چرا جنگ ایران و عراق اجتنابناپذیر نبود- بخش دوم
دیدگاه دولت موقت در خصوص ارتش بسیار بهتر از گروههای خط امام و دولتهای بعدی بود. اما با این وجود نگاه منفی بر علیه ارتش در این دولت وجود داشت. این بیاعتمادی عمیق توان ارتش را به تحلیل برده بود و فرماندهان آن امنیت و آرامش نداشتند. به راحتی دستگیر و تنبیه و تحقیر میشدند. تیسمار ولی الله فلاحی که در سانحه هوایی جان باخت علیرغم اینکه توسط علی خامنهای به دولت موقت معرفی شده و مهندس بازرگان حکم ریاست نیروی زمینی ارتش را برای وی صادر کرد. اما روزنامه جمهوری اسلامی به وی حمله کرده و بعد از پروندهسازی برای مدت کوتاهی در شیراز بازداشت شد. او سوابق مثبتی در دوره فعالیتهای نظامی خود در زمان شاه داشت. به واسطه برخوردهایی بدی که با ارتش در همه سطوح میشد، نیروهای نظامی روحیه و فاکتورهای روانی برای انجام خدمت و بازسازی اقتدار ارتش را نداشتند.
محمد غرضی در زمان استانداری در خوزستان برخوردهای تندی با فرماندهان ارتش مستقر در خوزستان انجام داد و به صورت ناموجه تعدادی از آنها را بازداشت کرد. این برخوردها و اعمال نفوذ نیروهای خط امامی باعث شد تا در آستانه جنگ لشگرهای ارتش در خوزستان از فرماندهی مرکزی تبعیت نکنند. ظهیرنژاد فرمانده وقت نیروی زمینی در جلسه غیر علنی مجلس اول در شهریور ۵۹ ده روز پیش از جنگ به این موضوع اشاره کرده و شکایت میکند. دو هفته قبل از جنگ سرهنگ کتیبه گزارشی برای رئیس جمهور و دولت آماده میکند و آمادگی ارتش عراق برای حمله سراسری به مرزهای غربی و جنوبی ایران را اطلاع میدهد اما این گزارش جدی گرفته نمیشود.
کاهش مدت زمان سربازی و خدمت وظیفه و بومی سازی ارتش از دیگر سیاستهای غلطی بود که تحت تاثیر جو انقلاب اجرا شدند و ارتش را تضعیف کرد. لغو خرید تسلیحاتی از آمریکا که در دولتهای بختیار و موقت انجام شد دیگر عامل مهمی بود که موازنه قوای نظامی را به ضرر ارتش ایران تغییر داد. این خواست البته مورد حمایت نیروهای انقلابی بود و یکی از ایرادات اصلی آیت الله خمینی به حکومت شاه بود که خرید این سلاحها باعث حضور مستشاران آمریکایی شده و وابستگی ایران به اجانب را در پی دارد. گروههای چپ و سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدائی نیز ضمن دفاع از انحلال ارتش خواستار قطع خرید تسلیحاتی از غرب بودند.
تصفیههای بیحساب و کتاب و گسترده و که تحت سلیقههای نیروهای خط امام انجام میشد و هدف تسلط حزب جمهوری اسلامی بر ارتش را دنبال میکرد ارتش را به سمت بیثباتی برد. برخی از فرماندهان ارتش در پی موج اعدامها و تصفیهها بر خلاف بیطرفی اول انقلاب به سمت نیروهای اپوزیسیون و مخالف انقلاب متمایل شدند. کودتای نوژه در این فضا شکل گرفت. در نتیجه بیاعتمادی حکومت به ارتش بیشتر شد. منتها ابوالحسن بنی صدر در زمان ریاست جمهوری رابطه خوبی با فرماندهان ارتش برقرار ساخت. ولی دولت رجائی دیدگاه منفی داشت. اختلاف رجائی و نیروهای موسوم به خط امام با بنی صدر منجر به قربانی شدن ارتش از سوی بخش مسلط قدرت شد تا جایی که اکثر استاندارها با ارتش همکاری نداشته و در مسیر فعالیتهای آن کارشکنی میکردند. تا زمانی که بنی صدر رئیس جمهور بود نیروهای خط امام در مجلس و دولت از ارتش احساس خطر میکردند. در ادامه نیز اختلافات سپاه و ارتش در تضعیف نهاد نظامی کلاسیک کشور نقش مهمی ایفا کرد. مجموعه این عوامل باعث شد تا دولت وقت عراق تصور کند ارتش ضعیفتر از آن است که بتواند جلوی تهاجم عراق را بگیرد.
· صدور انقلاب و ستیزه جویی در سیاست خارجی
معمولا یک از عواملی که میتواند جلوی جنگ یک نیروی مهاجم را بگیرد یارگیری سیاسی است. در این خصوص حکومت و دستگاه دیپلماسی کشور نه تنها موفقیتی نداشت بلکه با تصمیمات غلط و انفعال باعث شد موازنه قوای منطقهای و جهانی به نفع عراق شده و مشوق وی در حمله به ایران شود. در کانون این خطای راهبردی تسخیر سفارت آمریکا قرار دارد. این رویداد باعث شد دولت آمریکا که تا پیش از آن حتی خبر تحرکات نظامی عراق بر علیه ایران را داده بود و روابط استراتژیکی با این کشور نداشت رفته رفته به سمت نزدیکی بیشتر و استفاده از رویکرد تهاجمی عراق به عنوان اهرم فشار بر ایران استفاده کند. جورج کیو مامور وقت سیا در سفارت آمریکا در تهران اطلاعات محرمانهای از اراده دولت وقت عراق به جنگ و انجام تدارکات نظامی در مرزهای ایران در مهر ماه ۱۳۵۸ در اختیار اعضای دولت موقت از جمله ابراهیم یزدی و عباس امیر انتظام قرار داد به گفته وی یزدی از این گزارش استقبال نکرده و با بیاعتنایی میگوید عراق جرات حمله به ایران را ندارد دکتر یزدی در اظهار نظری دیگر مدعی است که ایران اطلاعات مربوط به تحرکات عراقیها را از منابع خبری و اطلاعاتی در داخل عراق دریافت میکرده و گزارش سیا نکات جدیدی نداشته است. تحریمهای اعمال شده به دلیل نقض قوانین بینالمللی نیز دست ایران را در تامین نیازهای تسلیحاتی و افزایش قدرت بازدارندگی بست. حملات در رسانههای رسمی چون صدا و سیما و تریبونهای نماز جمعه به کشورهای عربی و بخصوص مصر، اردن، کویت و عربستان سعودی نیز باعث شد تا آنها به سمت عراق بروند و توان مالی و نظامی این کشور را افزایش دهند. ایران تنها توانست حمایت سوریه و تا حدی لیبی را جذب کند که وزن آنها قابل مقایسه با ائتلاف کنندگان رقیب نبود.
روزنامه جمهوری اسلامی که در سال ۵۹ ارگان حکومت بود در پاسخ نامه محترمانه سفیر عراق و تقاضا برای اصلاح اخبار غلط پاسخ خیلی تند و غیر دیپلماتیکی داد و صریحا نگاه مثبت وتمایل به سقوط و تغییر حکومت در عراق را آشکار ساخت.
· ارزیابی غلط از تقابل عراق با انقلاب اسلامی
گروههای خط امام بعد از انقلاب این تصور را داشتند که نفس انقلاب اسلامی برای عراق تحریک کننده است و بقای این دولت را تهدید میکند. از این رو دولت عراق به سمت برخورد با ایران میرود تا انقلاب را از بین برده و یا فرسوده سازد تا خود را از خطر وقوع انقلاب اسلامی در عراق بیمه نماید. اما این تصور اشتباه بود عراق و کشورهای دیگر عربی به دلیل رویکرد اسلامی حکومت ابتدا از آن استقبال کردند. اما سیاست صدور انقلاب و برخورد ایدئولوژیک در سیاست خارجی فضا را عوض کرد. این سیاستها در قالب تشویق و کمک آشکار به نیروهای مخالف مذهبی در عراق و تقویت نهضتهای آزادی بخش در جهان اسلام و اعتقاد به رسالت آزاد سازی ملل تحت ستم به عنوان راهنمای عمل در سیاست خارجی مطلوب انقلاب، برخورد تهاجمی عراق در غیاب بسترهای موجود برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات را مساعد ساخت. سیاست خارجی حرفهای و مطابق با اصول کارشناسی و متعهد به منافع ملی میتوانست ستیزه جویی عراق را مهار کرده و حکومت انقلابی در ایران را از حالت تهدید برای کشورهای همسایه خارج سازد.
· برنامه سیاسی سپاه
فرماندهان سپاه پاسداران در آن مقطع رسالت اصلی خود را در همراهی با برنامه حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در حذف ملی مذهبیها و دگراندیشان از حکومت و نهادهای عمومی و حاکمیت یکپارچه خط امام بشمار میآوردند. البته اقدام رفسنجانی و بهشت در گزینش هیات فرماندهی سپاه باعث شد تا در موج اول تصفیه و خلع ید از آیت الله لاهوتی، سپاه همسو با حزب جمهوری اسلامی شود. سرمایه اصلی سپاه خرج برنامه حاکمیت تک صدایی خط امام و حذف بنی صدر شد. مقابله با عراق و ایجاد بازدارندگی در برابر آن اولویت سپاه نبود. البته باید توجه داشت به دلیل عدم برخورداری از سلاح سنگین مقطع سپاه توان نظامی محدودی داشت. در درگیریهای مرزی نیروهای سپاهی حضور داشتند اما باز اصلی حملات دفاعی بر عهده ارتش و نیروهای ژاندارمری بود. این واقعیت مورد تایید علی شمخانی فرمانده وقت سپاه اهواز در برنامه سطرهای ناگفته تلویزیون در برنامه بزرگداشت دفاع مقدس در سال ۱۳۹۳ قرار گرفت.
· ارزیابی غلط از توان شیعیان انقلابی و مذهبی عراق
در ابتدای انقلاب نیروهای خط امام و در راس آنها خود آیت الله خمینی تصور میکردند شیعیان عراق به رهبری آیت الله محمد باقر صدر و با محوریت گروههای سیاسی مانند حزبالدعوه این توانایی را دارند که تجربه انقلاب ایران را در عراق تکرار کنند. این تصور آنقدر قوی بود که آیت الله خمینی تقاضای آیت الله صدر برای ورود به ایران را نپذیرفت از وی خواست در عراق بماند و حوزه علمیه نجف را مدیریت نماید. ادبیات و رویکرد نیروهای خط امامی و اغلب نهادهای دولتی ایران با دولت عراق از سال ۱۳۵۸ به بعد کاملا خصمانه است و از تغییر حکومت در عراق جانبداری میکند.
از این رو فاکتور امتیاز دهی برای جلوگیری از جنگ نیز کارساز نیفتاد چون اساسا بخش مسلط قدرت فکر میکرد دولت عراق ضعیف و در آستانه سقوط است. این برخورد تهاجمی روی توان شیعیان عراق سرمایه گذاری کرده بود اما این انتظار محقق نشد و سالهای بعد تبعات مخرب این خطای محاسبه را آشکار ساخت.
· تحریکات بخشی از اپوزیسیون برانداز
برخی از نیروهای اپوزیسیون برانداز وقت چون غلامحسین اویسی و شاهپور بختیار نیز در تحریک صدام به حمله نظامی به ایران موثر بود. بر اساس گزارشهای تازه آزاد شده وزارت خارجه بریتانیا درباره نخستین روزهای آغاز جنگ ایران و عراق، در این دوره، شماری از کشورهای عربی و اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، به خصوص اویسی و بختیار، بر این باور بودند که با حمله عراق به ایران ظرف یک هفته ارتش ایران شکست خواهد خورد و در طول یک ماه جمهوری اسلامی سرنگون شده و دولت جدید تحت حمایت عراق در تهران، یا دست کم مناطق اشغالی مستقر خواهد شد.
این برخوردها که با نگاه ملی تعارض داشته است ضمن سرمایه گذاری بر روی افزایش تقابل دولتهای عراق و ایران تصویر سازی غلطی نیز ارائه داده و صدام را تشویق به حمله نظامی به ایران کرده است. آنها فکر میکردند با حمله عراق و شکست ارتش ایران زمینه برای تشکیل دولت نجات ملی در خوزستان و آزاد سازی کشور وجود میداشت. همچنین درگیریها در کردستان و خوزستان نیز بین نیروهای قومی و دولت مرکزی نیز انگیزه صدام برای حمله به ایران را افزایش داد.. البته سیاست دولت مرکزی و برخوردهای انحصار طلبانه در همان ابتدای کار در خوزستان و کردستان فضا را بحرانی ساخت. اما در ادامه اشتباهات بخشی از نیروهای اپوزیسیون خصومتها را تشدید ساخت.
عواملی که منجر به هموار سازی تهاجم نظامی دولت عراق و تحقق ماجراجویی و جاه طلبیهای صدام حسین شد محدود به عوامل پیش گفته نمیشود اما آنها جزو مهمترین دلایلی هستند که قدرت بازدارندگی در برابر جنگ ۸ ساله با عراق را از ایران سلب کرد. مدعای این مقاله با این پیش فرض طرح شد که حکومت ایران تمایلی به جنگ با عراق نداشت. اما در واقع بخشهایی در جناح تندروی حکومت حضور داشتند که جنگ را فرصتی برای راه انداختن نهضت جهانی اسلام میدانستند. تمایل نیروهای یاد شده به جنگ خارجی برای جلو بردن برنامههای خود در سیاست داخلی در این مطلب مورد بحث قرار نگرفته است.