حسن روحانی و فرار از میانه بازی

حسن روحانی در دیدار با حمعی از روزنانه نگاران در مراسم افطاری بار دیگر سخنان قبلی اش مبنی بر ناکافی بودن اختیارات ریاست جمهوری و ضرورت واگذاری اختیارات ویژه به رئیس جمهوری را تکرار کرد. وی پیشتر نیز از رهبری جمهوری اسلامی درخواست کرده بود مشابه دوران جنگ که آقای خامنه ای از آیت الله خمینی تقاضای اختیارات ویژه کرد و این اختیارات در چارچوب نهاد موفتی ” شورای پشتیبانی جنگ” مورد موافقت قرار گرفت، محدوده تصمیم گیری و اجرای دولت را گسترش دهد.

روحانی در ملاقات با جمعی از اهالی رسانه متذکر شد که  دشواری ها برای عبور از تحریم های آمریکا وضعیت خاص و بی سابقه ای را برای دولت پدید آورده است که به ادعای دولت می تواند از سد مشکلات گذشته و سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا را خنثی کند اما این امر نیازمند توجه همگان به دولت، تفویض اختیارات برای تشکیل ستاد واحد مدیریت و پایان یافتن اختلافات در درون جناح های نظام است. وی بخشی از نیروهای اصول گرا که تضعیف دولت اعتدال را مقدمه پیروزی خود در انتخابات های مجلس و ریاست جمهوری آینده می دانند،  را به خیانت به کشور و مردم ایران متهم کرد. او همچنین مجددا بحث رفراندوم را وسط کشید و مدعی شد در سال ۱۳۸۳ رهبری اصل پیشنهاد وی مبنی بر برگزاری “رفراندوم هسته ای” را پذیرفته بود اما زمان اجرای آن مشخص  نشد و دولت احمدی نژاد نیز سیاست دیگری را در پیش گرفت.

روحانی بار دیگر صورت بندی تبلیغاتی و نادرست خود را تکرار کرد که اگر دولت اعتدال نبود، برجام تصویب نمی شد و یا ایران زودتر از آمریکا از برجام خارج می شد  وشکست دیپلماتیک کنونی آمریکا بوقوع نمی پیوست! در حالی که ادعاهای وی در این خصوص با مشاهده فکت ها و مستندات رنگ می بازند. دولت روحانی محصول آماده شدن نهاد ولایت فقیه برای مصالحه هسته ای و رهایی از فشارهای تحریم های فلج کننده دولت اوباما بود. نظام ماه ها پیش مرحله مخفی برجام را با مذاکرات مخفیانه با دولت وقت آمریکا شروع کرده بود. وی و جواد ظریف بر این بستر فرصت پیدا کردند تا مجری این مصالحه بشوند.  احمدی نژاد نیز در دوره دوم ریاست جمهوری منتقد سیاست های هسته ای شده و عملا از تصمیم گیری بیرون گذاشته می شود .

بیرون نیامدن از برجام نیز تا کنون تصمیم کل نظام بوده و دولت توانایی تصمیم گیری تنهایی در این خصوص را نداشته است. ادعای نادرست روحانی با اظهارات دیگرش را در جلسه زیر سئوال می برد که کمبود اختیارات و قدرت دولت در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فضای مجازی و فرهنگی را متذکر می شود! اگر دولت وی آنقدر توانا بوده که علی رغم مخالفت محافل قدرتمند در نظام،  موفق به تحقق برجام و حفظ آن علی رغم خروج یک جانبه دولت آمریکا شده است، چرا چنین توانی را در حوزه های دیگر بخصوص در اجرا کردن وعده ها در حوزه های حقوق شهروندی و توسعه سیاسی و فرهنگی  نداشته است!

این تناقض روشن کننده برخورد سیاسی روحانی است که در پی افزایش انتقادات و مخالفت ها با عملکرد ضعیف دولت دوازدهم و وادادگی در تمامی حوزه ها به دنبال گریز از پاسخگویی است. او بدیون وسیله می خواهد به صورت چراغ خاموش بازی را ترک کند .ادعای عدم تناسب اختیارات با مسئولیت از سوی کسی که با تارو و پود ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی آشنا بوده و با علم به جایگاه ضعیف ریاست جمهوری در مقایسه با نهادهای انتصابی وعده های پرشماری را به مردم داده و آنها را به پای صندوق های رای کشانده است، پذیرفتنی نیست و نمایانگر پوپولیسم و فریبکاری سیاسی است. او حتی اگر در میانه راه متوجه این دوگانگی شده می توانسته زودتر موضوع را اعلام کند ویا تهدید به استعفا بکند تا اختیارات ریاست جمهوری متناسب با مسئولیت هایش در قانون اساسی شود. اما وی نه تنها این کارهای را نکرده بلکه بر عکس بعد از شروع کار دولت به سمت ترمیم شکاف ولایت – جمهوریت به نفع نهادهای انتصابی حرکت کرده است.

اکنون به نظر می رسد دعوت رهبری از دانشجویان اصول گرا برای فعالیت جهت تشکیل دولت جوان انقلابی واکنش وی را در بر داشته تا به نوعی به طرف نیروهای اجتماعی معترض به وضع موجود سیاسی سمت گیری کرده و ناخرسندی خود از این دعوت را نشان دهد.

رصد کردن شرایط کنونی کشور و مناسبات حاکم در بلوک قدرت روشن می سازد که امکان افزایش اختیارات ریاست جمهوری وجود ندارد. تنزل  رئیس جمهور به تدارکاتچی  و نداشتن اختیارات لازم برای تحقق خواست ملت ریشه در حاکمیت دوگانه در قانون اساسی و مشکلات ساختاری دارد. حل آن نیازمند تغییر قانون اساسی است که در چارچوب شرایط کنونی تقریبا منتفی است.

اگر منظور وی افزایش اختیارات درحوزه سیاست خارجی و مدیریت اقتصادی و  تمرکز قدرت و تصمیم‌گیری است تا دولت بدون مداخلات مجلس و مجمع تشخیص مصلحت و قوانین و مقررات دست و پاگیر فعالیت هایش برای خنثی سازی تحریم ها و اداره کشور را به پیش ببرد، وضعیت به طور نسبی ساده تر است. اما با توجه به نگاه آقای خامنه ای و الگوی مدیریتی اش بعید است وی دست دولت را به صورت کامل در این خصوص باز بگذارد. آقای خامنه ای پیش از این با تشکیل “شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه‌گانه” که دبیر آن را دولت تعیین می کند تمایل خود به اداره کشور در شرایط کنونی توسط سه قوه را آشکار ساخته است. همچنین خود روحانی در ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ مدعی شد که رهبری گفته فرمانده جنگ اقتصادی رئیس جمهور باشد. رهبری همچنین چندان موافق نیست که وضعیت کشور در مواجهه با تحریم های حداکثری آمریکا ویژه و فوق العاده اعلام شود و این کار را افتادن در دام جنگ روانی طرف متخاصم می پندارد.

همچنین نیروهای نزدیک به رهبری از جمله احمد علم الهدی امام جمعه مشهد  به روحانی در خصوص افزایش اختیارات حمله کرده و وی را به الوالحسن بنی صدر تشبیه کرده اند. سخنگوی شورای نگهبان نیز روحانی را به چالش طلبیده که مشکلات ناشی از عدم استفاده درست از اختیارات ریاست جمهوری است.

حال با این وضعیت که مشخص است خواسته های روحانی در چارچوب عادی و روالی که وی در پیش گرفه شدنی نیست، و خود او نیز از این واقعیت آگاه است و اهل دنبال کردن جدی خواسته های مغایر با نظرات رهبری هم نیست چرا چنین سخنانی را بر زبان می آورد؟

به نظر می رسد هدف کوتاه مدت  وی پاسخ دادن به رقبا و مخالفانش در درون بلوک قدرت است تا از عملکرد دولت اعتدال دفاع کند. اما فراتر از آن وی به دنبال بستری است تا هم منجر به تقابل با رهبری و بخش مسلط قدرت نشده و در برنامه فرود آرام از ریاست جمهوری خللی وارد نکند و هم  بتواند توجیه گر ناکامی هایش در برابر جامعه هدف و رای دهندگان باشد. طرح ناکافی بودن اختیارات در این چارچوب مطرح می شود و همه پرسی نیز به عنوان یک اهرم فشار هر از چندگاهی از لبان روحانی جاری می شود تا موقعیتش در عرصه سیاسی را حفظ کرده و به مدیریت افکار عمومی با  گفتار درمانی بپردازد.

اما  با توجه به دیرهنگامی این تصمیم و ویژگی پوپولیستی آن امکان موفقیت تدبیر جدید روحانی کم به نظر می رسد  و  موقعیتش در افکار عمومی متزلزل تر خواهد شد. اعطای اختیارات ویژه از سوی رهبری نیز بعید است عملی شود.از سویی دیگر رای دهندگان در انتخابات ۹۶ نیز از کسی که اعلام کرد” در صورتی که رای بیشتری از دوره اول بیاورد، از هیچ کسی برای تحقق خواسته های مردم نخواهد هراسید”، نمی پذیرند که در پاسخ به عدم وفای به عهد عذر کمبود اختیارات و عدم تناسب مسئولیت و قدرت را بیاورد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.