حسن خمینی بر اساس ملاکهای رایج و متعارف در حوزههای علمیه. مجتهد محسوب شده و به اندازه لازم برای مجلس خبرگان وجاهت فقهی دارد. او بر خلاف پدرش مسیر جدهای پدری و مادری و عمویش را طی کرده و میکوشد فقیه برجستهای شود. اما نظرها در خصوص مرتبه فقهی حسن خمینی از افراط و تفریط برخوردار است.
اصولگرایان افراطی و دلواپسها اجتهاد او را زیر سئوال میبرند. اما در آن سوی میدان نیز اصلاحطلبها، اعتدالیها و هاشمی رفسنجانی با مبالغه و گزافهگویی او را علامه مینامند؛ در حالی که بر مبنای معیارهای رایج در حوزه، حسن خمینی فاصله بسیاری با لقب علامه دارد. شاید او در آینده مرجع تقلید نیز بشود ولی در حال حاضر یک فقیه عادی است. ارزیابی آیتالله جعفر کریمی رئیس شورای استفتاء خامنهای که قبلا از نزدیکان آیتالله خمینی و آیتالله منتظری بود، به واقعیت نزدیک است که مدعی شده حسن خمینی شرایط سیاسی، اعتقادی و علمی برای خبرگان را دارد. این اظهار نظر علنی در عین حال تمایلی از سوی راس هرم قدرت را نیز بازتاب میدهد که مشکلی با نفس نمایندگی حسن خمینی در مجلس خبرگان ندارد و او را در صف خودیها جا میدهد.
نقش و وزن حسن خمینی
اما جایگاه حسن خمینی در سیاست چالشبرانگیز است. او تا کنون کوشیده از اقتدارگرایان فاصله بگیرد و به نوعی خود را همسو با اصلاحطلبان و حرکتهای اعتراضی نشان دهد. موضعگیری های او به گونهای است که جوانان را جذب میکند. اهل مسائل روز است، از شبکههای اجتماعی به خوبی استفاده میکند. تمایلاتش در ورزش و سینما را علنی میسازد. خوش برخورد و اجتماعی است. هر از چند گاهی به شکل آرام و محتاطانه به انتقاد از اوضاع و اندرزگویی به اصحاب قدرت میپردازد.
او مدعی مشی سیاسی مستقل است و میکوشد خود را در ورای دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب نشان دهد اما اشتراکاتاش با اصلاحطلبان بیشتر است. حسن خمینی میکوشد برای خودش از این موضوع سرمایه اجتماعی ایجاد کند و ضمن حفظ مرزبندی با جنبش سبز نیز تا کنون از مخالفت با مشی میرحسین موسوی و مهدی کروبی سر باز زده است.
این ویژگیها در شرایط کنونی ایران و برای ایجاد توازن و یا ممانعت از پیشروی بخش تندروی حکومت ممکن است از دیدگاههایی مزیت محسوب شود. ایستادگی او در برابر اقتدارگرایان در پارهای موارد در خور توجه است، اما دقیقا این مزیتها از زاویه راهبردی میتوانند منفی و باعث نگرانی تلقی شوند.
تکیهگاه بحث، تجربه آیتالله خمینی است. مردم ایران در دوره گذار از استبداد سلطنتی پهلوی به آیتالله خمینی امید بستند و ویژگیهای منفی او و ریسکها را با خوشبینی نادیده گرفتند. نتیجه کار سر برآوردن استبدادی مخوفتر بود که کام ملت و میهن را برای دههها تلخ ساخت و ایران به قهقرا برد. البته مسئولیت این اتفاق تاریخی تنها بر عهده آیتالله خمینی نیست اما پرداختن به این بحث از حوصله مطلب خارج است.
نسخه المثنی پدربزرگ
حسن خمینی که میکوشد نسخه المثنی پدر بزرگش باشد و با تکیه به او خود را به عرصه سیاست عرضه کند، در شرایطی در آینده میتواند دردسر ساز شود. در بین گزینههای بالقوهای که برای پوشیدن عبای ولایت فقیه آینده مطرح هستند، او بیشتر از دیگران میتواند برای نظریه ولایت فقیه، مشروعیت و مقبولیت اجتماعی بیاورد.
دقیقا همین نکته است که ریسک اعتماد و سرمایهگذاری روی او را بالا میبرد. بخصوص که عدهای میکوشند سیمای یک منجی را از او ترسیم کند.
نسبت خمینی جوان به خمینی پیر فاکتور تعیین کننده در این معادله است. حسن خمینی تا کنون به شکلی مبهم و کلی به انتقاد از اوضاع پرداخته است. تجزیه و تحلیل محتوایی نظرات او حاوی عنصری نیست که فرقی فارق و فاحش نسبت به نگرش حکمرانی موجود را نشان دهد. در سیاست خارجی به لحاظ راهبردی نگاهی مشابه پدر بزرگش دارد که اینک خامنهای نزدیکترین دیدگاه موجود به آن را در حکومت نمایندگی میکند. حسن خمینی شاید در زمینه فرهنگی قائل به تساهل بیشتری باشد. دفاع او از حکومت دینی فقه محور و نظریه ولایت فقیه تعارض با دمکراسی و موازین حقوق بشری را نمایان میسازد.
او تا کنون نگاهی مطلقانگارانه در تمجید از پدر بزرگش داشته و کوشیده حضور خود در عرصه سیاسی را به تاسی از الگوی او و نقش بستن احیای او در ذهنیت جامعه جلو ببرد. البته ارائه چهرهای از آیتالله خمینی که با سلیقه روز جور در میآید،چاشنی این رویکرد است. اما واقعیت نظرات آیتالله خمینی و پیامدهای طبیعی آن و همچنین فقدان تمایز و نگاه انتقادی به عملکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی، نگرانیها در مورد حسن خمینی و رشد نفوذ اجتماعی و سیاسی او را برجسته میسازد.
تهدید بازگشت پارادایم خمینی
اگر او در حد یک نماینده در مجلس خبرگان فعلی باشد، مشکلی پیش نمیآید و حتی به صورت مقطعی چه بسا مثبت هم باشد. اما اگر قرار باشد این حضور طلیعه بازگشت پارادایم پدر بزرگش و بازسازی وجهه کاریزماتیک و مردمی نظریه ولایت فقیه باشد، آنگاه تهدیدی جدی برای جنبش دمکراسی خواهی ایران به لحاظ راهبردی است. ویژگیهای اطرافیان حسن خمینی و حلقه نیروهای نزدیک به او در «سازمان نشر آثار امام» مشکل را حادتر میکند. آنها همان هویت خود در دهه شصت را دنبال میکنند و دیدگاههای بستهاای در عرصههای سیاسی و فرهنگی دارند.
البته این همه ماجرا برای حسن خمینی نیست. به میزانی که او از میراث پدر بزرگش فاصله بگیرد و نگرش متفاوتی را با تعهد به نوگرایی دینی و رویکرد اصلاحطلبانه در سیاست ارائه دهد، میتواند نقش مثبتی را در دوران گذار مسالمتآمیز به دمکراسی ایفا کند. قابل درک است که عقلانیت و جایگاهی که او در آن قرار دارد اجازه نمیدهد تا در برابر پدر بزرگش بایستد اما میتواند خود را از سایه نام او بیرون آورده و با تکیه به سرمایه و توانمندی شخصی خودش چهره دیگری از خمینیها را به افکار عمومی عرضه کند.
بخشهایی از میراث خانواده خمینی میتواند به کار او بیاید. موضع انتقادی پسر عمویش حسین در برابر پدر بزرگش و هم چنین دیدگاه احمد خمینی در سالهای ۵۸ تا ۶۰ نمونههایی از این سنخ هستند.
رفتار حسن خمینی تا کنون فاصله زیادی با تصور یاد شده داشته است. او بر عکس کوشیده تا تبلور عینی پدر بزرگش باشد و با برقرازی این همانی بین خودش و او، بازگشت خمینی به عرصه حکمرانی را نوید دهد. اما بر خلاف صورتپردازی غلط اصلاحطلبان و اعتدالیها کارنامه منفی دوران ولایت آیتالله خمینی سازگاری بیشتری با اعمال اقتدارگرایان کنونی در عرصههای سیاست داخلی و سیاست خارجی دارد.
از این رو جریان سازی از حسن خمینی در هیات کنونی و زمینهسازی برای رهبری او در آینده، سرابی برای نیرو های دمکراسیخواه و باورمند به حاکمیت ملی است. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که نقش آفرینی سیاسی حسن خمینی در شرایط کنونی و به صورت مقطعی و کوتاه مدت میتواند نتایح مثبت نه چندان پر دامنهای داشته باشد. لذا نگرانیهای راهبردی نباید ابعاد تاکتیکی را مورد غفلت قرار دهند بلکه باید نگاهی متوازن بر اساس صورتبندی درست را تبیین کنند.