روحانیت مستقل و مشکل ضعف همبستگی صنفی

حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمد کاظم خاقانی، فرزند مرجع فقید آیت الله شیخ طاهر آل شبیر خاقانی با صدور بیانیه ای ضمن حمایت از آیت الله صادق شیرازی از منظر دفاع از آزادی بیان ،فشار بر مراجع مستقل را محکوم کرد. او علاوه بر متهم کردن رفتار مسئولان جمهوری اسلامی و روحانیت حکومتی به تعارض با اسلام ،ریشه مشکلات کنونی را در سکوت اکثر روحانیت در ابتدای انقلاب ارزیابی می کند.

ruhanioun03

پدر وی از نخستین قربانیان تواب سازی حکومت بود که دفتر آیت الله خمینی مستقیما در این عمل مغایر با حقوق بشر و موازین شرعی مشارکت داشت. (۱)آیت الله خاقانی از مراجع بلند پایه شیعی مورد توجه مردم خوزستان بود. مقلدین وی تنها به مرز های ایران محدود نمی شد. او پیروانی در بحرین ،قطر ،کویت ،عراق و عربستان نیز داشت.

شیخ طاهر آل شبیر خاقانی روحانی سنتی بود اما در سیاست نیز دستی داشت. وی مخالف حکومت شاه بود اما دیدگاه انقلابی تند نداشت. اما در فضای آن دوران خوزستان علی رغم اینکه دیدگاه هایش به نحو کامل انتظار انقلابیون مذهبی خوزستان را بر آورده نمی ساخت ولی یکی از انقلابی ترین روحانی برجسته خوزستان بشمار می رفت. مسجد امام صادق خرمشهر که وی در آنجا درس می داد و نماز می خواند ، مرکز اصلی فعالیت های مذهبی انقلابی در زمان شاه بود.

وی در جریان اعتصاب کارکنان شرکت نفت در آستانه انقلاب نقشی مهم داشت. به پاس مبارزاتی که او انجام داده بود. آیت الله خمینی در ابتدای پیروزی انقلاب حکمی برای وی صادر کرد و از او خواست تا امنیت سرحدات مرزی در خوزستان را تامین کند و کمیته هایی برای سر و سامان دادن به وضعیت منطقه تاسیس کند.

او به تدریج با حکومت بر سر تحقق مطالبات مردم عرب استان خوزستان و بخصوص خرمشهر اختلاف پیدا کرد و افزایش اعتراضات بین مدافعان نظام و خلق عرب باعث شد تا بیشتر به سمت نیرو های مدافع خود مختاری خوزستان سوق پیدا کند و عملا رهبری آنها را در دست بگیرد. ایستادگی حکومت و درگیری خونین در خرمشهر در سال ۱۳۵۸ به حضور وی در خوزستان پایان داد و تحت الامر نیرو های انتظامی به قم رفت و در آنجا بیانه های جدیدی صادر کرد که کاملا با بیانیه های قبلی اش تفاوت داشت و این بار مواضعی شبیه حکومت اتخاذ می کرد. . راضی کردن و مجبور ساختن شیخ به صدور چنین بیانیه هایی مستقیما توسط دفتر آیت الله خمینی صورت گرفت.

شیخ بعد از صدور نامه ها دیگر نه اجازه خروج از قم را یافت و نه توانست در حوزه علمیه قم درس دهد. وی خانه نشین شد تا در سال ۱۳۶۴ چشم بر دنیا بست. او هیچگاه بازداشت نشد و مورد اذیت و آزار قرار نگرفت اما حقوق شهروندی وی تضییع گشت و همچنین جایگاه مرجعیت و شان روحانی وی تضییع گشت . او حتی از حقوق یک مدرس عادی در حوزه ها نیز محروم گشت. مدرسه علمیه وی و کتابخانه بزرگی که داشت نیز توسط دولت متصرف شد .

پسر وی نیز ابتدا با او بود اما بعد ها به لندن رفت. بخشی از بیانیه خاقانی پسر در مشروعیت زدایی مذهبی از اعمال و سیاست های حکومت و اعتراض به سخت گیری ها بر روحانیون مستقل بشرح زیر است :
« ارزش های اسلامی شیعی، ارزشهایی به وسعت جهان بشری وتمامی انسانیت اند که شوربختانه در سایۀ ستمهایی که امروزه به نام مذهب تشیع روا داشته می شود، پنهان ومستور مانده اند، از این رو بیان برخی واقعیات وتبیین پاره ای حقایق بسیار مهم وضروری به نظر می رسد.»

وی در ادامه با ذکر سخنی از حضرت فاطمه زهرا می گوید : «… امروز و پس از قرنها همچنان در زمانۀ ارزشهای دوگانه وبازیچه ساختن ارزشهای شارع مقدس حتی درمیان روحانیونی هستیم که خود را منتسب به دین اسلام ومذهب تشیع ساخته اند، ظاهری آراسته با علم وتقوا وتوأم با ورع وزهد ودنیا گریزی دارند اما در عمل وپای دینداری وحکم بر اساس حق وعدل که می رسد، در موضوعات یکسان بر پایه خواهشها وهواهای نفسانی احکامی دوگانه وچندگانه صادر می کنند. ظلم وتزویر وبازیچه ساختن اندیشه های خام برخی ساده اندیشان مرکب این روحانی نمایان در راندن بساط ظلم وجورشان بوده است. هر روزه شاهده آنیم که چگونه برای تداوم واستمرار این دور باطل ظلم وستم، مغالطات وسفسته ها وتناقضات همچون آسمان وریسمان به هم بافته می شود وانواع دروغ واصناف تزویر بعنوان برهان ودلیل قاطع الهی وبه نام خدا وپیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به فکر وروح عامۀ مردم تزریق می شود. تأسف بار تر آنکه تمامی این ستم وبیداد در محضر عموم مردم ورروحانیونی انجام می شود که حق وصاحبان آنرا به خوبی می شناسند اما از سر برخی ملاحظات ومصالح شخصی دنیایی سکوت اختیار کرده اند، هرچند این سکوت به قیمت دین وانسانیت تمام شود.»

او همچنین با انتقاد از کسانی که امروز منتقد توهین به مراجع هستند اما در گذشته در مواجهه با برخورد های مشابه سکوت کرده بودند می گوید:
« امروزه کسانی که در لباس مذهب وروحانیت شیعه، هیچ انتقادی را برنتافته وانواع تهمتها وافترائات را متوجه منتقدان می سازند ومصیبت نامه توهین به مرجعیت شیعه سر می دهند، چرا در روزگاری که حکومت ایران انواع ظلم وستمها، حصرها وهتک حرمتها به ساحت مرجعیت شیعه را روا می داشت، سکوت اختیار کرده بودند؟ چرا در روزهایی که حتی از مراجعه مقلدین یک مرجع تقلید به مرجع شان جلوگیری بعمل آمد وحتی از تشییع پیکر برخی مراجع تقلید شیعه واقامۀ نماز بر پیکرشان جلوگیری بعمل آمد، هیچ یک از این به اصطلاح غیورمردان عرصه مرجعیت سخنی در باب محکومیت این رفتارها به میان نیاورد؟
ریشه این معیارهای دوگانه وارزشهای چندگانه در کجاست؟ آیا انگیزۀ سکوت دیروز ودلیل تجری امروز، جلب رضایت حاکمان جائر وهمراهی با خواسته ها وامیال دنیایی آنان نبوده است؟ یا اساساً ترس از بیان حق ریشۀ تمامی این سکوت وخذلان است؟
چرا در روزگاری که آیات عظام محمد طاهر خاقانی، سید کاظم شریعتمداری، سید حسن قمی، سید محمد روحانی، سید صادق روحانی، شیخ محمد تستری، سید احمد خوانساری وسید محمد شیرازی ودیگر مراجع شیعه مورد هجمه وتوهین حکومت ایران پس از انقلاب قرار گرفتند، هیچ یک از دلسوزان امروز سخنی بر زبان نیاورد؟ حتی امروز وعلیرغم آشکار شدن بسیاری از ستمهای روا داشته شده بر این بزرگان، هنوز حتی یک نفر از این دلسوزان مرجعیت در نقد این گذشتۀ تاریک حتی از بیان کوچکترین انتقاد هم دریغ نموده است؟»

موضع گیری حجت السلام خاقانی گویای این واقعیت است که جمهوری اسلامی از بدو تاسیس برخورد دوگانه ای با حکومت داشته است. اگر چه عده ای از روحانیت منابع قدرت را تصرف کردند اما چهره های روحانی که به نقد حکومت پرداختند و حاضر به همراهی با سیاست های نظام نگشتند مورد اذیت و آزار قرار گرفتند.

جمهوری اسلامی هیچگاه روحانیت و مرجعیت را فی نفسه محترم نداسته و قائل به رعایت شان و حرمت آنها نبوده است. بلکه احترام به روحانیت و اعطاء امتیاز ویژه به آنها تابعی از حمایت از احکام ولی فقیه بوده است. در واقع پذیرش نافذ بودن نظرات ولی فقیه در اداره امور حکومتی و اداره حوزه های علمیه شرط برخورداری از حقوق و جایگاه متعارف مرجعیت و روحانیت بوده است. در غیر این صورت روحانیت و مراجعی که به مخالفت با استبداد دینی و سیاست های حکومت برخاسته اند به بد ترین و نا مناسب ترین شیوه ها تنبیه شده اند.

غلط نیست اگر گفته شود بیشترین توهین ، سلب حقوق و هتک حیثیت در خصوص روحانیت و بخصوص مراجع تقلید در تاریخ ایران بعد از صفویه در زمان جمهوری اسلامی صورت گرفته است. آزادی بیان ، کرامت انسانی و حق تبلیغ آزاد نظرات مذهبی و فعالیت های حوزوی برای مراجع و چهره های برجسته روحانی بعد از انقلاب به صورت مطلق و موجه وجود ندارد و مشروط به رعایت خطوط قرمز حکومت از سوی آنها شده است .

حرف شیخ خاقانی تاکیدی بر این حرف درست است که برای حفظ حرمت مراجع تقلید ریشه یابی مشکلات و محکومیت برخورد هایی که از ابتدا با مراجع تقلید منتقد و مستقل صورت گرفته ، بایستگی دارد .در این خصوص نباید گزینشی برخورد نمود و مناسبات خودی و غیر خودی را دخالت داد.

او سکوت روحانیت در دفاع از حقوق هم مسلکی های خود و مماشات آنها با حکومت و همچنین مشروط کردن حرکت های حمایتی به جمع خودی ها را نیز مشکلی بزرگ در وضعیت نابسامان حوزه های علمیه بشمار آورده است.

حرکت های صنفی و وحدت مراجع تقلید مستقل و منتقد در حوزه علمیه در دفاع از استقلال حوزه ها و حقوق مراجع و روحانیت ضعیف است و این عامل دست حکومت را در برخورد باز گذاشته است.

در صورتی که اتحاد روحانیت مستقل و منتقد و همبستگی آنها حول دفاع از حقوق شهروندی و منافع صنفی می تواند مانعی در مسیر ترکتازی ولی فقیه و حامیان استبداد دینی باشد.

منابع :
۱- http://aliafshari.com/1391/02/04/425

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 پاسخ به روحانیت مستقل و مشکل ضعف همبستگی صنفی

دیدگاه‌ها بسته هستند.