بازگشایی جعبه سیاه توافق هسته ای

صحبت ها و روایت هایی که بعد از توافق برجام در وین منتشر شده است تقریبا روشن می سازد که چگونه روند تازه مذاکرات هسته ای شکل گرفت و در نهایت در مسیر پر فراز و نشیب چهار ساله به موفقیت بر روی کاغذ رسید و اکنون در انتظار اجرایی شدن نشسته است.

IMG14161657-500x300
مناسب ترین اظهار نظر از سوی علی اکبر صالحی در مصاحبه با ویژه نامه ضمیمه روزنامه ایران با عنوان «از تولد تا توافق» در تاریخ ۱۳ مرداد ایراد شده است. وی به صورت تفصیلی ماجرای چگونگی دور جدید مذاکرات را شرح می دهد که باعث شد عمده راه برای مقصد مصالحه هسته ای طی گردد. از آنجا که روزنامه ایران ارگان رسانه ای دولت است، مقامات وزارت خارجه دولت یازدهم نیز تا کنون در مورد ادعا های صالحی سکوت ورزیده اند و دفتر رهبری نیز موضعی علیه آن اتخاذ نکرده است لذا می توان نتیجه گرفت که اظهارات صالحی مورد تایید دولت اعتدال و دیگر مقامات ارشد مربوطه نظام است ومی توان آن را به عنوان سندی معتبر تلقی کرد.

چگونگی آغاز مرحله مخفی نرمش قهرمانانه
طبق سخنان رئیس سازمان انرژی اتمی که در سال های ۱۳۸۹ تا ۹۲ وزیر خارجه بود، نقطه شروع مذاکرات مخفیانه سال۱۳۹۰ است. در واقع بعد از به بن بست رسیدن مذاکرات با ۱+۵، مسئولان وقت وزارت خارجه در اندیشه پیدا کردن مسیر جدیدی بوده اند. طبق روایت صالحی گروه ۱+۵ در در سا ل۱۳۹۰ عملا به سه جزیره آمریکا، روسیه و چین و تروئیکای اروپایی تبدیل شده و هر کدام برنامه های خودشان را دنبال می کردند وانسجام و هماهنگی بین آنها برقرار نبوده است. همزمان با تلاش مسئولان وقت وزارت خارجه در بازنگری در شکل مذاکرات هسته ای ، ناگاه پیغامی از سوی حکومت عمان می رسد. صالحی مدعی است یکی از مقامات کشور عمان به نام اسماعیل که در آن زمان مشاور پادشاه عمان بوده و در عین حال با هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا رابطه دوستانه ای داشته پیشنهادی غیر رسمی مبنی بر تمایل دولت آمریکا به حل و فصل اختلافات اتمی با ایران به قشقاوی معاون وقت وزیر خارجه ایران می دهد.

در آن مقطع قشقاوی برای پیگیری مسائل ایرانیان زندانی در خارج از کشور به عمان سفر کرده بود. این پیشنهاد از سوی وزارت خارجه جدی گرفته نمی شود. آقای سوری یکی از مدیران وقت کشتیرانی کشور که سفری به عمان داشته است در بازگشت پیغام مشابهی را به صالحی منتقل می کند. سوری در سفر بعدی به مسقط یادداشت صالحی مبنی بر تمایل ایران به مذاکرات مستقیم اتمی با آمریکا حول محور های “به رسمیت شناختن حق غنی سازی”،” حل و فصل موضوع فعالیت های پیشین ایران تحت عنوان «پی ام دی»”،”بسته شدن پرونده هسته ای” را به مقامات عمان منتقل کرده تا با مسئولان دولت آمریکا در میان بگذارند. پاسخ مثبت دولت آمریکا باعث می شود تا صالحی از دولت عمان بخواهد به صورت رسمی تقاضای خود برای میانجیگری جهت حل و فصل اختلافات اتمی ایران و آمریکا را اعلام نماید. بعد از دریافت این نامه که توسط پادشاه عمان امضا شده بود، صالحی موضوع را به مقامات نظام اطلاع داده و سرانجام موافقت خامنه ای را برای شروع مذاکرات مخفیانه جلب می نماید.

وی ماجرای گفتگویش با رهبری را این چنین شرح می دهد:
« پیرو نامه دولت عمان ، خدمت انقلاب رسیدم و به این نکته اشاره کردم که«به نظر نمی رسد مذاکره ایران با گروه ۱+۵ به اهداف مورد نظر نظام منتهی شود، اگر اجازه بدهید راه دوم را پیگیری کنیم.» سپس آمادگی رسمی عمان را برای میانجیگری خدمت ایشان اعلام کردم. . خدمت رهبر انقلاب گفتم «با توجه به اینکه سوابق همکاری واقعاً مثبتی با عمان داریم و این کشور همواره سعی کرده، در حد توان، همکاری خوبی با ما داشته باشد و برخی از موارد را هم تاکنون برای ما حل کرده – مثل آزادی ایرانیان بازداشتی در خارج از کشور – اگر اجازه دهید این موضوع را نیز با دوستان عمانی پیش ببریم.» مباحث زیادی در این زمینه مطرح شد. رهبر انقلاب نکاتی را مورد اشاره قرار دادند که شامل این موارد بود «نمی توانیم به امریکایی ها اعتماد کنیم؛ با توجه به خلف وعده ای که می کنند، تجربه بدی از آنها داریم. آنها هیچ وقت پایبند به عهد و پیمان نبودند.»

اینجانب در ادامه عرض کردم «اگر اجازه دهید برای اتمام حجت در این زمینه اقدام کنیم، به هر حال چیزی را از دست نمی دهیم یا به نتیجه می رسیم یا نمی رسیم. این مذاکرات، محرمانه هم خواهد بود و سعی می کنیم آنها سوءاستفاده نکنند.» حضرت آقا در نهایت فرمودند که برای اتمام حجت، امر درستی است با این کار مخالفتی ندارم، اما چند شرط دارم. اول؛ مذاکره فقط در ارتباط با مسأله هسته ای باشد یعنی در خصوص مسأله روابط دوجانبه هیچ مذاکره ای انجام نشود. دوم؛ هشیار باشید تا مانند گفت و گو با ۱+۵ بازی «مذاکره برای مذاکره» نشود و در همان یکی دو جلسه اول بتوانید به یک جمع بندی برسید.»

طبق سخنان صالحی شروع مذاکرات محرمانه با نظر مثبت خامنه ای استارت زده می شود. منتها وی با برخوردی بدبینانه انجام مذاکرات را از منظر اتمام حجت جایز می داند. همچنین گفتگو ها را تنها به موضوع هسته ای محدود می کند. صالحی می گوید آمریکایی ها نیز تاکید داشتند شروع مذاکرات مستقیم محرمانه باشد.صالحی مذاکرات مخفی را با محوریت وزارت خارجه و ارتباط مستقیم با رهبری جلو می برد و با نهاد های دیگر از جامعه شورای امنیت ملی فقط مسائل را هماهنگ می کند. به عبارت دیگر مذاکرات مخفی از ابتدا در مسیری موازی با فعالیت های شورای امنیت ملی و دبیر آن سعید جلیلی تعریف می شود. این ناهماهنگی مشکلاتی را پدید می آورد و در نهایت با وقفه ای هشت ماهه اولین جلسه در عمان برگزار می شود. ریاست هیات ایرانی بر عهده خاجی معاون وقت اروپا و آمریکای وزیر خارجه و نفر ارشد هیات آمریکایی ویلیام برنز بوده اند. طبق ادعای صالحی آمریکایی ها باور نمی کرده اند حکومت ایران نماینده بفرستد واعلام می کنند به این دلیل آماده مذاکره نیستند.

در جلسه دوم بحث های جدی شروع می شود. نماینده ایران بر تعیین نقشه راه کوتاه مدت تاکید می کند. خواست اولیه ایران به عنوان پیش شرط مذاکرات پذیرش حق غنی سازی اورانیوم بود. صالحی می گوید در ادامه به دلیل اختلافات موجود بین نهاد های مربوطه مذاکرات به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر می خورد و تیم مذاکره کننده آمریکا درخواست می کند تا مذاکرات به بعد از تعیین دولت جدید آمریکا موکول شود. صالحی تصریح می کند که اگر نا هماهنگی داخلی به وقوع نپیوسته بود با توجه به تمایل آمریکایی ها در پیشبرد سریع مذاکرات تا قبل از موعد نهایی انتخابات ریاست جمهوری این کشور می توانستند در بازه زمانی مناسبی با دولت آمریکا به توافق اولیه دست یافته و چند ماه در مذاکرات وقفه ایجاد نمی شد. صالحی وقفه انتخاباتی فوق در مذاکرات را یک فرصت سوزی می داند. اما اشاره مشخصی به نهاد و یا فرد خاصی نمی کند اما می توان از نشانه ها حدس زد که سعید جلیلی دبیر وقت شورای امنیت ملی مانع اصلی هماهنگی ها بوده است.

صالحی می گوید خامنه ای به صورت کلی موافق بوده ولی در عین حال بر هماهنگی نهاد های مربوطه تاکید داشته است. صالحی همچنین مدعی است انها نمی خواسته اند رهبری را وارد مسائل جزئی نمایند ولذا وزارت خارجه کار هماهنگی بین نهاد ها را دنبال می کرده که فرایندی زمان بر و کند بوده است. همچنین مقامات مختلف نگاهی بدبینانه به جمعبندی اولیه مذاکرات داشتند. در دوره وقفه نیز تماس غیر مستقیم بین طرفین برقرار بوده و مقامات وزارت خارجه عمان پیغام ها را منتقل می کرده اند. تبادل اطلاعات در این دوره به صورت غیر رسمی (non-paper) انجام می شده است. جلسه دوم جدی بعد از شروع به کار دولت دوم ابوما در اواخر سال ۱۳۹۱ برگزار می شود. از ایران خاجی در مذاکرات حضور می یابد. نتیجه مذاکرات سه روزه مثبت بوده و منجر به این می شود که سلطان قابوس در نامه های جداگانه به محمود احمدی نژاد و ابوباما اعلام می کند نماینده آمریکا در مذاکرات اعلام کرده حق ایران در غنی سازی اورانیوم را به رسمیت می شناسند. صالحی می گوید وقتی نامه سلطان قابوس در اختیار احمدی نژاد قرار گرفت برخی از دوستان اظهار نظر کردند مذاکرات به سرانجامی نمی رسد اما وی پافشاری می کند تا مذاکرات ادامه پیدا کند .

در حالی که وزارت خارجه در حال تهیه مقدمات جلسه سوم و تدوین نقشه راه و جزئیات تعهدات متقابل بود از دفتر رهبری پیامی منتقل می شود که ادامه مذاکرات به تعیین دولت جدید و بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ موکول شود. صالحی نیز می پذیرد وبعد از انتخاب روحانی گزارش مذاکرات انجام شده و اسناد مربوطه را در اختیار روحانی قرار می دهد. به ادعای صالحی روحانی از کار های انجام شده تعجب می کند. در نهایت صالحی تشکیل دولت جدید را باعث ایجاد هماهنگی بین نهاد های وزارت خارجه و شورای امنیت ملی دانسته که باعث شد با رفع موانع مذاکرات وارد مرحله علنی شود.

ارزیابی سخنان صالحی
خلاصه ادعای صالحی این است که مذاکرات مخفیانه با ابتکار وی، میانجیگری موثر حکومت عمان و تمایل دولت آمریکا و موافقت کلی خامنه ای منجر به هموار سازی توافق جامع اتمی شده است. وی به صورت تلویحی مانع تراشی سعید جلیلی دبیر وقت شورای امنیت ملی و ناهماهنگی بین نهاد های داخل حکومت را دلیل کند جلو رفتن مذاکرات مخفی ذکر کرده است. همچنین مدعی است اگر موانع فوق باعث فرصت سوزی نشده بود احتمال توافق اتمی ایران و آمریکا در پایان دوره احمدی نژاد میسر بود. وی در عین حال تصریح می کند رویکرد دولت روحانی و هماهنگی شورای امنیت ملی و وزارت خارجه در دوره موسوم به اعتدال نقش مهمی در جلو رفتن مذاکرات و موفقیت دستیابی به برجام داشته است.
دیگر مستندات وقرائن از جمله سخنان خامنه ای ، رفسنجانی، عباس عراقچی ، بعیدی نژاد و جان کری حکم به صحت کلیت حرف های صالحی می دهد.
مروری کوتاه بر روند تحولات هسته ای از نشست استانبول به بعد نیز ادعا های صالحی را تایید می کند. برخورد سعید جلیلی در نشست استانبول متفاوت با قبل بود و فضا برای خوشبینی نسیت به تفاهم هسته ای شکل گرفت. نشست های بغداد، مسکو و آلماتی یک و دو اگر چه منجر به نتیجه نشد اما اختلافات طرفیت را کاهش داد. در ان دوران صالحی چندین بار تاکید کرد که مذاکرات در آستانه موفقیت است وی حتی در نشست مسکو اعلام کرد مواضع دولت آمریکا بهتر شده است. تقریبا از نشست استانبول معلوم شد که دولت آمریکا اصل غنی سازی را پذیرفته و دنبال محدود کردن ایران به غنی سازی در زیر ۵ درصد است. همچنین حکومت نیز حاضر است در ازای پذیرش حق غنی سازی و بسته شدن پرونده هسته ای، غنی سازی بیست درصد را متوقف کند. حکومت بخشی از ذخیره اورانیوم با غلظت بالا را نیز به پودر تبدیل کرد تا حساسیت های اسرائیل و آمریکا را نسبت به افزایش فعالیت های حساس هسته ای کاهش دهد.

در همان دوره برخی از منابع فاش ساختند که دولت اوباما دنبال طرحی است که اختلافات هسته ای با ایران را حل کند. اگر چه در ان زمان این خبر تکذیب شد اما اینک بعد از گذشت زمان معلوم می شود درست بوده است و مسیر موازی مذاکرات مخفی باعث شده بود تا خوشبینی افزایش یابد. در اصل به موازات مذاکرات مخفی از نشست استانبول به بعد زمینه برای توافق جامع هسته ای مساعد شد. منتها رویکرد جلیلی و توانایی های دیپلماتیک تیم مذاکره کننده هسته ای سابق ظرفیت لازم برای توافق را نداشت. حمله علی اکبر ولایتی به جلیلی در جریان رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری گذشته نشان داد این واقعیت نه تنها مورد نظر اصلاح طلبان بلکه حتی بخشی از اصول گرایان و مشاوران رهبری نیز بوده است و بخش مهمی از نیرو های نظام به این نتیجه رسیده بودند که لازمه جوش خوردن معامله هسته ای تغییر تیم مذاکره کننده و ساز و کار گفتگو ها است.
همچنین معلوم شده بود که ایران باید مسائل را با آمریکا حل کند و ۱+۵ عملا به قدرت اول نظامی جهان تقلیل یابد. این مسیر بسادگی طی نشد بلکه حکومت مجبور شد بعد از مذاکرات با کشور های اروپایی و روسیه وچین و ارتباطات غیر مستقیم با آمریکا در مرحله اول به مذاکره با حضور آمریکا در ۱+۵ وسپس به تعامل مستقیم با آمریکا به عنوان طرف اصلی رضایت دهد.
اگر چه صالحی کوشیده دخالت خود را به عنوان کسی که نگران تداوم بحران غیر ضروری اتمی بوده است، بزرگ نماید اما نقش وی در پایه گذاری رویکرد جدید مذاکرات که بعد از به هم خوردن توافق پاریس فصل نوینی را در مذاکرات هسته ای باز کرد، قابل انکار نیست.
نقطه ضعف تصویر پردازی صالحی نوع نگاه ساده انگارانه اش به رویکرد خامنه ای است. او به گونه ای صحبت می کند گویا وزیر خارجه در نظام تصمیم گیری جمهوری اسلامی دارای چنان موقعیتی است که می تواند با اتکا به ظرفیت های دستگاه رسمی دیپلماتیک چنین مسئله بزرگی را حل نماید. اما صالحی از سر تجاهل و یا تغافل از کنار این واقعیت می گذرد که نظام ادامه تداوم بحران هسته ای و بخصوص افزایش سطح منازعه را تهدید بشمار می آورد و این مساله باعث شد تا خامنه ای به تجدید نظر در راهبرد تقابلی هسته ای روی آورده و با عقب نشینی کنترل شده به تنش زدایی روی آورد. قرائت نشان می دهد خامنه ای در اوایل سال ۹۱ تصمیم گرفته بود که پرونده هسته ای از نقطه جوش دور شده و نقطه سازش در جایی تعریف شود که قدرت چانه زنی ایران بالا بوده و با حفظ ساختار هسته ای دامنه فعالیت های اتمی کاهش یابد. این تجدید نظر باعث شد تا به صورت ساختاری زمینه برای فعالیت نیرو های آشتی طلب مساعد شود. دقیقا در همان دوران اکبر هاشمی رفسنجانی نامه اش به آیت الله خمینی در خصوص ضرورت ارتباط با آمریکا را منتشر ساخت که با واکنش تند اصول گرایان مواجه شد. سند ویکی لیکس صحت این فرضیه را تقویت می کند که رفسنجانی با اگاهی از تغییر نظر خامنه ای و احساس نگرانی از پیامد های داخلی و خارجی تداوم تحریم های کمرشکن به دنبال یافتن میانجی برای حل و فصل اختلافات هسته ای با آمریکا بوده است. در چنین شرایطی پیشنهاد صالحی و پیشنهاد دولت عمان کارساز واقع شده و با موافقیت خامنه ای رویارویی هسته ای را در مسیر مصالحه قرار می دهد. مقایسه پرونده هسته ای با چگونگی حل وفصل ماجرای گروکانگیری سفارت آمریکا روشن می سازد که وقتی راس هرم قدرت تصمیم به پایان دادن به بحران خود ساخته را می گیرد زمینه برای فعالیت گروه ها و افراد مختلف فراهم می شود. در پرونده آزادی گروگان ها چند کانال در داخل حکومت برای حل و فصل ماجرا فعال شدند و در نهایت دولت وقت موفق شد که موضوع را پایان دهد. بنابراین پیش از آنکه صالحی پیشنهادش را بدهد خامنه ای به لحاظ ذهنی و عینی آماده برای اصل مصالحه هسته ای شده بود. همچنین صالحی نقش احمدی نژاد را نیز نادیده می گیرد. او در جایگاه رئیس دولت اگر بنای مخالفت داشت می توانست در مسیر فعالیت های مصالحه جویانه به صورت جدی اختلال ایجاد کند. حمایت خامنه از مخالفت با موازی سازی در وزارت خارجه از طریق اقدامات مشایی دیگر برگ برنده برای وزارت خارجه بود.

افول جلیلی پیش از ریاست جمهوری روحانی

راه افتادن مسیر موازی مذاکرات مخفیانه و مستقل از شورای امنیت ملی نیز موقعیت جلیلی را در سال آخر فعالیت تضعیف نمود. البته وی نیز قصد مصالحه داشت منتها روش و راهکار هایش و همچنین رقایت های درون بلوک قدرت چنین اجازه ای را به وی نمی داد. او می خواست حرف آخر را اول بزند و ابتدا امتیاز ها را ازغرب بگیرد و سپس توقعات طرف مقابل را عملی سازد. تعریف وی از توافق خوب فاصله زیادی با محدوده قابل تحمل غرب داشت. همچنین فاقد مهارت های دیپلماتیک و انعطاف برای غلبه بر موانع بود. البته صالحی ادعا می کند جلیلی خودسرانه عمل نمی کرده و تصمیمات نهاد های مربوطه را اجرا می می کرده است. دیگر ایراد فاحش صورتبندی صالحی ساده سازی حل وفصل اختلافات اتمی است. مسیر ۲۲ ماهه مذاکرات علنی در دوره سیاست “نرمش قهرمانانه” نمایان ساخت که انتظار وی در دستیابی به توافق هسته ای در یک دوره کوتاه مدت غیر واقعبینانه بوده است و نمی توان قبول کرد حتی اگر موانعی که به ادعای وی باعث وقفه چند ماهه در مذاکرات مخفی شدند، رخ نداده بودند، توافق اتمی در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد قابل حصول بود.

روحانی و توافق جامع هسته ای
ارزیابی نقش روحانی و تیم جدید مذاکره کننده هسته ای وجه مهمی در موفقیت توافق هسته ای و آینده آن است. بر خلاف تصور غالب و تصوری که دولت اعتدال سعی در جا انداختن آن دارد، روحانی و ظریف نقش تعیین کننده در آن نداشتند. نظام تقریبا یک سال و نیم پیش از آنکه روحانی رئیس جمهور شود، تصمیم به مصالحه و توقف خط تقابل اتمی گرفته بود. معمار دور جدید مذاکرات که به موفقیت رسید خامنه ای بود. صالحی نیز با راه انداختن مذاکرات مستقیم و مخفیانه با دولت آمریکا به میانجیگری حکومت عمان آغاز کننده مسیری بود که در دوره ریاست جمهوری روحانی به ثمر نشست. روحانی ایجاد کننده مصالحه هسته ای نبود و رخداد خرداد ۹۲ نیز باعث تغییر راهبرد هسته ای حکومت نشد. تصمیم نظام قبلا گرفته شده بود. در واقع ریاست جمهوری روحانی محصول نرمش قهرمانانه بود نه علت آن. در عین حال نمی توان نقش روحانی و ظریف را نادیده گرفت. درست است آنها در مسیر نسبتا هموار و بدون مزاحمت جدی فعالیت های شان را انجام دادند اما مهارت وتوانایی انها توانست قفل موجود را بشکند. آنها در واقع بمانند لوکومتیو ران های توانایی بودند که توانستند در مسیر پر پیچ و خم و دشوار، قطار مذاکرات هسته ای را به مقصد برسانند. اما ریل گذاری از قبل انجام شده بود و کلید لوکوموتیو نیز در دست آنها قرار گرفته بود.

برخورد واقعبینانه در پرتو اطلاعات موجود حکم می دهد نقش روحانی و ظریف را درست تبیین کرد و با پرهیز از افتادن در دام تبلیغاتی آنها و همچنین برخورد های تخریبی جریان رقیب، تبیین درستی از مسئله داشت. در توافق هسته ای تغییر نگاه خامنه ای و مصلحت اندیشی عمل گرایانه وی توامان با مهارت های روحانی و ظریف موثر بودند. افکار عمومی و نظر اکثریت مردم نقش مستقیمی نداشت اما مخالفت اکثریت جامعه با ماجراجویی هسته ای تداوم سیاست تقابل را پر هزینه تر ساخت. رفسنجانی با تایید شروع مذاکرات قبل از ریاست جمهوری روحانی مدعی می شودکه دلواپسان بی خبر بودند و چون مردم حمایت نکردند و تیم ضعیف بودند، مذاکرات به جایی نرسید. البته خودش متوجه بی اساسی ادعای اولش می شود و در برخوردی پارادوکسیکال می گوید البته مردم خبر نداشتند. وقتی مذاکرات به زعم وی تا آنجا مخفی بوده است که اصول گرایان افراطی از ان بی خبر بودند، دیگر بدیهی است مردم اطلاعی نداشته باشند.
اما ادعای وی با سخنان صالحی تعارض دارد. وزیر خارجه سابق می گوید جلیلی در جریان قرار داشته و به صورت تلویحی از مانع تراشی وی شکایت می کند. با توجه به جایگاه جلیلی در اصول گرایان افراطی نمی توان قبول کرد دلواپسان بی اطلاع بوده اند. صالحی از وجود اختلاف نظر در بین نیر وهای نظام خبر می دهد و طبیعتا بخشی از مخالفان و نیرو های بدبین جماعت موسوم به دلواپس ها بود اند. حداکثر می توان گفت پایگاه توده ای آنها بی خبر بوده است. عباس عراقچی در سخنان جنجالی اش در صدا و سیما مدعی شده بود که بعد از شروع مذاکرات مخفی اختلافاتی پیش امده بود وخامنه ای در سخنان نورروی اش ( فروردین ۹۲) به صورت کدوار از گفتگوی مستقیم با آمریکا دفاع کرد و بدنترتیب مذاکرات مخفیانه ادامه پیدا کرد.
مذاکرات مخفی بر خلاف نظر رفسنجانی شکست نخورد بلکه بخشی از پروسه مذاکراتی طولانی بود. بعیدی نژاد از اعضا تیم کنونی مذاکره کننده هسته ای نیز بر این واقعیت صحه می گذارد که مذاکرات دوره روحانی در ادامه گفتگو های مخفی قبلی بوده است. توقف مقطعی مذاکرات مخفی نیز بنا به ادعای صالحی نخست به دلیل کندی هماهنگی ها و تقارن با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و در ادامه تصمیم خامنه ای به موکول ساختن مذاکرات بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بوده است.
صالحی در سخنانش به تعجب و حیرت روحانی از اقدامات انجام شده خبر می دهد. اما نمی توان این سخن را به معنای بی اطلاعی روحانی دانست. روحانی عضو شورای امنیت ملی بوده و طبیعتا حداقل از اصل مذاکرات مخفی اطلاع داشته است. از سوی دیگر رفسنجانی مدعی است از مذاکرات اطلاع داشته و با توجه به رایطه نزدیک آنها سخت بتوان باور کرد وی را در جریان نگذاشته باشد بنابراین می توان نتیجه گرفت وی و روحانی با اطلاع از اینکه رهبری عقب نشینی کرده و آماده مصالحه هست از دسترسی به اطلاعات پشت پرده به صورت دوپینگ استفاده کرده و وعده حل بحران هسته ای را دادند.

بازی پیچیده خامنه ای
رفتار خامنه ای در مذاکرات دیگر وجه مهم توافق هسته ای و فرجام نهایی آن است. وی علی رغم گذشت بیش از دو هفته از امضای برجام سخنی در تایید و یا مخالفت به زبان نیاورده است و تنها خواستار بررسی در مراجع قانونی شده است. رصد کردن رفتار وی برخورد دوگانه ای را نشان می دهد که در ظاهر مسئولیتی قبول نکرده و بر مواضع پیشینی خود تاکید دارد اما در پشت پرده فضا را برای مصالحه مدیریت کرده و تنش زدایی هسته ای را تعقیب می کند. او فقط می خواهد در برد شریک باشد. آنچه مشخص است وی با احساس خطر تصمیم گرفت تا عقب نشینی کنترل شده ای را از مواضع هسته ای انجام داده و بحران را متوقف سازد. اما کماکان بر تداوم اصل سیاست خارحی ستیزه جو اصرار داد منتها به دلایل عمل گرایانه تصمیم گرفته است سطح منازعه با آمریکا را به میزانی ملموس کاهش دهد.

او برای جلو بردن تجدید نظر در برنامه هسته ای با دشواریی ها مواجه بود. اولا برای حفظ موقعیتش در جامعه مخاطب نمی خواست به صورت علنی عدول از مواضعش را اعلام کرده و مسئولیت آن را بپذیرد. از سوی دیگر می دانست که نیرو های سیاسی مورد نظرش توان مصالحه را ندارند وباید فضای تعامل هسته ای تغییر یابد. از این رو چه بسا وی انتخابات ریاست جمهوری را با توجه به اختلافات داخل حکومت فرصت مناسبی تشخیص داد تا بدون آنکه مسئولیتی متوجه وی باشد، تغییر مجریان مذاکرات هسته ای و رویکرد حکومت صورت بگیرد. البته وی تصمیمش برای مصالحه را گرفته بود و هر یک از کاندیدا ها هم پیروز می شدند وی می توانست سیاست مصالحه را جلو ببرد. اما نیاز به یک محلل داشت. از اینرو بین گزینه هایی که بی خطر ارزیابی می کرد اجازه رقایتی شدن انتخابات را داد. پیروزی روحانی باعث شد تا هم زمینه برای انتقال اداره مذاکرات هسته ای و حل و فصل اختلافات به تیم توانمند جدید فراهم شود و وی کماکان مواضع به اصطلاح انقلابی و غیر دیپلماتیکش را حفظ کند. رابطه خوب خامنه ای با جواد ظریف و اعتماد به وی و روحانی ریسک مربوطه را نیز کاهش داده و باعث آسوده خاطر شدن خامنه ای شد که آنها از خطوط قرمز وی عدول نخواهند کرد. همچنین باز گذاشتن فضای تخریب و تهاجم کنترل شده به تیم جدید به خامنه ای این امکان را می داد تا اجازه ندهد موفقیت آنها باعث تقویت دیدگاه آشتی جویانه با غرب در نظام شود و وضعیت شکننده ای داشته باشند. اوبدش نمی آید این تصویر در اذهان عمومی و بخصوص پایگاه اجتماعی هوادارش شکل بگیرد که رهبری بر خلاف خواست قلبی و به دلیل عدم همراهی مردم ناگزیر به مصالحه هسته ای شده است.

در عین حال این سیاست دوگانه و پیچیده این امکان را برای وی حفظ می کند هر گاه فکر کرد که تهدیدات مورد نظرش بر طرف گردد از زیر بار تعهدات شانه خالی کند و یا بحران جدیدی خلق کند. البته به نظر می رسد با توجه به سیاست آشتی جویانه اوباما و تمایل وی به کاهش مداخله گری در خاور میانه حداقل تا پایان دوره ریاست جمهوری وی سیاست تنش زدایی را بدون پذیرش مسئولیت و موافقت ظاهری ادامه بدهد. اما با توجه به شکننده بودن توافق جامع این سناریو نیز محتمل است تجربه توافق با تروئیکای اروپا تکرار شود.

نقش مثبت دولت آمریکا
در این میان نباید نقش مثبت اوباما و جان کری در جوش خوردن معامله هسته ای را نادیده گرفت.البته مسیر مصالحه هسته ای با جمهوری اسلامی و پذیرش ایران در باشگاه هسته ای دنیا در اواخر دوره ریاست جمهوری جرج بوش پسر آغاز شد. گزارش بیکر – همیلتون که با نگاهی فراجناحی تنظیم شد فضا را در آمریکا برای توافق هسته ای با ایران شکل داد. همچنین حسن روحانی در کتاب خاطراتش از پیغام البرادعی خبر می دهد که مدعی بوده دولت جرج بوش برای حل و فصل اختلافات هسته ای با جمهوری اسلامی اعلام آمادگی کرده است که با مخالفت حکومت مواجه می شود. این ادعا نشان می دهد جرج بوش نیز با تجدید نظر در موضع اولیه پیش از انتشار گزارش یاد شده متمایل به حل اختلافات بوده است. حضور نیکلاس برنز در مذاکرات هسته ای ۱+۵ در اواخر ریاست جمهوری بوش نقطه آغاز تعامل هسته ای رودرروی ایران و آمریکا بود.

سخنان صالحی نشان می دهد اوباما تمایل داشته است قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۲ از حل وفصل دیپلماتیک هسته ای به عنوان برگ برنده استفاده کند. اما بعدا با انگیزه به جای گذاشتن میراث در سیاست خارجی ، جدی تر موضوع مصالحه هسته ای با ایران را دنبال کرد. البته اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری توجه بیشتری به شعار های خود وبخصوص پرهیز از سیاست تقابلی و مداخله های نظامی نشان داد. در عین حال وی بیشترین نظام مجازات و فشار را به جمهوری اسلامی نیز تحمیل کرد و به مراتب شرایط سخت تری از جرج بوش برای حکومت پدید آورد و موفق شد اجماع جهانی علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی برقرار سازد. این موفقیت نقش مهمی در احساس خطر خامنه ای نسبت به تداوم تقابل ایفا کرد. اما او از این اهرم فشار برای بالا بردن قدرت چانه زنی و تحمیل مذاکره به جمهوری اسلامی استفاده کرد.

حضور جان کری در راس وزارت خارجه آمریکا نیز فاکتور مهمی بود. کری از دوران سناتوری یکی از صدا های رسا در جامعه سیاسی آمریکا در دفاع از تعامل با جمهوری اسلامی بود. وی در دهه گذشته نیز ارتباطاتی با برخی از مقامات حکومت برقرار ساخته بود ومناسباتی غیر رسمی بین وی و دیپلمات های میانه روی جمهوری اسلامی نظیر جواد ظریف شکل گرفته بود. نهاد ها و گروه هایی چون بنیاد راکفلر نیز سرمایه گذاری زیاد مالی و سیاسی بر جوش خوردن معامله هسته ای و کاهش تنش بین ایران و امریکا کردند. بنیاد راکفر با خرج میلیون ها دلار توانست زمینه ارتباطات غیر رسمی بین طرفین ایجاد کند. جالب است که فعالیت های این سازمان از حمایت دولت جرج بوش نیز برخوردار بود. انعطاف اوباما و کری و سهل گیری آنها و رضایت به انجام ریسک باعث شد تا عدول مواضع دولت آمریکا از مواضع اولیه فاصله ها را برطرف سازد. در این میان اعتماد شکل گرفته در تعامل های شخصی شکل گرفته بین ظریف وکری نیز عامل مهمی در حل اختلافات بود. در عین حال شرایط منطقه نیز به نفع مصالحه هسته ای بین ایران و غرب عمل نمود.

البته هنوز تمامی اطلاعات مربوط به چگونگی شکل گرفتن توافق جامع هسته ای منتشر نشده است و هنوز ابعاد ناگفته ای وجود دارد. اما در سایه اطلاعات و بحث های منتشر شده می توان تا حدی ابعاد مهمی از این رویداد مهم داخلی، منطقه ای و جهانی را رمز گشایی کرد. تبیین درست مسئله و شناخت صحیح از آن نقش مهمی در گمانه زنی نسبت به اجرای موفق این توافق و همچنین آینده مناقشات منطقه ای دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.