درباره

در سال۱۳۵۲ در خانواده‌ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی‌ام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه‌ای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم.

ورود به سیاسی‌ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه‌ها و آرزو‌هایم بخشید. از فعالیت‌های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان. در سال ۱۳۷۴ به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم. در سال۱۳۷۵ برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم.‌‌ همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل۱۳۷۶ مجددا برای تحصیل در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم. دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال ۱۳۷۷ دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال ۱۳۸۰ ادامه یافت. تا سال ۱۳۷۹ به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا‌فرجامی کوی دانشگاه، زندانی شدن چهره‌های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن طرح اصلاح مطبوعات  دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم.

شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزاد شدم ولی سخنرانی‌های رادیکال و به‌خصوص نقد صریح و بی‌پرده خامنه‌ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه ۵۹ بشوم. تجربه‌ای سخت و هولناک و توام با شکنجه‌های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم. حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه‌آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه ۵۹ بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگ‌ترین سعادت‌های زندگی‌ام ازدواج کردم. دوباره در سال ۱۳۸۳ به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از دو سال کار در محیط‌های صنعتی، مجددا دادگاه انقلاب ۶ سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه‌ام برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری پایم را به مهاجرت کشاند. در سال ۱۳۸۴ از ایران خارج شدم. سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهندسی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشغول. در حوزه سیاسی، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم.

در کل اگر چه سخت خودم را می‌توانم مقید به جمعی خاص بکنم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت و هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد  سوسیالیسم را می‌پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی‌ام است.

18 پاسخ به درباره

پاسخ دادن به Afshari لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *