کنایه‌های معنادار خامنه‌ای به روحانی و رفسنجانی

هسته محوری سخنان آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم بزرگداشت امسال آیت‌الله خمینی، تاکید بر مقابله با تحریف مواضع و شخصیت آیت‌الله خمینی بود. این برخورد در مواضع خامنه‌ای تازگی ندارد. از ابتدای رهبر شدن تا کنون رقیب درون حکومتی با تکیه بر خط امام مقابل وی ایستاده است. اما او نیز همیشه مواضع خود را امتداد دیدگاه‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی دانسته است. همچنین وقتی از تحولات احتمالی در درون بلوک قدرت نگران شده است رقبا را به بهانه عدول از خط امام به حاشیه رانده است. اما این بار صریح‌تر از گذشته نسبت به تحریف مواضع آیت‌الله خمینی هشدار داد. تصویر پردازی خامنه‌ای از شخصیت بنیانگذار جمهوری اسلامی کاملا در نقطه مقابل چهره‌ای است که روحانی و رفسنجانی در روزهای گذشته و کلا اصلاح‌طلبان با توجه به شرایط سیاسی ایران در دو دهه گذشته ترسیم کرده و می‌کنند.

C2FE9027-85ED-4040-87A5-45D5ABB34780_w640_r1_s_cx10_cy8_cw83

خامنه‌ای تصریح کرد که خطرات تجلیل اسمی از آیت‌الله خمینی و فروگذاشتن اندیشه و مرام وی به مراتب بیشتر از تلاش‌های فکری و سیاسی نفی‌کنندگان و مخالفان است. در اصل خامنه‌ای از موضع کسی که ستون فقرات حفظ چهره کلاسیک نظام جمهوری اسلامی و تداوم برونداد تاریخی حکومت است هشدار می‌دهد که ساختن چهره لیبرال از آیت‌الله خمینی، حیاتی ترین بعد معرفتی، گفتمانی و سیاسی نظام را تهدید می کند. رهبر جمهوری اسلامی در تداوم این همانی کاذب مدعی شد که تحریف آیت‌الله خمینی منحرف کردن صراط مستقیم ملت ایران است. البته این همانی یاد شده فقط مختص وی نیست بلکه دیگر مدافعان نیز چنین نگرشی دارند. حسن خمینی نیز ایران را سرزمین آیت‌الله خمینی به شمار آورد.

اما خامنه‌ای تصویری از آیت‌الله خمینی را برجسته ساخت که با گفتمان اصول‌گرایی تطبیق دارد و در مقایسه با مواضع کنونی جناح خط امام سنخیت ندارد. اگر مجموعه مواضع و دیدگاه های آیت‌الله خمینی مد نظر قرار بگیرد و شخصیت متبلور شده وی در تاریخ و نه در تصور افراد مبنای ارزیابی باشد، نظر خامنه‌ای در قیاس با روایت رفسنجانی، روحانی و اصلاح طلبان به واقعیت نزدیک‌تر است.

اما صرف نظر از جنبه تاریخی و شخصیت و دیدگاه های واقعی آیت‌الله خمینی جدال سیاسی مستتر در تعریف روایت های متضاد اهمیت دارد. رهبر جمهوری اسلامی بارز ترین وجه شخصیت آیت‌الله خمینی را «مجاهدت فی‌سبیل‌الله» و تلاش پایان‌ناپذیر برای «حاکمیت اسلام ناب، خودسازی، برقراری عدالت و نفی تمدن غرب» توصیف کرد.

در این راستا خامنه‌ای شاکله فکری آیت‌الله خمیی را در شش اصل «اسلام ناب محمدی و نفی اسلام آمریکایی»، «اتّکال به کمک الهی و اعتماد به صدق وعده‌ی الهی در عین بی اعتمادی به قدرت های جهانی»، «اعتقاد به اراده‌ی مردم و نیروی مردم»، «وحدت ملی و پرهیزاز تفرقه های قومی و مذهبی» «طرف‌داری جدّی حمایت از محرومان و مستضعفان، قرار گرفتن در جبهه‌ مخالف قلدران بین‌المللی و مستکبران» و «دفاع از استقلال و رد سلطه پذیری» دسته بندی کرد ولی تذکر داد اصول فوق مانع و جامع نیستند و از افراد دعوت کرد تا دیگر مولفه‌های بنیادی مکتب آیت‌الله خمینی را بازشناسی و تبیین کنند.

در بین اصول فوق اکثر آنها با مواضع آیت‌الله خمینی دستکم در ظاهر تطبیق می‌کند. تنها ادعای خامنه‌ای در همراهی آیت‌الله خمینی با اقتصاد آزاد با واقعیت صدق نمی‌کند. آیت‌الله خمینی بیشتر مدافع اقتصاد متمرکز و دولتی بود. این موضوع بستر اصلی اختلاف وی با جناح راست و فقهای سنتی را تشکیل می داد. او اعتنایی نیز به خواست ملت نداشت و بیعت ملت با آنچه وی خواست الهی می نامید تعیین کننده بود. همچنین مواضع آیت‌الله خمینی نه تنها مقوم وحدت ملی و وحدت در جهان اسلام نبود بلکه به شکل ساختاری با نفی هویت ملی، جامعه ایران را چند پاره ساخت و تمایل وی به صدور انقلاب و زعامت جهان اسلام اختلافات در کشور های اسلامی و حتی فقهای شیعه را نیز گسترش داد. البته در مقایسه با مراجع سنتی، رواداری بیشتری با اهل سنت داشت.

اما اصل محوری در بین اصول یادشده تضاد با آمریکا و ارائه قرائتی از اسلام بود که به دنبال ایجاد قدرتی در برابر غرب و شرق است. این تعریف نسبت مستقیمی با شکاف در داخل حکومت در خصوص نوع رابطه با امریکا دارد. وی غیر مستقیم روحانی را مورد انتقاد قرار داد که سیاست اعتدال و تنش زدایی با غرب را منبعث از تعالیم بنیانگذار جمهوری اسلامی معرفی کرده بود. خامنه‌ای تصریح کرد مشی آیت‌الله خمینی در ضدیت آشتی ناپذیر و بی اعتمادی عمیق به غرب و شرق به مثابه قدرت های استکباری بود و از این منظر از افغانستان، فلسطین و لبنان حمایت کرد. او با یک کاسه کردن رفتار داعش پلیس فدرال آمریکا، مخالفت با داعش و دولت آمریکا را در چارچوب استکبار ستیزی آیت‌الله خمینی توصیف کرد. تاکیدات دوباره و مکرر رهبر جمهوری اسلامی در خصوص مولفه هایی چون «ضدیت با آمریکا»، «دشمن شناسی» و «جهاد بی وقفه در راه خدا» به مثابه مسلمات منطق آیت‌الله خمینی در راستای تصمیم قاطع وی در جلوگیری از تغییر در مناسبات راهبردی خصمانه با آمریکا است.

خامنه‌ای با نفی و ابطال روایت های رفسنجانی و روحانی از منش و افکار آیت‌الله خمینی هم می‌کوشد تا اجازه ندهد دیدگاه‌های معتقد به تنش‌زدایی با آمریکا و متمایل به غرب در حکومت با تفسیرهای مبتنی بر مصلحت سیاسی در زمانه کنونی، آیت‌الله خمینی را پشتوانه تلاش های خود قرار دهند و هم سعی می‌کند مخالفت با دشمنی با آمریکا و نادیده گرفتن تعارض معرفتی و گفتمانی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را به منزله تخطی و تقابل با مکتب آیت‌الله خمینی جلوه دهد.

روحانی و مدافعانش برای کاهش سطح منازعه با آمریکا نیازمند روایت‌هایی از آیت‌الله خمینی هستند تا امکان مراوده با آمریکا فراهم شود. اما میراث سیاسی و گفتمانی آیت‌الله خمینی با عادی‌سازی و تعامل با آمریکا در چارچوب عدم تقابل با قدرت جهانی سد بزرگی در برابر وی است. البته رهبر جمهوری اسلامی نیز اقداماتی را از جمله عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی و مرحله مخفی نرمش قهرمانانه مرتکب شده است که با نظرات آیت‌الله خمینی تطبیق نداشته است. این تعارض ، تاکید صرف وی بر لزوم تبعیت همیشگی از تصمیمات آیت‌الله خمینی در سیاست خارجی را آسیب‌پذیر و لغزنده می‌کند.

سخنان آیت‌الله خامنه‌ای به معنای بسته شدن این نزاع گفتمانی و سیاسی نیست و می توان پیش بینی کرد در هفته های داغ نهایی مذاکرات جامع شکاف فوق تشدید گردد. در عین حال باید در نظر داشت وجه اصلی این شکاف به اتفاقات پسامذاکرات هسته ای اختصاص دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.