بحران خارجی سوریه و تشدید اختلافات در جناح‌های حکومتی ایران

با تشدید بحران سوریه، واکنش‌های مقام‌های جمهوری اسلامی نیز حاد‌تر می‌شود. حضور حکومت ایران در منازعات سوریه، جانب‌داری از اسد و ارتباط استراتژیک با دولت او، سرنوشت حکومت دمشق را به موضوعی مهم در ایران تبدیل کرده است.
اگر چه پیشبینی می‌شد با توجه به سابقه تاریخی ارتباطات جمهوری اسلامی و سوریه، مداخله نظامی آمریکا منجر به وحدت جناح‌های حکومتی شود اما عملا چنین اتفاق نیفتاده است. رصد کردن موضع گیری‌ها آشکار می‌سازد اشتراک نظر و دیدگاه یکسانی نسبت به سوریه در میان هیات حاکمه وجود ندارد و علاوه بر این موضوع تفاوت نگرش ها، باعث فعال شدن دوباره رقابت‌های سیاسی نیز شده است.

Untitled-4 copy

البته اشتراکاتی نیز بین مواضع جناح‌های مختلف وجود دارد اما اختلافات نیز قابل توجه است. در بین موضع گیری‌های صورت گرفته سه برخورد کلان قابل مشاهده است.

نخست دیدگاهی است که قاسم سلیمانی در اجلاس خبرگان تشریح کرد. این نگرش سوریه را در شخص بشار اسد و حاکمیت حزب بعث خلاصه می‌کند و جلوگیری از سقوط اسد را هدفی استراتژیک برای جمهوری اسلامی می‌داند. از نقطه نظر این جریان که بخش‌های رسمی سپاه و اصول گرایان افراطی را پشت سر خود دارد و به تلقی خامنه ای نزدیک است، سوریه خط مقدم رویارویی با اسرائیل و آمریکا در منطقه است و ایران هر طور شده باید این دژ را حفظ کند. از این رو معتقد به سیاست مشت آهنین و برخورد بی رحمانه با مخالفین است. جریان یاد شده همچنین نگران است با کنار رفتن اسد و پیروزی مخالفان، حلقه محاصر‌ه جمهوری اسلامی تنگ تر شده و غرب جدی تر پروژه براندازی حکومت را جلو ببرد.

مدافعان این نگرش در سوریه فعال هستند و موافق کمک تسلیحاتی، آموزشی، دیپلماتیک، سیاسی و نظامی ایران از حکومت سوریه هستند. در بیانیه پایانی مجلس خبرگان دیگاه این جریان بازتاب یافت.

دیدگاه دوم متعلق به اصول گرایان سنتی است که در موضعگیری‌های علاءالدین بروجردی وعلی لاریجانی شاخصه‌های آن را می‌توان دریافت. شباهت این دیدگاه با نظر قبلی زیاد است و اختلاف‌شان بیشتر حول درجه حمایت از بشار اسد است. قائلان به این نگرش نیز دفاع از بشار اسد و حکومت سوریه را ضروری می‌دانند. اما نسبت به حضور مستقیم در جنگ داخلی سوریه نظر موافقی ندارند و در عین حال مشوق مذاکره اسد با مخالفان محافظه کار و اهل سازش هستند. منتها این جریان با تغییر حکومت سوریه و رفتن بشار اسد سخت مخالف است.

اما برخورد سوم از آن هاشمی رفسنجانی است. البته اگر حرف‌های وی در جلسه خصوصی را مبنا قرار دهیم. شواهد وقرائن نشان می‌دهد که احتمال اتخاذ مواضع مذکور توسط او بالا است و تکذیبیه دفتر مجمع تشخیص مصلحت جنبه مصلحت سنجی سیاسی دارد. سخنان علی مطهری نیز انتساب استفاده از بمب شیمیایی توسط اسد به رفسنجانی را تقویت کرد.

بر مبنای این سخنان، ایران ضمن حفظ حضور خود در سوریه و تداوم رابطه نزدیک و استراتژیک اما دلیلی ندارد منافع خود را به بشار اسد پیوند بزند. بنابراین حال که بشار اسد از بمب شیمیایی استفاده کرده و دستش به خون و شکنجه و بازداشت جمع زیادی از مردم سوریه آلوده است، حکومت بهتر است با ترک حمایت از اسد، با انتقال قدرت به بخش‌های معتدل تر حزب بعث و اپوزیسیون نزدیک به حکومت همراهی کند.بدین ترتیب ایران در رقابت با عربستان، قطر و سوریه ضمن حفظ جایگاه خود، رو در روی مردم سوریه نیز قرار نمی گیرد و هزینه‌های اقدامات منفی اسد را نیز نمی پردازد.

این دیدگاه با حضور نظامی ایران در سوریه و دخالت در جنگ داخلی مخالف است و فعالیت‌های دیپلماتیک و سیاسی را تجویز می‌نماید. موضع رفسنجانی علی رغم تکذیبیه مجمع تشخیص مصلحت با حمله تند اصول گرایان افراطی مواجه شده است. حمله آنها هم ناشی از نگرانی است که دولت روحانی دیدگاه رفسنجانی را در قبال بحران سوریه دنبال نماید و هم در عین حال این موضوع را فرصتی مناسب برای حمله و عقب راندن رفسنجانی بشمار می‌آورد.

بخش غالب اصلاح طلبان دیدگاه مشابه رفسنجانی در قبال سوریه دارند و با گره خوردن سیاست ایران در سوریه با بشار اسد موافق نیستند و در عین حال همدلی هم با مخالفان سوری ندارند.

 

در مجموع نقاط اشتراک بین جناح‌های مختلف در جمهوری را می‌توان در محور‌های زیر دسته بندی کرد:

 

-حفظ روابط استراتژیک و پیوند‌های سیاسی و امنیتی با سوریه
-اهمیت سوریه در نقش آفرینی منطقه ای و جهانی حکومت
-نگاه به سوریه به عنوان خط اول مقاومت در برابر اسرائیل و مخالفت با صلح اعراب و اسرائیل
-عدم واکنش مستقیم به حمله نظامی احتمالی آمریکا
-مخالفت با مداخله نظامی خارجی در سوریه
-رقابت با ترکیه، عربستان و قطر
-تقابل و عدم موافقت با اپوزیسیون سوریه

اما حوزه اختلاف نظر را می‌توان به شکل زیر صورت بندی کرد.

 

-عدم اجماع بر سر یکسان انگاری بشار اسد و سوریه
-متغیر بودن نقش آفرینی در سوریه بین حضور نظامی تا فعالیت‌های دیپلماتیک و حمایت‌های سیاسی
-میزان و درجه اعمال خشونت و روش‌های بکار گرفته در سرکوب جنبش اعتراضی سوریه
-تفاوت از عدم سازش با مخالفین تا سازش متقابل

دولت روحانی تا کنون سیاست‌های قبلی در خصوص سوریه را ادامه داده است اما به نظر می‌رسد دیدگاهی در میانه نظر منسوب به رفسنجانی و اصول گرایان سنتی را دنبال می‌کند. دولت یازدهم با مداخله غرب وتغییر موازنه قوا در سوریه مخالف است اما در عین حال تمایل هم ندارد به حمایت بی قید وشرط از بشار اسد بپردازد و بخصوص در زمینه بمب شیمیایی مصر است موضع مخالفش در دنیا مشخص شود.

 

همچنین به همسویی استراتژیک و اتخاذ رویه هماهنگ با روسیه و چین نیز در ارتباط با مسائل سوریه اعتقاد دارد. روحانی و وزیر خارجه اش ظریف اگر چه با حمله نظامی آمریکا مخالف هستند اما در عین حال ادبیاتی را به کار می‌گیرند که حالت تند و تهاجمی با اوباما نداشته باشد و مسئله را جوری مدل می‌کنند که لابی اسرائیل و جمهوری خواهان او را به تله انداخته‌اند.

بدین ترتیب دولت یازدهم پالسی را صادر می‌کند که آماده مذاکره و گفتگو با اوباما در خصوص سوریه است و موضعی اتخاذ نمی کند که باب گفتگو و تعامل بسته شود. اما این دولت نظر مثبتی به شکل گیری دموکراسی و تغییر حکومت در سوریه ندارد و حکومت معتدل در سوریه با حفظ شاکله اصلی آن را ترجیح می‌دهد.

شتاب گرفتن تحولات در سوریه می‌تواند نظرات جناح‌های مختلف را تغییر دهد و در عین حال اختلافات را تشدید نماید. گسترش دامنه تنوع نظرات این پتانسیل را نیز دارد که تداوم سیاست و برنامه کنونی حکومت در سوریه را دشوار سازد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.