اصلاح طلبان و انتخابات، صف بندی ها و احتمال ها

عدم تکذیب سخنان خصوصی خاتمی در جمع جوانان اصلاح طلب استان گیلان پس از گذشت چند روز ، نشان از صحت آنان دارد . تاکید وی بر عدم شرکت در انتخابات در صورت تحقق نیافتن شروط سه گانه برگزاری انتخابات آزاد وسالم ، پایبندی به قانون اساسی و آزادی زندانیان سیاسی ، تفاوت بارزی با مواضع قبلی خاتمی دارد و نشانگر چهره جدیدی از وی است که نزدیکی بیشتری با جنبش سبز دارد.
اگر چه موضع جدید انتخاباتی خاتمی نوعی عقب نشینی محسوب می شود و اذعان وی به خطا بودن مشارکت در انتخابات های گذشته تاثیراتی شالوده شکن برای آن دسته از اصلاح طلبان دارد که تحریمی ها را مسئول اصلی همه مشکلات و نابسامانی های کشور از سال ۱۳۸۴ به بعد می دانند ، ولی وی درعین حال از چهارچوب کلی استراتژی سیاسی اصلاحات دولت محور ، پارلمانتاریستی ودر درون ساختار نظام و قانون اساسی عدول نکرده هست. این ادعا در حالی است که فرض کنیم خاتمی بر سر این موضع پایدار بماند. سابقه خاتمی نشان می دهد که مواضع وی دستخوش نوسان بوده است و بعضا سخنان وی در جلسات خصوصی تفاوت های معنا داری با مواضع علنی اتخاذ شده دارد.
سمت گیری جدید انتخاباتی خاتمی آرایش اصلاح طلبانی که با ساختار شکنی مرزبندی دارند ، برای انتخابات تغییر داد.
بروز چند عامل باعث شده است تا اصول گرایان ونظام سیاسی توجه ویژه ای به موضع اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم نشان دهند. نخست طبق روال گذشته نظام سیاسی ترجیح می دهد تا مخالفانش نگاه مثبتی به اصل انتخابات داشته باشند و سعی می کند جریانات مخالف نزدیک که درجه غیر خودی آن کمتر است را بگونه ای مدیریت کند تا ضمن جلوگیری از حضور در مناصب اصلی قدرت ، بسمت تحریم فعال و مشروعیت ستانی از نظام سیاسی نروند. این سیاست در خدمت استراتژی افزایش مشارکت عمومی در انتخابات ، نمایش مشروعیت در عرصه ملی و بین المللی و جلوگیری از بالا دستی گرایش های رادیکال در اپوزیسیون است. بر این اساس دستگاه امنیتی می کوشد تا بین گرایش های مختلف سیاسی در داخل حول نگاه مثبت به اصل انتخابات همسویی ایجاد کند.
اما شکاف در بلوک قدرت و فاصله گیری احمدی نژاد از رهبری صف بندی نیرو ها در درون بخش مسلط قدرت را نیز دگرگون ساخت. احمدی نژاد در قهر ۱۱ روزه معروف خود مدعی پایگاه مردمی بالا شد و به نوعی تحدی کرد که آرای وی در انتخابات ۸۸ ناشی از توجه مردم به شخص وی بوده است و اگر حمایت رهبری نبود بر میزان آراء وی افزوده می گشت. این اظهارات با واکنش تند بخش های مختلف اصول گرایان مواجه شد.
حال نظام بزرگترین بحران و چالش خود را در انتخابات آینده حلقه یاران احمدی نژاد می داند که از آنها به عنوان ” جریان انحرافی ” نام می برد.
اگر چنانکه سیر تحولات و موضع گیری های شورای نگهبان و مقامات ارشد سپاه پاسداران و نزدیکان رهبری نشان می دهد ،جریان احمدی نژاد فرصت حضور در رقابت های انتخاباتی را پیدا نکند ،آنگاه نظام سیاسی نیاز به اصلاح طلبان دارد تا بتواند رقابتی کنترل شده را سازمان دهد. در نبود جریان احمد نژاد و کنار کشیدن اصلاح طلبان از صحنه بسیار دشوار خواهد بود تا انتخاباتی گرم بین اصول گرایان سنتی و تند رو سامان داده شود.
اگر به آنها اجازه مشارکت و رقابت در انتخابات داده شود آنگاه چون بخشی از جامعه هدف جریان احمدی نژاد و اصلاح طلبان مشترک هستند لذا حالت مطلوب برای حاکمیت خنثی کردن انها با یکدیگر است تا آراء شان تقسیم شود. همچنین این نگرانی وجود دارد که این دو گرایش به سمت ائتلاف نا نوشته بروند لذا دلگرم ساختن اصلاح طلبان و ترغیب آنها به موضع بر علیه حلقه یاران احمدی نژاد جنبه استراتژیک برای اصول گرایان پیدا می کند.
ا زسوی دیگر احمدی نژاد رهبری را در وضعیتی قرار داده است تا ثابت کند که استقبال مردم از انتخابات و درصد مشارکت بالا در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ، اجابت به درخواست ولی فقیه بوده است. این عامل باعث می شود تا برخورد تاکتیکی برای جذب اصلاح طلبان ضرورت پیدا کند.
از سویی دیگر جناح روحانی – بازاری وعملگرای اصول گرایان در پی شکاف جدید نظر به بازنگری و عقب نشینی از سیاست های گذشته دارد. از این رو تمایلی محسوس در این جریان در ائتلاف با شبکه نیروهای نزدیک به هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان معتقد به نظام ،رهبری وقانون اساسی دیده می شود. منتها آنها نیز مانند جریان افراطی و محور نظامی – امنیتی اصول گرایان معتقدند اعلام برائت از رهبران سمبلیک جنبش سبز دروازه بازگشت اصلاح طلبان به حیات سیاسی در درون نظام است.
البته باید توجه داشت که تحت هر شرایطی نظام در انتخابات آینده فضایی را ایجاد می کند تا گروهی بنام اصلاح طلب در انتخابات شرکت داشته باشند و سهمی نیز در انتخابات مهندسی شده مشابه انتخابات مجلس هشتم در نظر می گیرد تا اقلیتی ضعیف را تشکیل دهند. آنگونه که مرتضی نبوی و حمید رضا ترقی عنوان کرده اند ممکن است تعداد اعضاء فراکسیون اصلاح طلب در قیاس با مجلس هشتم افزایش یابد اما این افزایش در حدی مطلوب اصول گرایان ورهبری است که امکان عمل موثر در مجلس به اصلاح طلبان ندهد.
همچنین حضور اصلاح طلبان این امکان را می دهد تا اختلافات و جدایی در بین اصول گرایان از محدوده های قابل تحمل و کنترل شده خارج نگردد و وجود رقیب بیرونی ، اتحاد مصنوعی اصول گرایان را تقویت سازد.
آرایش انتخاباتی اصلاح طلبان
در یک دسته بندی کلی می توان سه نوع موضع را در بین اصلاح طلبان تشخیص داد. نخست گرایشی است که نظر به شرکت در انتخابات مجلس نهم ندارد. این عدم تمایل به معنای اتخاذ رویکرد تحریم نیست. آنها اعتقادی به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی نیز ندارند. اما معتقدند موازنه قوا در درون قدرت برای حضور موثر اصلاح طلبان مساعد نیست و همچنین حاکمیت اراده واقعی برای برگزاری یک انتخابات سالم و آزاد ندارد. در اصل گشودن فضا برای اصلاح طلبان اقدامی تاکتیکی برای گرم کردن تنور انتخابات است. در این دیدگاه دیگر نمی توان در وسط ایستاد و یا با اتخاذ رویکردی حداقلی از هر فرصتی در انتخابات بهره جست .بلکه تا زمانی که شرایط یک انتخابات کاملا آزاد فراهم نشده هست ، نباید در انتخابات ها شرکت کرد. مصطفی تاجزاده چهره شاخص مدافع این نگرش است. شورای هماهنگی راه سبز امید وحلقه نیرو های نزدیک به آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی نیز چنین نگرشی دارند. همچنین گرایش رادیکال نیروهای ملی – مذهبی از این سمت گیری انتخاباتی حمایت می کند. از دید آنها اولویت در مقطع فعلی تلاش های هدفمند برای شکست حصر رهبران نمادین جنبش سبز و و استفاده از تشدید اختلافات بین اصول گرایان است . با توجه به موقعیت برجسته مصطفی تاجزاده در حزب مشارکت ، ممکن است دیدگاه این حزب نیز دستخوش تغییر واقع گردد. همچنین موضع گیری افرادی چون حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها و سید هادی خامنه ای نیز شباهت هایی با این رویکرد دارد. همچنین لازم به ذکر است که این گروه معتقدند که حاکمیت باید شرایط را تغییر دهد و فضا را برای حضور اصلاح طلبان مساعد سازد.
راهبرد دوم مشارکت مشروط است. قائلان به این دیدگاه شروطی را تعیین می کنند تا در صورت تحقق آن بتوانند در آوردگاه انتخاباتی حضور پیدا کنند. شاخص ترین فرد این جریان سید محمد خاتمی است که تا کنون در انتخابات های گذشته حمایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، جبهه مشارکت ، مجمع روحانیون مبارز ،مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم ،بنیاد باران ،نهضت آزادی ،بخش میانه روی ملی مذهبی ها و دیگر گروه های جبهه اصلاحات را پشت سر خود داشته است. حجت الاسلام عبدالله نوری نیز اخیرا این موضع سیاسی دفاع می کند .شروط سه گانه خاتمی معیار تصمیم گیری انتخابات است. اما در عین حال این رویکرد به دنبال راه حل میانی برای مصالحه بین نظام سیاسی و معترضین نیز می گردد.
بخش دیگری از نیروهای مداقع این رویکرد مانند کارگزاران سازندگی ،حزب اعتدال و توسعه ،حزب مرد مسالاری فقط شرط انتخابات آزاد را مطرح می سازند. ملاک آزادی نیز تایید صلاحیت کاندیداهای این جناح است. این رویکرد حمایت پشتیبانی هاشمی رفسنجانی را نیز دارد.
در اصل تاکید بر انتخابات و مصالحه سیاسی در این جریان ریشه در هویت سیاسی آنها دارد که می خواهند بین حفظ چارچوب کلی نظام و تحقق مطالات مردم پیوند بزنند و راه میانه ای پیدا کنند. از این رو خاتمی شکاف بین رهبری و رئیس جمهور را فرصت مناسبی ارزیابی کرد تا تحرکی دوباره به برنامه سیاسی مطلوب خود دهد.
نیروهای رادیکال این دیدگاه نگاهی حد اکثری به رعایت شروط دارند لذا با توجه به اظهارات جدید خاتمی ونبود چشم انداز مساعد برای شرکت در انتخابات ،این جریان نیز به احتمال زیاد در عمل به دسته نخست می پیوندد . اما بخش های محافظه کار رویکرد حد اقلی دارند. در این میان برخی از کارگزاران ارشد اصلاح طلب نظام چون محمد رضا عارف ،حبیب بی طرف، مرتضی حاجی و اسحق جهانگیری تمایلاتی برای حضور در مجلس آینده نشان داده اند. آنها تاکید کمرنگی بر روی شروط دارند و ترجیح می دهند تا به صورت طیف خاکستری در دوگانه اصول گرا و جنبش سبز در انتخابات حضور پیدا کنند.
نیروهای نزدیک به هاشمی رفسنجانی و افرادی چون کواکبیان دبیر کل حزب مردم سالاری انعطاف بیشتری برای رعایت شروط دارند و در صورت عبور نیرو های شان از فیلتر شورای نگهبان تمایل برای کسب اقلیت مجلس نیز دارند.
سرانجام دسته سوم افرادی هستند که به مشارکت نا مشروط در انتخابات می اندیشند. درجه اصلاح طلبی این جریان کم است و بیشتر نیروهایی از جناح خط امام را در بر می گیرد که در تحولات سیاسی دو دهه اخیر تغییر نکرده اند. این نیروها به نظام ،افکار آیت الله خمینی ،ولایت فقیه و قانون اساسی پایبند هستند .برای این نیروها شرکت در انتخابات در هر شرایطی لازمه تعهد و اعتقاد به نظام سیاسی است. این شرکت باعث می شود تا حضور انها در نظام سیاسی به رسمیت شناخته شود و همچنین سهمی نیز در قدرت داشته باشند. این نیرو ها بیشتر به گفتمان سنتی نظام و انقلابی دلبستگی دارند و مطالبات مردم برای آنها مساله فرعی است. به نظر می رسد رجوع آنها به افکار عمومی تلاش برای سنگین تر کردن کفه ترازو در انتخابات ها است. حزب همبستگی ،خانه کارگر ، حزب اسلامی کار ،بخشی از حزب اعتماد ملی با محوریت حجت الاسلام رسول منتجب نیا و فراکسیون اقلیت مجلس هشتم است. چهره های شاخص این جریان رسول منتجب نیا ، محمد رضا خباز ، داریوش قنبری ، قدرت الله علیخانی ، علیرضا محجوب و مسعود پزشکیان هستند.
این جریان ترجیح می دهد که امکان رقابت حدا اکثری در انتخابات آینده پیدا کند. اما اگر چنین نشد باز در انتخابات شرکت می نماید وخط قرمز تعیین نمی کند و به حضور در قالب اقلیت راضی است. مشکل بزرگ این جریان بحران چگونگی حضور در قالب اصلاح طلبی است. تا پیش از این آنها با تابلوی تشکل های قدیمی جناح چپ چون مجمع روحانیون مبارز ، سازمان مجاهدین انقلاب و شخصیت هایی چون مهدی کروبی ، سید محمد موسوی خوئینی ها و سید محمد خاتمی به میدان انتخابات گام می گذاردند. اما اکنون هزینه تکرار این سنت بالا وممکن است به حذف آنها بیانجامد . از طرف دیگر عدم پذیرش رهبری خاتمی و رهبران سمبلیک جنبش سبز مشروعیت اصلاح طلبی آنها را زیر سئوال می برد و حتی در معرض اتهام خیانت از سوی اصلاح طلبان و بدنه جنبش سبز قرار می دهد.
نتیجه گیری
رصد کردن اتفاقات نشان می دهد که نظام سیاسی به دنبال انتخاباتی با مشارکت بالا در اسفند ماه است. این خواسته نیازمند وجود رقابت است. اما راس هرم قدرت اراده ای برای برقراری انتخابات آزاد و منصفانه ندارد بلکه می خواهد چونان گذشته یک انتخابات مهندسی شده دیگر را برگزار کند و با کشاندن درصد قابل قبولی از مردم در پای صندوق های رای ، ضمن نمایش مشروعیت ،بحران در درون بلوک قدرت را مهار نماید. به نظر می رسد اهداف اصلی حاکمیت در انتخابات آینده عبارتند از ممانعت از پیروزی جریان احمدی نژاد ، شکل گیری اقلیتی ضعیف وغیر موثر از اصلاح طلبان خنثی ، مهار جنبش سبز و بازدارندگی در برابر تجدید حیات آن و، تضعیف اپوزیسیون ساختا رشکن
منتها عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات ،در الگوی مطلوب بخش مسلط قدرت ایجاد اختلال می کند و همچنین بخش میانه روی اصول گرایان را ضعیف می سازد که امیدی به کسب آراء بخشی از پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان و فربه ساختن موقعیت خود در قدرت دارند.
تاکید بر عدم اتخاذ راه میانه و پافشاری بر انتخابات کاملا آزاد ،واکنش بخش افراطی اصول گرایان را در پی دارد که آنها نیز تصدیق می کنند راه میانه وجود ندارد وکسانی که بحث تقلب را در انتخابات ۸۸ پیش کشیدند حق حضور در انتخابات را ندارند.
احتمال تحقق شروط بسیار نا چیز است بنابراین اکثر طیف های شناخته شده اصلاح طلبان ناگزیر از امتناع شرکت در انتخابات می شوند. این وضعیت آنها را در بن بستی استراتژیک قرار می دهد بن بستی که به نوعی رهبران جنبش سبز نیز دچار آن هستند. مرزبندی با ساختار شکنی و در عین حال دوری از شرکت در انتخابات ناگزیر آنها را به سمت سیاست صبر و انتظار می کشاند و ابتکار عمل در عرصه سیاسی را از آنها می ستاند. این نقطه چالشی در درون پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را پدید می آورد . زیرا بر مبنای آموزه های قبلا تبلیغ شده در شرایطی که برنامه جایگزینی وجود ندارد منفعت شرکت در انتخابات و کسب کرسی هایی هر چند حد اقل بر مضراتش برتری دارد و منجربه افزایش روزنه تنفس برای جامعه مدنی می گردد. این مساله پاشنه آشیل اصلاح طلبان پالمانتاریست هست و این قابلیت را دارد تا آنها را به عدول از شروط شان وشرکت در انتخابات سوق دهد.
البته هنوز برای قضاوت پیرامون چینش نهایی صفحه شطرنج انتخابات مجلس نهم خیلی زود است. در عرصه پر شتاب سیاست ایران باید تا بهمن ماه صبر کرد تا دید انتخابات مطلبق روال برنامه ریزی شده از سوی حاکمیت پیش خواهد رفت ،یا اینکه احمدی نژاد موجی غافلگیر کننده به راه خواهد انداخت . البته شدت ابعاد بحران در حاکمیت و ازدیاد فاکتور های احتمالی می تواند شرایطی را فراهم سازد که انتخابات از کنترل حاکمیت خارج شود و ترکیب مجلس آینده تفاوت پیدا کند. در عین حال ممکن است این انتخابات مقدمه تغییر موضع بخشی ا ز اصلاح طلبان دولت محور به ساختار شکنی و پیوستن به نیروهای موسوم به “تحریمی ها” گردد. همچنین شاید نظام سیاسی یکی از کم رونق ترین انتخابات ها را تجربه کند و عملا نتیجه سیاست های غلط در انتخابات جنجالی ریاست جمهوری دهم و سرکوب خشن وخونین اعتراضات مسالمت آمیز مردمی را مشاهده نماید. بهره گیری از فضای انتخابات بدون حضور در ساز و کار انتخابات این پتانسیل را نیز دارد که حاشیه را بالا تر از متن نشاند و باعث جهش دوباره جنبش سیز گردد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.