علی افشاری، فعال دانشجویی که در آن هنگام عضو دفتر سیاسی تحکیم وحدت بود در روایت خود از این حادثه با اشاره به حمله گروه فشار و انصار حزب الله به دانشجویان می گوید :کوی دانشگاه پس از ۱۸ تیر مثل مناطق جنگی بود. وضع تکان دهنده ای به وجود آمده بود که باعث تاثر و خشم هر ناظری می شد. افشاری این جنبش را محدود به دانشجویان نمی داند و می گوید، پس این حادثه جنبش اعتراضی فراگیر دانشجویی علیه این یورش وحشیانه و دفاع از کیان دانشگاه و شان دانشگاه شکل گرفت که گروه هایی از مردم هم به آن پیوستند و آن را مورد حمایت قرار دادند. اما این عضو سابق دفتر تحکیم وحدت از اختلافات و تفرقه ای می گوید که باعث شد جنبش دانشجویی به اهداف مطلوب خود نرسد.
متن کامل گفتگوی جرس با علی افشاری را در پی می خوانید.
آقای افشاری شما در هجدهم تیر ماه سال ۷۸ عضو شورای مرکزی و مسئول دفتر سیاسی دفتر تحکیم وحدت بودید؛ می خواستیم روایت شما رابشنویم ، روایتی که برای جوانانی که آن حادثه را ندیدند جالب است؟ اتفاق کوی دانشگاه ۷۸ از دو فاز تشکیل می شود: یکی شب حادثه است. دانشجویان دانشگاه تهران که در کوی اقامت داشتند، بین آنها رویه ای مرسوم بود که اگر اعتراضی داشتند در محوطه کوی جمع می شدند و در خیابان امیر آباد تظاهراتی می کردند و بر می گشتند؛ کلانتری امیرآباد هم به سازگاری رسیده بود و مشکلی پیش نمی آمد. در ۱۵ تیر ماه نمایندگان مجلس پنجم به دنبال تغییر قانون مطبوعات بودند که در آن آزادی مطبوعات مخدوش می شد. روزنامه سلام سندی را فردای آن روز فاش کرد که سعید امامی تئوری پرداز این طرح مجلس بوده است. فردای آن روز حکم توقیف روزنامه سلام مطرح شد. در دانشگاه و دراعتراض به این حکم آقای فرخ شفیعی دانشجویان را جمع می کند که اگر معترض به این توقیف هستید، تحصن کنیم. جمع چند صد نفره ای تجمع می کنند و در امیر آباد تجمع و اعتراض می کنند. پلیس منطقه هم می آید و از دانشجویان می خواهد که چون اجتماع غیرقانونی است برگردند. اما ناگاه از پلیس ضدشورش و بخش ویژه نیروی انتظامی به فرماندهی فرهاد نظری تماس می گیرند و از پلیس امیر آباد می خواهند که در منطقه بمانند. این سابقه نداشت و عجیب بود . بلافاصله گروه فشار و انصار حزب الله هم حضور پیدا می کنند. شعارها تندتر می شود و تعرض و درگیری آغاز می شود. دانشجویان در برابر خشونت گروه های فشار و اقدامات نیروهای انتظامی یکی از از سربازها را به گروگان می گیرند و به داخل کوی می برند و از نیروی انتظامی می خواهند که دانشجویان بازداشتی را آزاد کند. بعد از مدتی هم این سرباز را رها می کنند. بعد نیروی انتظامی حمله می کند و وضعیت آشفته ای به وجود می آورند؛ دانشجویان را ضرب و شتم و چند صد نفر را همان شب بازداشت می کنند. وضع تکان دهنده ای به وجود آمده بود که باعث تاثر و خشم هر ناظری می شد. کوی دانشگاه پس از ۱۸ تیر مثل مناطق جنگی بود. بعد از این مرحله فاز دوم شروع شد. جنبش اعتراضی فراگیر دانشجویی علیه این یورش وحشیانه و دفاع از کیان دانشگاه و شان دانشگاه شکل گرفت. این جنبش محدود به دانشجویان نماند و بخشی از اقشار و مردم هم به آن پیوستند و از داشنجویان حمایت کردند. بعد از ۱۸ تیر برخی از دانشجویان به صورت خودجوش به کوی آمدند و نیروی انتظامی هم فاصله دار موضع گرفته بود و درگیری محدودی بود. آن شب حادثه بحث بود که افرادی شهید شده اند که بعد معلوم شد در آن شب کسی جان نباخته است. بعد از آن بود که انجمن دانشجویی دانشگاه تهران وارد قضیه شد و خواستار پاسخگویی مسئولان عالی رتبه نظام و مجازات عاملان و آمران شد. در کنار اینها مطالبات دیگری هم مطرح بود ، مثل رفع توقیف روزنامه سلام ، توقف طرح محدودکننده مجلس و همچنین عزل فرمانده نیروی انتظامی. این خواسته ها مطرح شد . ابتدا تحصن در دانشگاه تهران و بعد در کوی دانشگاه شکل گرفت. با توجه به اینکه بخش هایی از مردم هم به دانشجویان پیوسته بودند و جمعیت معترضان بیشتراز دانشجویان بود ، از این مقطع شکافی هم در مجموعه معترضین به وجود آمد و برخی معتقد بودند که به خیابان بروند و تظاهرات انجام دهند که عملا شورشی کور محسوب می شد.
می توان گفت که اعتراضات از کنترل جنبش داشنجویی خارج شد و بنا بر نظر برخی، نفوذی ها انرژی این اعتراض را هدر دادند؟ از ابتدا هم اعتراض ها فراتر از توانِ تشکل های دانشجویی بود.حجم بسیاری از دانشجویان آمده بودند. خود حرکت واکنشی بود و برنامه از قبل تعیین شده نداشت. بنابراین این مشکل وجود داشت و بخش هایی از مردم که پیوسته بودند، مدیریت را برای دانشجویان سخت کرده بود. این شکاف باعث شد که بخشی از معترضان به سمت بیرون دانشگاه بروند، که به اعتقاد من نفوذی هایی از همان جریان حمله کننده به کوی هم بودند و قصد داشتند کشور به آشوب کشیده بشود در مقطعی و بر نامه های خودشان را جلو ببرند. برخی هم معترضان تازه کار بودند که مطالبات فراتری داشتند. اکثریت دانشجویان به حرکت قانونی و مسالمت آمیز پایبند بودند. در پایان این دوره بود که متاسفانه نهادهای قانونی و انتخابی نظام که مسئول برآورده کردن مطالبات دانشجویان بودند، پاسخی قانع کننده به اعتراض ها و خواسته ها ندادند. از طرف دیگر دولت آقای خاتمی هم مردد بود و ابتکار عملی را در دست نداشت و عملکردش ضعیف بود. از آنجا اعتراضات از مدیریت و سازماندهی خارج شده بود. در ۲۱ تیر ماه در دانشگاه تهران شورایی متشکل ازنمایندگان دانشجویان متحصن انتخاب شد. این شورای متحصنین پیگیر خواسته ها و جبران خسارات بودند. اینجا فاز دوم تمام می شود. مرحله بعدی از ۲۳ تیر ماه شروع شد؛ با تظاهرات حکومتی ورق برگشت؛ و با وجود قول مسئولان نظام به سرکوب سنگین پرداختند و دانشجویان زیادی بازداشت شدند. قضیه وارونه شد؛ دانشجویان به عنوان خرابکار مورد حمله قرار گرفتند. عنوان شد که این اعتراض دانشجویی طرح آمریکایی بوده و برخی اصلاح طلبان به عنوان قدرت طلب این را به وجود آوردند و می خواستند رهبری را عزل کنند و این آتش تهیه بوده است.
اشاره کردید به اتفاقاتی که رخ داد؛ سخنرانی آقای خامنه ای راچگونه ارزیابی می کنید، سخنرانی که به نظر می رسید از سر ضعف بود و بعد از این سخنرانی سرکوب پیش آمد ، تحلیل شما چگونه است؟ پیش از آن سخنرانی نمایندگان تحکیم با آقای حجازی مسئول امنیتی بیت گفتگویی داشتند؛ موضع بیت پایین و ضعیف بود و حتی درباره عزل لطفیان فرمانده نیروی انتظامی صحبت شد. اما از روز ۲۱ تیر ماه فهمیدند که توان سرکوب دارند و جنبش هم بخشی از توانش مصروفِ اختلافها شد، وضع فرق کرد. ضمن اینکه مجموعه ای که مدیریت را انجام می دادند ابزار لازمه را نداشتند و بی نظمی به وجود آمده بود. بخش های نظامی و سپاه به این نتیجه رسیده بودند که امکان برخورد دارند. بخشی از معترضان هم احساساتی شده بودند و توجه نداشتند که صرف شعار تند موفقیت نیست و نیاز به برنامه ریزی و حوصله است. از این ها سواستفاده کردند و آن سناریوهای همیشگی به وقوع پیوست: بانک آتش زدند و تبلیغات سنگینی راه انداختند. جنبش اعتراضی برخلاف روزهای اول که ورود توفانی داشت، دچار نابسامانی هایی شد ، و همزمان سرکوب بیشتر شد. از این نحوه برخورد و پروژه، نتیجه گرفتند که وارد فاز برخورد سنگین و امنیتی با کل اصلاحات شوند. این تلقی بود که در مسئولین نظام ظرفیت اصلاحی و ساختار قانونی هست – حتی در شخص رهبری، و تصور این بود که آقای خاتمی بعد از قتل های زنجیره ای این قابلیت را دارد که از دانشگاه اعاده حیثیت کند. اما در ماجرای کوی دانشگاه دیدیم و روشن شد که ساختار قانونی یکسری انسداد دارد که اجازه فعالیت اعتراضی را نمی دهد و عقیم می کند. ضمن اینکه عملکرد ضعیف آقای خاتمی هم در زمینگیر شدن آن جنبش نقش داشت؛ چون در آن مقطع اکثریت دانشجویان پابند اصلاحات و قانون اساسی بودند و خیلی هم روی آقای خاتمی حساب می کردند
. رسانه ها به صورت آزاد و تاثیر گذاری این واقعه را پوشش دادند. این واکنش ها و رفتارهای مطبوعاتی واقعه کوی دانشگاه را نسبت به حوادثی که سالهای بعد اتفاق افتاد متمایز می کند. به نظر شما این پیگیری مطبوعاتی تا چه حد منجر به پیوستن گسترده مردم به جنبش دانشجویی شد؟ مطبوعات و دانشجویان دو پایه اساسی بودند که توجه مردم را به اصلاحات جلب می کردند. این دو نهاد بودند که مکانیزم و بستر ارتباطی بین رهبران جنبش اصلاحی و توده مردم بودند و مردم از این طریق وارد کنش ها و فعالیتهای اعتراضی و حمایتی می شدند. روزنامه ها در آن مقطع تیراژ خوبی داشتند ؛ حساسیتی که روزنامه های اصلاحات ایجاد کردند و تلاش قابل تقدیری که روزنامه نگاران انجام دادند باعث شد که آن بخش خارج دانشگاه به جنبش دانشجویی و اعتراضی پیوستند. اگر مطبوعات این کار را انجام نمی دادند ، جنبش محدود به دانشگاه باقی می ماند.
پس از واقعه ۱۸ تیر ماه سال ۷۸ جنبش دانشجویی دچار رکود و رخوت شد آیا دلیل آن این بود که از اعتراضات دانشجویی حمایت نشد و دانشجویان حاضر به هزینه دادن نبودند؟ جنبش دانشجویی بعد از ۱۸ تیر ماه به آن نشاط قبلی نرسید و دانشجویان دیگر با حجم و کیفیت سابق در آن فعالیت ندارند. بخشی از آنها به دلیل عملکرد های ضعیف دلسرد شدند . اما فراموش نکنیم که به مرور هزینه اقدام اعتراضی و مخالفت دانشجویان افزایش یافت ؛ قبول این هزینه ها تحمل بسیار می خواهد . این فاکتور را باید در نظر گرفت. از طرف دیگر باید در نظر داشت که جنبش دانشجویی ماهیتی سیال و افت و خیز زیاد دارد و درهرحال محدود است. این را به عنوان یک فاکتور دیگر می توان در نظر گرفت . در جنبش سبز هم شاهد بودیم که دانشجویان حضور پر رنگی داشتند؛ و اگر چه حضور آنان سازماندهی شده نبود اما به عنوان یکی از پایه های حرکت فعال بودند. ضربات نهادهای امنیتی و قضایی بر پیکره دانشجویان را نباید فراموش کنیم که به سیر پویایی این جنبش ضربه زد و در لحظه ای شدن آن نقش زیادی داشت
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات