موسویان و دادن آدرس غلط در منازعه هسته‌ای

حسین موسویان در مصاحبه با ایسنا به حمایت از موضع خامنه‌ای در تعیین تکلیف یک مرحله‌ای مذاکرات هسته‌ای مربوط به توافق جامع پرداخت. فرازی از سخنان سفیر و عضو سابق هیات مذاکره کننده اتمی در مصاحبه مزبور به شرح زیر است:

«برداشت شخصی من است که معظم له “خط قرمز” نکشیدند بلکه توصیه‌ای واقع‌بینانه، دلسوزانه و مدبرانه به مذاکره‌کننده‌گان فرمودند تا شانس موفقیت مذاکرات را افزایش و حصول یک توافق پایدار را ممکن سازند.»

30124_847

وی درباره منطقی خواندن اقدامات هسته‌ای ایران در چارچوب برنامه اقدام مشترک (توافق ژنو) گفت: «معتقدم مقام معظم رهبری همیشه با توافقی متعادل موافق بوده‌اند. متاسفانه یک جریان مرموز سعی می‌کند در افکار عمومی جهان جا بیاندازد که رهبری ایران مانع توافق است تا اگر مذاکرات شکست خورد و تحریم افزایش یافت یا جنگی رخ داد، ایران را مقصر قلمداد کنند. من در ۵ سال گذشته در ده‌ها مصاحبه و مقاله و سخنرانی توضیح داده‌ام که معظم له همیشه موافق توافقی عادلانه بوده‌اند. البته هر توافقی که معنی محروم شدن ایران از حقوق هسته‌ای طبق معاهده ان پی تی را بدهد، ایشان نخواهند پذیرفت. از این رو فرمایشات اخیر ایشان هم گواه این حقیقت است.»

«برداشت شخصی من از فرمایش معظم له این است که ایشان توافق کامل و جامع یک مرحله‌ای را ترجیح می‌دهند که کاملا هم درست است. زیرا شیاطینی که در پشت پرده مشغول طراحی «پروژه شکست مذاکرات» هستند در مرحله دوم که دو طرف وارد جزییات می‌شوند، فوق‌العاده فعال‌تر خواهند شد از این رو من توصیه مقام معظم رهبری را در راستای موفقیت مذاکرات تعبیر می‌کنم و نه شکست مذاکرات.»

اظهار نظر موسویان که فاقد ارزش تحلیلی و فنی است و تفسیری مغایر با متن و محتوی نظر خامنه‌ای را بازتاب می‌دهد، فعالیت لابی‌ایستی را نشان می‌دهد که از کیفیت پایینی نیز برخوردار است. علی‌رغم هیاهوهای بسیار و قرار گرفتن تریبون زیادی در دست حسین موسویان عملکرد ضعیف این جریان و صورت بندی‌های غلط آنها نقشی مهم در بن بست کنونی مذاکرات ایفا کرده است. در واقع تصویر غلطی که آنان از واقعیت‌های هسته‌ای ایران ترسیم کردند، انتظارات نابجایی در مسوولان حکومت ایران و همچنین مقامات دولت آمریکا ایجاد کرد.

جریانی که موسویان بعد از حضور در آمریکا راه انداخته و هدایت کرده صورت‌بندی نادرستی از برنامه‌های هسته‌ای ایران ارائه کرده و با اختفای عظمت طلبی اتمی خامنه‌ای پیکان اصلی حملات را متوجه زیاده خواهی غرب کرده است. این جریان از یک طرف با دادن تحلیل‌های خوشبینانه و سطحی این تصور را در دولت روحانی تقویت کردند که توافق جامع در فرصت کوتاه امکان پذیر است و می‌توان بدون تغییر بزرگ در ساختار هسته‌ای موجود، دولت اوباما را برای توافق متقاعد ساخت. از آن طرف نیز در فضای سیاسی آمریکا و کانال‌های ارتباطی با وزارت خارجه و کاخ سفید این پیام را تقویت کردند که رهبری جمهوری اسلامی برای مصالحه هسته‌ای چراغ سبز داده است.

در حالی که رصد کردن واقعیت‌ها چنین چیزی را نشان نمی‌داد. خامنه‌ای از ابتدا به دلیل امتناع از پذیرش الزامات توافق جامع روی خوشی به حل کامل مساله نشان نداد و فقط در اندیشه کاهش سطح تنش و نرمش تاکتیکی برای کنترل سطح منازعه و دور ساختن آن از نقطه جوش بود.

طبیعی است از دید خامنه‌ای توافق خوب به آن معنی است که ساختار هسته‌ای موجود حفظ شده، نقطه گریز و بازگشت پذیر مذاکرات در حداقل زمان ممکن باشد، تحریم‌ها همگی برداشته شوند و امکان ماجرا جویی بالقوه محفوظ مانده و دچار اخلال نگردد. موسویان در این مصاحبه با فاصله گرفتن از ادبیات متعارف دیپلماسی به استفاده از عباراتی مشابه احمدی‌نژاد و اصول‌گرایان افراطی روی آورده است. این اتفاق می‌تواند ناشی از ناراحتی به دلیل غلط از کار در آمدن محاسبات وی و جریان همسو باشد.

موسویان با دادن آدرس غلط، جریانی را که از ابتدا به درستی ماجراجویی اتمی خامنه‌ای را معضل اصلی مصالحه هسته‌ای معرفی کرده است، مرموز می‌خواند اما توضیح نمی‌دهد رهبری اگر به دنبال توافق عادلانه بود چرا توافق تهران و پاریس به جایی نرسید و وی نیز بعد ها به اتهام جاسوسی متهم شد. اگر چه وی در نهایت تبرئه شد اما مدتی را در زندان گذراند.

در اصل مرموز به نوع فعالیت‌های لابی‌ایستی موسویان در تحریف واقعیت‌ها تطبیق می‌کند که امروز دیگر ماهیتش آشکار شده است. شیوه کار وی مشابهت زیادی با رویکرد هسته‌ای روحانی در زمان تصدی دبیری شورای امنیت ملی دارد که به شهادت کتاب خاطراتش و حرف‌هایی که در مصاحبه تلویزیونی در هنگام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بر زبان آورد، تعلیق غنی‌سازی اورانیوم را به عنوان اقدامی تاکتیکی و فریبنده برای جلو بردن تاسیس زیر ساخت ها و تکمیل قابلیت‌های هسته‌ای مطرح کرده بود.

بررسی فعالیت‌های موسویان در خارج از کشور از این واقعیت پرده بر می‌دارد که او نه تنها در خدمت جریان روحانی نیست بلکه به نظر می‌رسد در نهایت متعهد به رهبری است. تلاش ناشیانه برای توجیه تاثیر منفی اظهارات خامنه‌ای بر مذاکرات هسته‌ای نشان می‌دهد او و لابی تحت هدایتش در آمریکا ظرفیتی برای گشودن بن بست کنونی ندارند .

یکی از دلایلی که احتمال هم‌سویی وی با بخش مسلط قدرت در ایران را قوت می‌بخشد، سکوت محافل تندرو در خصوص فعالیت‌های وی در آمریکا است. در حالی که آنها در موقعیت های مشابه به فعالیت های تخریبی روی می آورند و در گذشته نیز به ترور شخصیت وی روی آورده بودند. اما از هنگام حضور او در آمریکا تقریبا سکوت ورزیده‌اند. حضور موسویان در موسسات فعال در دانشگاه‌های آمریکایی، نیز ناشی از سوابق آکادمیک و مهارت‌های خاص دیپلماتیک نیست بلکه می‌تواند محصول زد و بند‌های جریان مدافع تعامل با جمهوری اسلامی در آمریکا باشد.

در حال حاضر روحانی و ظریف می‌گویند پیشرفت مذاکرات منوط به تصمیم گیری سیاسی دولت آمریکا است. اوباما در واکنش توپ را به زمین ایران انداخته و می‌گوید مذاکرات از مرحله فنی گذشته و نیاز به تصمیم گیری مقامات حکومت ایران برای اثبات صلح آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای دارد. این موضع‌گیری‌ها بدین معنا است که طرفین تمایلی برای تغییر موضع کنونی خود در مذاکرات نداشته و خواهان عقب نشینی طرف دیگر هستند.

سخنان خامنه ای مبنی بر ضرورت یک مرحله‌ای بودن توافق معنای مشخصی دارد و در تعارض با توافقات رسمی مذاکره کنندگان ایرانی با ۱+۵ در مدالیته تمدید ۷ ماهه است. موضع‌گیری جدید رهبری به معنای پدید آمدن موقعیت جدیدی در مذاکرات است. اگر چه این احتمال را نمی‌توان منتفی دانست که وی راه را برای توافق بر روی جزئیات و کلیات در پایان ماه مارس مساعد ساخته است. اما علائم و نشانه‌ها بیشتر تحلیل متضاد را تقویت می‌سازد که عملا در موعد توافق سیاسی اولیه و کلی نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. در نتیجه با توجه به عجله کنگره در تصویب تحریم‌های جدید، سرنوشت مذاکرات در ابهام بیشتری فرو می‌رود.

دولت آمریکا بر اساس گزارش آسوشیتدپرس با نمایش انعطافی نه چندان زیاد حساسیت بر روی تعداد سانتریفوژها را به شرط کاهش بازده تولید کنار گذاشته است. اما تا کنون اقدام متناسبی از سوی حکومت ایران مشاهده نشده است.

موسویان به جای تشویق حکومت در نمایش انعطاف و توصیه به روحانی برای ایستادگی در عبور از خطوط قرمز ناروا به جانب‌داری از موضع‌گیری رهبری پرداخته است. این سمت گیری نشان می‌دهد موسویان در تحلیل آخر متعهد به رهبری و دستگاه ولایت فقیه است و پایبندی به حفظ منافع ملی ندارد. او تا جایی دامنه افراط را می‌پیماید که می‌گوید اگر بحث بر سر کلیات و جزئیات تفکیک شود آنگاه شیاطین فرصت پیدا می‌کنند مذاکرات را به هم بزنند! در حالی که بدون توافق بر سر کلیات، صحبت بر سر جزئیات ممکن نیست.

طرف مذاکره اصلی ایران دولت اوباما است. محتوی و جزئیات در خود فرایند مذاکرات تعیین می‌شود و محافل بیرونی امکان مداخله موثر در جزئیات ندارند. اگر چنین بود مدت‌ها پیش باید مذاکرات پایان می یافت. بن بست مذاکرات ارتباطی با کلیات وجزئیات ندارد این مساله در نهایت یک مساله فنی در دیپلماسی است. فاصله بین مواضع و بخصوص خطوط قرمز رهبری عاملی است که اجازه عبور از بن بست را نداده است. واقعیتی که موسویان آگاهانه آن را نادیده می گیرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.