مهندس بازرگان و ماندگاری در سیاست

با گذشت بیش از ٢۴ سال از فوت مهندس مهدی بازرگان، میراث سیاسی وی هنوز در عرصه سیاسی و عمومی ایران جاری است  و حتی  به نوعی می‌توان گفت دیدگاه‌ها ، مشی سیاسی و به‌خصوص انتقاداتش از جمهوری اسلامی بازتاب بیشتری یافته و با اقبال گسترده‌تری مواجه شده است.

مهندس بازرگان اگرچه یک عنصر تشکیلاتی بود اما عملکرد وی در نهایت فراتر از جبهه ملی و نهضت آزادی، از وی کاراکتری ترسیم نموده است که خطوط تمایز خاص خود را دارد و قابل ادغام و تحویل به جمع خاصی نیست. غلط نیست اگر گفته‌شود او شخصیت یگانه‌ای بود. البته نهضت آزادی بخشی از کارنامه‌ی سیاسی رئیس دولت موقت است اما مقایسه‌ی دوران فعالیت نهضت، قبل و بعد از دبیر کلی مهندس بازرگان به خوبی تمایزات‌و تاثیرات فردی مهندس بازرگان و آثارعینی و عملی وی بر مشی نهضت آزادی را روشن می‌سازد. سیاست برای مهندس بازرگان هیچگاه یک امر حرفه‌ای نبود؛ او سیاست‌ورزی متعارف و متداول را رد می‌کرد؛ عمیقا سیاست و دیانت را تا پیش از سالیان پایانی عمر یکی می‌دانست و هر دو را در خدمت خیر عمومی براساس بینش عقلانی و علمی زمانه به‌شمار می‌آورد. مهندس به دنبال سیاستی بود که دنیا و آخرت مردم ایران را آباد نماید و باعث ارتقا کیفیت ابعاد مادی و معنوی زندگی آنها شود. او سیاست در حوزه نظر و عمل سیاسی معطوف به قدرت را رد‌نمود و به‌دنبال سیاست اخلاقی بود که رسالت و فرآیند بر نتیجه تقدم داشت.  وی رویکردی منفی نسبت به دیدگاه‌های مصلحت‌گرا در سیاست و عافیت اندیشی داشت. مهندس بازرگان مسیر پیشرفت و بهبود را در دوری از قدرت و نادیده گرفتن خطوط قرمز آن جستجو می‌کرد‌ و با واقعیت‌گرایی صرف در سیاست موافق نبود. سیاست به معنای مهارت در سازش‌کاری، فریب، بده و بستان و فنونی از این دست در ذهنیت و پراتیک مهندس بازرگان جایگاهی نداشت. در عین‌حال در سیاست‌ورزی، اهل دگماتیسم و جزم‌اندیشی نبود و با انفعطاف رویکردش به سمت تغییر، باز بود. منتهی اهل موج‌سواری و دنباله‌روی از حرکت‌های اجتماعی شکل گرفته نبود، بلکه با ملاک‌ها و معیارها نسبت خود را تنظیم می‌نمود.

در عین حال توجه مهندس بازرگان به آرمان‌ها باعث نشد تا او در سیاست‌ورزی به ورطه آرزواندیشی و یوتوپیا‌ انگاری بیفتد. پایش را بر روی زمین سخت واقعیت‌ها می‌گذاشت ،اما مقهور و تسلیم آنها نمی‌شد. رو به آینده داشت و ایمان به اینکه سرانجام زمین را صالحان و نیکان روزگار به ارث خواهند برد.

البته این سخن بدین معنا نیست که کارنامه‌ی سیاسی مهندس بازرگان بدون اشتباه و خطا است. او هم مثل دیگر بزرگان سیاست ایران نقاط قوت وضعف داشت اگرچه جنبه های مثبت در کارنامه‌ی وی برجسته‌تر است. مهمترین مزیت او نیت و اهتمام وی  برای نیک‌خواهی و فعالیت خستگی‌ناپذیر در مسیر آزادی، عدالت و کرامت انسانی بود.  شاید بزرگ‌ترین اشتباه مهندس بازرگان پذیرش نخست وزیری دولت موقت از سوی آیت الله خمینی بود. البته این اشتباه به نوبه‌ی خود محصول خطای اولیه‌ی همکاری و تعامل با بنیادگرایان اسلامی چون جمعیت موتلفه اسلامی و روحانیت ارتدوکس و اقتدارطلبی همانند آیت الله سید محمد حسینی بهشتی، علی اکبر هاشمی رفسنجانی و سید مرتضی مطهری در پیش از انقلاب بود.  تمایل به تاسیس “حکومت اسلامی” دیگر اشتباهی بود که مهندس در آخرین اثر نوشتاری خود آن را تصحیح نمود و پارادیم حکومت دینی را رد کرد. البته این نکته را باید در نظر گرفت که حکومت اسلامی مورد نظر مهندس بازرگان سنتی و فقه بنیاد نبود و در تلاش با تلفیق آن با یافته های علمی و موازین حقوق بشری بود. اما کنه و جوهره حکومت دینی با حقوق بشر و دمکراسی ناسازگار است و مهندس بازرگان متاخر این واقعیت را تصدیق کرد.

به شهادت مستندات، مهندس می‌دانست که آب وی با بنیانگذار جمهوری اسلامی در یک جوی نمی‌رود و بین باورهای آنها در حوزه حکمرانی و مذهب  تفاوت‌های بزرگی وجود دارد. اما با تصور اینکه چه بسا حضور وی بتواند فرصتی برای عبور انقلاب از بحران‌ها باشد و بتواند جلوی انحراف را بگیرد، نهی و توصیه آیت الله سید محمود طالقانی را نادیده گرفت و  به محاسبات خوشبینانه دکتر ابراهیم یزدی و تمایل اکثریت وقت نهضت آزادی روی خوش نشان داد. او دست خط آیت الله خمینی را در جیب نهاد و با آن به ساختمان نخست‌وزیری رفت و ٩ ماه بعد با ناامیدی از توقف مداخلات ناموجه رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای نوپای انقلابی، عطای نخست‌وزیری را به لقایش بخشید. در روزهای بعد هم تا پایان عمر شجاعانه به نقد استبداد دینی و حاملان آن پرداخت.

استمرار حضور مهندس بازرگان در سیاست ایران دریچه‌ای به روی این واقعیت می‌گشاید که بر خلاف نزدیک بینی‌ها در سیاست و تمایل پراگماتیستی به حضور دائمی در صحنه، ماندگاری لزوما از طریق حضور در متن و یا حاشیه بلوک قدرت حاصل نمی‌شود. برخی تکنوکرات ها و بازیگران همیشگی قدرت استدلال می‌نمایند که مبارزه‌ی منفی و یا ایستادگی در برابر سرکوب قدرت خودکامه، به مرور باعث حذف و فراموشی می‌شود و برای گریز از این سرنوشت بهتر است از منزه‌طلبی دست کشیده و مصلحت‌اندیشی نامشروط را در عرصه‌ی سیاسی در پیش‌گرفت.

اما جایگاه مهندس بازرگان که به تمام معنی یک سیاست‌ورز اصول‌گرا بود که در چارچوب  مشخص دموکراسی، حاکمیت ملی، رعایت حقوق ملت و موازین اخلاقی رفتار و مواضع سیاسی خود را تنظیم می‌نمود باطل کننده  تصور تکنوکرات های یاد شده و سیاست ورزی مصلحت اندیش است.

شجاعت مهندس در نقد صریح آیت الله خمینی و ایستادگی در برابر خودکامگی‌های وی و جریان حامی‌اش  در مقاطعی باعث شد تا طرح نام وی در رسانه‌ها و مراکز عمومی بدل به خط قرمز شود و پرداختن به وی متحمل پرداخت هزینه باشد. او برای سال‌ها خانه‌نشین شد اما این اتفاقات در رفتار و کنش مهندس بازرگان تاثیری نداشت .او به سمت تنش‌زدایی با اقتدار‌گرایان نرفت و به داد و ستد‌های سیاسی وقعی ننهاد و آینده را در نظر گرفت و پافشاری در دفاع از حق که استقامت در این مسیر و روشنگری سرانجام نتیجه می‌دهد.

اکنون تلاش‌های مهندس بازرگان به ثمر نشسته است. او الگویی از حکمرانی عقلانی در تاریخ سیاسی معاصر ایران چه در عرصه سیاسی داخلی و چه سیاست خارجی است. تداوم یاد  و حضور انتشار یافته وی در زمانه کنونی، حجت استواری است که جمهوری اسلامی در قالب تاریخی‌اش فرجام محتوم انقلاب بهمن ۵٧ نبود. اینگونه نبود که همه نیروهای انقلابی با دموکراسی موافق نبودند. البته مهندس تا پیش از خیزش انقلابی مردم در سال ١٣۵٧مشروطه‌خواه بود. منتهی در دادگاه نهضت آزادی در سال ۴٢ به شاه مطلقه هشدار داد که پایان این مسیر، انقراض سلطنت خواهد بود؛ ولی او به همراه بخشی از نیروهای نهضت آزادی و جبهه‌ی ملی در روزهای پر تلاطم انقلاب و میدان‌داری گرایش‌های مختلفی که اَشکال گوناگون حکوت اقتدارگرا را تجویز می‌نمودند، سند استواری بودند که گرایش به استقرار دموکراسی در چارچوب ظرفیت‌های آن زمان جامعه ایران ممکن بود، اگرچه محتوم نبود. این گرایش آنقدر اهمیت داشت که آیت الله خمینی در برابر پیشنهاد مهندس بازرگان در افزوده شدن قید دموکراتیک به جمهوری اسلامی از در مخالفت برنیامد بلکه گفت” اسلام همه اش دموکراسی است، اسلام عین دموکراسی است”.

مهندس بازرگان و نیک‌فرجامی وی تاکیدی است که  برای ماندگاری در سیاست نباید لزوما به افق‌های زمانی کوتاه مدت چشم دوخت و یا دور ماندن از معادلات جاری را به معنای حذف تلقی کرد. داشتن اصول درست و اتخاذ مشی متکی به اتیک و موازین اخلاقی و انسانی در رهیافتی منطقی و واقع‌بینانه و از همه مهم‌تر تناسب هدف و عمل در جوامع دستخوش گذار به دموکراسی، آینده روشن‌تری را نوید می‌دهد و  ماندگاری سیاسی از این مسیر می‌گذرد.

کارگزاران و سیاست‌ورزان ممکن است به یکباره در جامعه با اقبال گسترده مواجه شوند و کسانی نیز با نزدیکی به آنها موقعیتی پیدا کنند اما وقتی این اقبال‌ها مبتنی بر پایه‌ی درست نباشند و پشتوانه لازم را به لحاظ اخلاقی و سیاسی نداشته باشند، به همان سرعت هم زوال می‌یابند. به همین دلیل تعداد سیاست‌ورزانی که در هر جامعه‌ای در چشم‌انداز زمانی درازمدت ماندگار می‌شوند کم شمار است. آنها همچون لعل در گذر زمان صیقل بیشتری یافته و محاسن و فضیلت‌های‌شان برای جامعه و تاریخ آشکار‌تر می‌شود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی, مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.