افطار یا نمایش تنگنای اعتدال

مراسم افطاری نهاد ریاست جمهوری امسال خبر ساز شد. حسن روحانی بر خلاف سال گذشته تصمیم گرفت به جای برگزاری برنامه جداگانه با اصلاح طلب ها و اصول گرایان آنها را زیر یک سقف مشترک جمع کند. هدف روحانی نزدیک کردن دو جناح و حرکت به سمت وحدت و مودت دربین آنها بود. لازمه موفقیت برنامه سیاسی اعتدال ائتلاف و یا دستکم کاهش تنش بین اصلاح طلبان و اصول گرایان میانه است. ازاینرو وی در سخنانش اظهار داشت :

635708241005955088

“امروز کشور در شرایط خاصی است و باید با یکپارچگی تامین منافع ملی در این شرایط را در نظر داشته باشیم…. ما آنقدر که نقاط اشتراک داریم، نقاط افتراق و اختلاف نداریم. بنده از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی هر جا که کار کرده‌ام با دو جناح کار کرده و مرتبط بوده‌ام و به خوبی می‌دانم که اشتراکات ما بیشتر از اختلافات است. لذا می‌توانیم به تفاهم برسیم و تفاهم به نفع ملت، مردم، اسلام و کشور است.”

وی با با بیان اینکه در شرایط فعلی کشور تحمیل، تخریب و تفتیش در مسایل مختلف راه به جایی نمی‌برد، گفت: “معنی جمهوری اسلامی این است که در کنار ارزش‌ها و اصول اسلامی، رأی مردم و صندوق‌های رأی حکم هستند و حال که اینچنین است باید هدف ما در رقابت‌های سیاسی و حزبی، جلب مشارکت حداکثری مردم باشد.”

روحانی به تشکیل مجلسی همسو با دولت نیاز دارد و از سوی دیگر از حساسیت های نظام و فرایند سخت عبور کاندیدا های مدافع دولت از فیلتر شورای نگهبان نیز آگاه است از این رو می کوشد با تلاش برای نزدیک کردن دو جناح فضا را به سمتی مدیریت کند که اجازه رقابت محدود وموثر مشابه انتخابات ریاست جمهوری بین دو جناح صادر شود. البته ترکیب دعوت شدگان نشان می دهد وی از مشارکت آن دسته از نیرو های سیاسی اصلاح طلب در انتخابات حمایت می کند که با جنبش سبز و اعتراضات خیابانی سال ۸۸ مرزبندی کرده اند.

بعد از این جلسه برخی از اعضای حلقه اعتدال و تحول خواهان محافظه کار به بزرگنمایی جلسه پرداخته و سعی کردند این رویداد را اتفاقی بزرگ در عرصه سیاسی ایران جلوه دهند. در ادامه به نقد این نگاه و تشریح نادرستی آن پرداخته می شود.

اصل مسئله وحدت و همبستگی بین جناح های نظام از دیرباز در جمهوری اسلامی مورد تایید بوده است و رهبری نظام بر روی آن مانور داده است. اما چگونگی وحدت و همچنین فرایند تقسیم قدرت چالش برانیگز بوده است. معنای عملی وحدت در نظام ولایت فقیه یا وحدت همه با یک نفر و جریان حاکم بوده است یا اینکه موقعیت مسلط قدرت و مبنای وحدت پیشاپیش وبدون تاثیرگزاری جناح ها توسط ولی فقیه ونزدیکانش تعیین شود. این صورتبندی هیچگاه کار نکرده و باعث شده است علی رغم تاکیدات زیاد بر وحدت، جنگ قدرت و منازعات تند و خشونت آمیزی بین جناج ها وجود داشته باشد و نگاه حذفی وجه غالب سیاست ورزی در درون نظام باشد. انحصار طلبی نهفته در ماهیت نظریه ولایت فقیه و عملکرد تاریخی نظام نیز به صورت ساختاری وحدت را به وحدت صوری تنزل داده است. همچنین باید توجه داشت که وحدت همیشه مشمول خودی ها می شده و خودی و غیر خودی نیز تعریف دینامیک و پویایی در نظام داشته است. برخی از خودی ها در مقاطعی به غیر خودی و حتی دشمن تبدیل شده اند.

ارزیابی از شدت تهدیدات داخلی و خارجی نیز باعث شده تا طرح موضوع وحدت برجسته تر گردد. بعد از دوم خرداد ۷۶ که مرز های بیرون ودرون نظام به هم ریخت و جامعه نیز در سطحی محدود امکان نقش آفرینی در معادلات سیاسی پیدا کرد. همواره تکیه بر وحدت ابزار اصلی محافظه کاران قبلی واصول گرایان بعدی در مهار دامنه گفتمان اصلاح طلبی و حفظ آنها در چارچوب نظام و ممانعت از نزدیکی بیشتر به جامعه مدنی و اپوزیسیون سیاسی بود. در الگوی وحدتی که آنها طرح می کردند در نهایت اصلاح طلبان باید موقعیت حاشیه ای خود را می پذیرفتند. اما اصلاح طلبان چنین رویکردی را نپذیرفتند.بار ها مهدوی کنی از مهدی کروبی خواست تا با برگزاری جلسات وحدت و طرد سازمان مجاهدین انقلاب کمک کند تا همبستگی بین خودی ها بازسازی شود. اما مجمع روحانیون این پیشنهاد را نپذیرفت. تاکید بر روی وجوه مشترک و پذیرش انقلاب، نظام، مواضع آیت الله خمینی و خامنه ای به عنوان مبانی وحدت عملا به تقلیل و یا حذف شعار های اصلاح طلبی منجر می شد. از سوی دیگر وجود فضای دو قطبی ورقابت انتخاباتی به ضرر نهاد های انتصابی بود که به جامعه توده ای تمایل داشته و از رشد نظام حزبی و تشکل یافتگی جامعه احساس خطر می کردند. خامنه ای همیشه اصل دسته بندی سیاسی و تمایز جناحی را رد کرده است. این سخنان وی در این خصوص روشنگر است:

“دو جناح برای کشور، مثل دو بال‌اند که کشور با این دو بال می‌تواند پرواز کند. دو جناح مقابل در مجموعه‌ی نظام می‌توانند باشند و فعالیت کنند، ولی شرطش این است که به قانون اساسی وفادار باشند. این‌ها بر کار هم نظارت می‌کنند، با هم رقابت سالم می‌کنند. این مسابقه، پیشرفت به وجود می‌آورد و از بسته بودن تشکیلات گوناگون حکومتی جلوگیری می‌کند. این چیز مغتنم و خوبی است… بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را هم قبول ندارم. من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصول‌گرا، اصلاح‌طلب نیست. نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلب، اصول‌گرا نیست. نقطه‌ی مقابل اصول‌گرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست، آدم هرهری مذهب است… نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصول‌گرای اصلاح‌طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به‌صورت روزبه‌روز و نوبه‌نو.”

بنابراین دعوت به وحدتی که خروجی آن تداوم وضعیت سیاسی موجود است و تغییری چشمگیر در مناسبات قدرت خودکامه ایجاد نمی شود، از منظر دمکراسی و گفتمان اصلاح طلبی مفید نیست.

در مقطع فعلی به دلایلی که معلوم نیست رهبری و بخش مسلط قدرت مصلحت را در تاکید بر وحدت و همبستگی صوری جامعه می بینند و از اینرو از چنین نشست هایی استقبال می کنند. اما در عین حال خواهان دیکته کردن خطوط قرمز خود هستند. چندی پیش حیدر مصلح وزیر سابق اطلاعات از توطئه بزرگی داخلی خبر داد که با نام گذاری سال عنوان همدلی و همزبانی از سوی رهبر خنثی شد چون به زعم وی دشمنان می خواستند فضای کشور را دو قطبی کنند. در حوزه مذاکرات هسته ای نیز خامنه ای می کوشد تا جلوی دو قطبی شدن در داخل حکومت را بگیرد. اما به اقتضاءات عملی آن توجهی ندارد.

از اینرو اصول گرایان پذیرفتند در کنار کسانی در جلسه افطاری قرار بگیرند که از سوی آنان فتنه گر خوانده شده و هنوز اعلام برائت نکرده اند. این اتفاق که افرادی چون عرب سرخی و جواد امام بعد از تحمل زندان می توانند وارد نهاد ریاست جمهوری شوند در وهله نخست تغییر مثبتی به نظر می رسد، اما ژرف کاوی تردید هایی ایجاد می کند. حضور در این جلسه و وحدت با کسانی که بر روی اقتدار گرایی تاکید داشته و در سرکوب جنبش های اعتراضی و بخصوص جنبش سبز شرکت داشته اند و خطوط قرمز تحمیلی حکومت در آن رعایت شده است، نوعی عقب نشینی و عدول از مواضعی است که پیش از این اصلاح طلبی پیش رو نامیده می شد. همچنین گزینش اعمال شده، باعث می شود ریزش و انشقاق در اصلاح طلبان هزینه این وحدت باشد. در این راستا افرادی چون پور نجاتی و رمضان زاده شرکت نکردند. بنابراین این جلسه در تداوم عقب نشینی بیشتر برخی از اصلاح طلبان و بازگشت به گفتمان کلاسیک نظام و عمل در چارچوب وضعیت سیاسی موجود قابل تفسیر است. رهبری و حتی اصول گرایان افراطی خواهان حذف کامل اصلاح طلبان نیستند بلکه می خواهند آنها با نفی مواضع خود در دهه پیش به گفتمان کلاسیک نظام برگشته و با پذیرش محوریت رهبری نقشی حاشیه ای و چه بسا تزئینی داشته باشند.

ولی چنین وضعیتی با توجه به واقعیت های حاکم در اصلاح طلبان و موقعیت آنها در عرصه سیاسی ممکن نیست. از اینرو حاشیه هایی در جلسه رخ داد که اصل برنامه را تحت الشعاع قرار داد. واکنش خشمگین گروه های اصول گرا نسبت به حرف های غلامحسین کرباسچی نشان داد خروجی جلسه بر خلاف ادعای حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری منجر به صمیمت بیشتر و نزدیکی نشد و بیشتر دشواری های رقابت آینده را مشخص ساخت. او در ادعایی عجیب مدعی شد “در جلسه افطاری بر روی میز ها، برادری، محبت، صمیمت وعاطفه و سخن از دوستی ها و همکاری ها موج می زد. دیشب سخن از تعلق همه به اسلام و ایران و انقلاب، اخلاق مداری، وفاداری به امام و رهبری و تلاش برای وحدت ملی، یکپارچگی جامعه و منافع مردم و کشور بود”! معلوم نیست چه طور در یک جلسه چنین اتفاق بزرگی افتاده است در حالی که تا روز های قبل از آن چنین برخوردی حتی در پایین ترین سطح بین دو جناح نبوده است! البته در مراسم افطاری به صورت طبیعی جایی برای درگیری نیست و افراد سعی می کنند برخورد محترمانه ای داشته باشند. اما این توصیف های اغراق برانگیز و تلاش برای بهره برداری از این موضع برای جلو بردن برنامه سیاسی مد نظر ایراد دارد. اخلاق مداری و دین مداری و توجه به مردم و منافع کشور نیز با وفاداری به خامنه ای تعارض دارد و عملا چنین ادعایی به حرف های توخالی و برخورد های دوگانه می انجامد و سوء ظن خامنه ای را نیز تشدید می کند. برنامه های مشابه در جلسات خانه احزاب در زمان اصلاحات و دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد رخ داد. همچنی نشست وحدت علی لاریجانی در مجلس به مراتب گستره بیشتری از نیرو های دوجناح را جمع کرد.

اما سخنان کرباسچی و دفاع وی از مظلومیت مهندس میر حسین موسوی تنها نشانگر شکاف بین اصول گرایان و اصلاح طلبان نبود، بلکه ابعاد دیگری نیز داشت. انتخابات مجلس و خبرگان در کمتر از ۸ ماه دیگر برگزار می شود. چهره های اصلی اصلاح طلب می دانند بدون حل مساله رفع حصر و یا حداقل ایجاد چشم انداز های امیدوار کننده، دعوت به حضور در صدوق های رای کار دشواری است. از سوی دیگر انها تحت فشار بدنه نیز هستند. از این رو نمی توانند حداقل در ظاهر بی اعتنا به وضعیت موسوی، کروبی، رهنورد، زندانیان سیاسی و عقیدتی و خون های ریخته شده در خیابان ها در سال ۸۸، مدعی عبور از مسائل سال ۸۸ شوند. اما از سخنان کرباسچی می توان نوعی انتقاد به عملکرد روحانی در سیاست داخلی و هشدار تلویحی را نیز برداشت کرد. دشوار بتوان قبول کرد کرباسچی بدون برنامه و به یک باره و یا به دلیل ملاک های اخلاقی چنین حرف هایی را زده باشد. از سویی دیگر این حرف ها با عملکرد قبلی کرباسچی تعارض دارد. وی از جمله بارز ترین افرادی بود که ضرورت عبور از راهبرد سیاسی موسوی و کروبی را اعلام کرده و برای آن تبلیغ کرده است. او بعد از فردای انتخابات ۸۸ دیگر فعالیتی در حمایت از موسوی و کروبی نداشت. کرباسچی یکی از صدا های رسا اصلاح طلبی دولت محور است. بنابراین اشاره وی به موسوی و کروبی در جمعی که می داند مساله ساز می شود، عامدانه پیام ناخرسندی اصلاح طلبان از عملکرد دولت روحانی در سیاست داخلی را بازتاب می دهد. اصلاح طلبان از عقب نشینی های دولت در عرصه های سیاسی و فرهنگی و تنگ تر شدن فزاینده پست های دولتی برای اصلاح طلبان ناراحت هستند. از اینرو کرباسچی به میدان آمده است تا به روحانی نسبت به بی توجهی به خواست اصلاح طلبان برای دولت تذکر دهد. همچنین اکر قرار باشد فضای نظام به روی افرادی مانند کرباسچی بسته باشد، آنگاه دلیلی ندارد آنها به خود سانسوری ادامه بدهند و طبیعی است به سمت بیان حرف های انتقادی و اعتراضی بیشتر تمایل نشان می دهند.

داوری قطعی در این خصوص نیازمند گذشت زمان است تا دید این نشست ها تداوم پیدا می کند یا به ماه رمضان سال ۹۵ موکول می شود. اما تصویر پردازی اغراق برانگیزی که صورت گرفته و می گیرد با واقعیت در تعارض است و اتفاق مهمی در صحنه سیاسی کشور فعلا رخ نداده است. اما طبیعی است اصلاح طلبان دولت محور، اعتدالی ها و تحول خواهان محافظه کار بر روی آن مانور دهند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.