آیا جبهه پایداری به پایان خود رسیده است؟

اجرایی شدن برجام و توقف ماجراجویی هسته ای و تنش زدایی با غرب پیامد های مشخصی در آرایش قوا در داخل حکومت دارد. می توان پیشبینی کرد صحنه سیاسی تغییراتی خواهد یافت و موقعیت جناح های سیاسی داخل نظام دستخوش دگرگونی می شود. اصول گرایان افراطی و بخصوص جبهه پایداری از بازندگان تصویب و نهایی شدن برجام هستند. این نیرو که در خط مقدم سیاست تقابل هسته ای بودند، در تلاشی بی ثمر کوشیدند تا در قالب کمیسیون ویژه برجام تغییراتی در مفاد توافق هسته ای جامع با ۱+۵ بدهند. اما کارشکنی های آنها به دلیل اراده رهبری به جایی نرسید. البته خامنه ای به مخالفت ها و انتقادات آنها نیاز داشت تا برجام به عنوان فتح الفتوح و توافق خوب جانیفتد و چهره ای ضعیف از آن ترسیم شود که به لحاظ حداقلی و مشروط ارزش اجرا را دارد.
JEBHE
اکنون به نظر می رسد بمانند ادوار گذشته پایداری ها در آستانه قربانی شدن هستند. پایان جنگ و افشای قتل های زنجیره ای موعد هایی بودند که طیف های تند روی حکومت توسط راس هرم قدرت کنار گذاشته شدند و حتی برخی مانند سعید امامی فرجام بسیار تیره ای یافتند. اکنون می توان پیشبینی کرد پایداری ها و یا به تعبیر حاکم بر فضای امروز سیاسی ایران دلواپس ها اکثر کرسی های شان در مجلس بویژه در شهر تهران را از دست بدهند. اما آیا این اتفاق انگونه که مدافعان دوآتیشه دولت اعتدال مدعی هستند به معنای بپایان کار دلواپس ها است ؟ به نظر می رسد نوعی ذوق زدگی و برخورد شتابزده در این ارزیابی نهفته است که بیشتر آرزو ها را به جای واقع بینی بازتاب می دهد. مروری اجمالی بر ادوار مختلف حیات جمهوری اسلامی نشان می دهد بخش تند رو که عرصه میدانی نیرو های اجتماعی هوادار نظام را در کنترل خود دارد، حضور مستمری داشته و بقای آن با حیات نظام گره خورده است. تجربه دوران اصلاحات در این خصوص روشنگر است و با نگاهی به آن می توان درک بهتری برای گمانه زنی پیرامون آینده پایداری ها داشت. آنها در کوتاه مدت ضعیف می شوند ولی از بین نمی روند. حوزه فعالیت آنها در عرصه قدرت و نهاد های حکومتی محدود می شود ولی در حوزه اجتماعی فعال تر خواهند شد و چالش های جدی برای بخش میانه روی حکومت پدید می آورند. در عین حال می کوشند تا خود را در قالب آلترناتیو در جامعه سامان داده وبا تغییر آرایش در بزنگاه های سیاسی آینده حضور به هم رسانند.

در دوره اصلاحات محافظه کاران بعد از شکست مدتی به حاشیه رفتند ولی گرایش های تند روی انها به پشتوانه ولی فقیه و نهاد های زیر مجموعه اش خیلی زود فعال شدند. ابتدا به کار های ایذائی و کارشکنی پرداختند سپس فعالیت های اخلال گرانه شان را به سطح عقب راندن جنبش اصلاحی دوم خرداد ارتقاء دادند و در نهایت نیز با ارائه گفتمان سوم تیر و معرفی چهره جدید قوه مجریه و مجلس را در اختیار گرفتند. اگرجه به لحاظ منطقی نمی توان لزوما به تکرار تاریخ باور داشت اما این روند ممکن است اتفاق بیفتد. راه جلوگیری از بازگشت مجدد پایداری ها جلو رفتن اصلاحات سیاسی و فرهنگی است. اگر نگاه محافظه کارانه و عافیت اندیشانه کنونی اعتدالی ها را زمین گیر سازد ونتوانند از عهده وعده های داده شدن بر بیایند، آنگاه قدرت گرفتن رقیب تندخو دور از انتظار نیست. این نیرو ها در بخش های انتصابی و نهاد های زیر مجموعه رهبری پایگاه قوی دارند. خروج آنها از مجلس در قدرت حقیقی شان تغییر زیادی ایجاد نمی کند. استراتژی مشخص و تعریف شده آنها برای بقا در نظام جمهوری اسلامی ایفای نقش گروه فشار و اهرم اعمال قدرت رهبری خارج از ساختار حقوقی نظام است. این نقش آنها را زنده نگاه می دارد. هدف نکوهش و حرکات تخریبی آنها در هر مقطع زمانی با توجه به تهدیدات نیرو های دگر اندیش و خودی های مسئله دار علیه موقعیت شخص ولی فقیه و اقتدار گرایی تعیین می شود.

از آنجاییکه رهبری در دوره پسا توافق برای حفط وضعیت موجود و جلوگیری از گشایش سیاسی در داخل وترک خوردن در سیاست خارجی ضد آمریکایی به تحرکات گروه های فشار نیاز دارد، پایداری ها فضا برای تحرک در جامعه پیدا می کنند. تهدیدات روح الله حسینیان علیه ظریف وصالحی در این چارچوب قابل تامل است. یکی از محور های اصلی هیات های حکومتی در عزاداری های امسال تخریب تیم مذاکره کننده هسته ای با استفاده از مضامین عاشورایی است. این برخورد ها که با چراغ سبز اراده های صاحب قدرت بالا انجام می شود، طلیعه فعالیت های پایداری ها در دوره پسا توافق است. همچنین اجرای برجام نیز بعید است مسیر همواری را طی کند این مساله و امکان پیش آمدن اختلافات عرصه دیگری را برای فعالیت پایداری ها باز می کند. سخنان صفار هرندی که برجام را با توافق صلح اسلو بین اسرائیل و فلسطین مقایسه کرده و مدعی غلط از کار در آمدن محاسبات بر روی پیمان فوق به عنوان توافق خوب شده است، به خوبی نشان می دهد که این جریان بر روی عدم موفقیت برجام در رسیدن به پایان دوره مورد نظر حساب باز کرده است. همچنین قرائن نشان می دهد برای نظارت بر برجام سهمی نیز در اختیار این جریان قرار خواهد گرفت.

در مجموع پایداری ها و گرایش تندروی حکومت حیاتش به گفتمان کلاسیک جمهوری اسلامی و جریان سنت گرایی ایدئولوژیک در جامعه وابسته است. آنها ضعیف می شوند ولی تا زمانی که جمهوری اسلامی استمرار دارد آنها هم هستند وقابل حذف شدن نیستند. حتی بعد از جمهوری اسلامی نیز ممکن است به عنوان اقلیتی پر تحرک در جامعه باقی بمانند. البته رویای آنها در قبضه کامل قدرت محصل نشد و بعید هم است هیچوقت چنین توانی پیدا کنند. تکثر داخلی جمهوری اسلامی که برابر نهاد جفرافیای سیاسی و عقیدتی ایران نیست، دستخوش تغییر بزرگ نخواهد شد. اما پایداری ها حتی در مجلس هم نباشند باز در مقابل روحانی، رفسنجانی و خاتمی و دگراندیشان صف آرائی خواهند کرد و طلبکارانه از موضع انقلاب و نظام حرف می زنند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.