فراخوان برای تظاهرات ها به شرط حضور در تلویزیون و سخن گفتن با مردم پایان دهد که به زعم وی ” خناسان پیرامون او اجازه ندادند”.  همچنین شایع بود که وی به رد صلاحیت رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم رای منفی داده و همچنین موافق تایید صلاحیت حسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان پنجم بوده است. کلا در مقابسه با اصول گرایان افراطی و روحانیونی چون شیخ محمد یزدی، احمد جنتی، سید احمد خاتمی و صادق لاریجانی وی معتدل محسوب می شود اما در مجموع در چارچوب روحانیت اقتدارگرا می گنجید که نظر منفی نسبت به حقوق بشر، تجدد و دمکراسی دارد. شایع است که وی در حوزه نظر و تئوری های فقهی دیدگاه های تندی مبنی بر لزوم شدت عمل با کفار (در معنای نیروهای خارج از بینش اسلامی) داشته است و اقداماتی در تاریخ اسلام از جمله بخشیدن مردم مکه و بزرگان قریش بعد از فتح مکه را ناشی از اصول و تعالیم اسلام نمی دانسته بلکه محصول مصلحت اندیشی شخص پیامبر اسلام بشمار می آورده است.

پیامد های مرگ زودهنگام وی را می توان در نهادهایی چون مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان و از آن دو مهمتر در آینده نهاد ولایت فقیه بعد از خامنه ای مورد بررسی قرار دارد.

شاهرودی از گزینه های مطرح برای جانشینی خامنه ای ای بود. موقعیت ممتاز فقهی که موافقان و مخالفان سیاسی وی بر آن اتفاق نظر دارند همراه با سابقه ریاست قوه قضائیه و حضور در شورای نگهبان و سن نسبتا پایین در حوزه روحانیت مزیت های وی بودند. خود وی نیز سرمایه گذاری سنگینی بر روی این موضوع کرده بود تا جایی که دفتر وی در سال ۱۳۹۴ پوستری از وی در کنار آیت الله خمینی و خامنه ای منتشر کرد. اگرچه شکست در انتخابات ریاست مجلس خبرگان، احتمال ریاست وی را کم کرده بود، اما در صحنه متلاطم و غافلگیر کننده سیاسی ایران وی همچنان این بخت را داشت که ولی فقیه سوم شود. با مرگ وی جانشینان خامنه ای بیشتر به سمت اصول گرایان ولایه های تندروی آن متمایل می شود. شاهرودی در عین اینکه در چارچوب اصول گرایان بود اما استقلال نسبی داشت و بخصوص موقعیت بالای فقهی باعث شده بود تا بتواند تا حدی خود را از حوزه نفوذ کانون های قدرت دور نگاه دارد. وی مراودات حداقلی با اعتدالی ها و اصلاح طلب ها نیز داشت. البته در دوران دولت اصلاحات روابط تیره بود اما بعد از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مناسبات به سمت تنش زدایی پیش رفت.  بعد از مرگ وی ، امکان اینکه ولی فقیه بعدی مورد اجماع اصول گرایان و اصلاح طلبان شود، به میزان قابل اعتنائی کاهش می یابد. همچنین نهاد ولایت فقیه نمی تواند موقعیت و دانش فقهی مشابه وی پیدا کند. هیچیک از کاندیدای های بالقوه اعتبار ، اشتهار وتسلط وی در حوزه مباحث فقهی و دینی را ندارند. در مجمع تشخیص مصلحت نیز فقدان شاهرودی باعث تسلط بیشتر اصول گرایان تندرو می شود. بعید است جانشین وی کسی شود که مناسبات تعاملی مشابه یا بیشتر با اصلاح طلبان و جناح میانه جمهوری اسلامی را داشته باشد. در مجلس خبرگان تاثیر چندانی بوجود نمی آید و می توان انتظار داشت که آیت الله محمد علی موحدی کرمانی نائب رئیس اول شود.

از زاویه ای دیگر مرگ سید محمود شاهرودی را می توان برای عراقی های مهاجر ایرانی تبار ( معاود) رویدادی مهم دانست که قوی ترین نیروی خود در حکومت ایران را از دست دادند که روزی ممکن بود در بالاترین نقطه هرم قدرت جمهوری اسلامی بایستد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی, سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.