چالش ماندگاری بشار اسد

سمت و سوی تحولات در سوریه بعد از آتش بس شکننده در مسیری پیش می رود که شانس تثبیت موقعیت بشار اسد را افزایش داده است. تقریبا بخش عمده مخالفان سوری بیش از گذشته ناامید شده اند که بتوانند از طریق نظامی بشار اسد را از قدرت کنار بزنند.  بعد از حضور  نیرو های نظامی روسیه در  سپتامبر  ۲۰۱۵ موازنه قوا در جنگ داخلی به نفع ارتش سوریه  ومتحدان منطقه ای و جهانی آن تغییر یافت. سردرگمی و واکنش ضعیف آمریکا و کشور های اروپایی و برجسته شدن تضاد ترکیه با کرد ها نیز معادلات را به نفع دولت سوریه ، جمهوری اسلامی، پوتین و حزب الله لبنان تغییر داد.

syria-1400x788-e1450719782724
اینک بیش از سه هفته از آتش بس می گذرد. نتایج آن اگر چه زیاد نبوده اما فراتر از انتظار بوده است. اینک همه نگاه ها معطوف به مذاکرات در ژنو و گفتگو های جان کری و سرگئی لاوروف در هفته جاری است تا معلوم شود آتش بس پتانسیل پایان دادن قطعی به جنگ و آغاز روند انتقالی در سوریه را دارد یا نه؟
اعلام خروج عیر منتظره  بخشی از نیرو های سیاسی روسیه وضعیت جدیدی را در معادلات سوریه  وبخصوص مذاکرات صلح پدید آورده است. تا کنون تحلیل های متفاوتی از علت اتخاذ این تصمیم از سوی پوتین ارائه شده است، اما هنوز چرایی آن در پرده ابهام قرار دارد. تا حدی می شود گفت روسیه به بخشی از اهداف خود رسیده است. وضعیت نامساعد اقتصادی روسیه و هزینه های بالایی اقدامات نظامی اجازه حضور دراز مدت نظامی در سوریه را نمی داد. از سویی دیگر روس ها توانستند  حکومت سوریه و  متحدانش را  در وضعیتی بحرانی نجات داده و صحنه جنگ را معکوس کنند. قبل از حملات نظامی زمینی و هوایی روسیه، بشار اسد در وضعیت متزلزلی قرار گرفته بود  حلقه محاصره در  حال تنگ تر شدن بر وی بود. اما بعد از گسترش مداخله نظامی روسیه و تمرکز اصلی حملات آنها بر علیه مخالفان مسلح سوری شرایط بر عکس شد و ارتش سوریه توانست به تدریج از موضع دفاعی بیرون آمده و پیشروی های مهمی در استان حلب و حمص داشته باشد. بعد از آتش بس نیز حملات  ارتش سوریه در مناطق شمالی این کشور  متمرکز شده تا مناطق تحت کنترل داعش و بخصوص شهر باستانی پالمیرا را آزاد سازد.  اینک ارتش سوریه در موقعیت بالادستی قرار  گرفته است. روسیه همچنین توانست توان خود را به عنوان یک بازیگر مهم جهانی به رخ غرب بکشد. این اتفاق موفقیت مهمی برای بازساری  اقتدار روسیه در دوره پسا شوروی در معادلات جهانی و همچنین احیای نفوذ در خاور میانه است. از این زاویه نیز کمپین نظامی پوتین در روسیه موفقیت آمیز بود. روسیه تا کنون با مداخلات نظامی خارجی به شکل راهبردی مخالفت کرده است  واز این رو حضور طولانی مدت نظامی در سوریه می توانست این سیاست را تحت الشعاع قرار داده و برای مداخلات نظامی خارجی مشروعیت ایجاد کند.
مذاکرات و توافقات احتمالی پشت پرده آمریکا و روسیه دیگر وجه ناشناخته جعبه سیاه خروج نیرو های نظامی روسیه است. البته این خروج تدریجی است  وروسیه کماکان بخشی از نیرو هایش را نگاه می دارد. روسیه علاوه بر پایگاه نظامی طارطوس  مرکز جدید “قاعده جویه” را هم حفظ می کند. پایگاه جدید  این امکان را فراهم می سازد تا ظرف چند ساعت روسیه نیرو های نظامی اش را مجددا در خاک سوریه پیاده نماید. از این زاویه نیز روسیه جاپای محکمی در سوریه برای خود ایجاد کرده که می تواند محور راهبرد گسترش نفوذ در خاور میانه باشد. کاهش نیرو های نظامی  ضمن حفظ حمایت مالی، سیاسی،آموزشی، لجستیکی و نظامی از حکومت سوریه در عین حال یک کارت در دستان پوتین قرار می دهد تا قدرت چانه زنی اش در برابر غرب را افزایش داده و  امتیاز کسب کند. همچنین این رویداد می تواند مشوق تنش زدایی در روابط خصمانه غرب و روسیه بعد از بحران اوکراین گردد و فضای شبه جنگ سرد را تعدیل نماید. اما کاهش نیرو های نظامی روسیه این پیام را به اسد و تهران نیز داد که پوتین چک سفید به آنها نداده است. برخی از تحلیل گران  تصمیم غیر منتظره پوتین را در واکنش به اظهارات ولید معلم خواندند که خواهان سوریه یکپارچه شده و بشار اسد را خط قرمز  سوریه نامیده بود. واکنش های متعارض مقامات حکومت ایران نیز این تصور را تقویت می کند. جواد ظریف و اکبر ولایتی به نوعی موضع گرفتند که تصور می شد در جریان تصمیم روسیه نبوده اند. اما علی شمخانی مدعی شد این اقدام از قبل هماهنگ شده بوده است. منتها دولت روسیه به صراحت تاکید کرد که کماکان با خروج بشار اسد از دولت انتقالی سوریه مخالف است. همچنین مصالح مشترک بین دولت های ایران، سوریه و روسیه نیز حکم می کند که آنها در ظاهر رویکرد واحدی را در پیش بگیرند و اقدامات شان را هماهنگ نشان دهند.
ولی روسیه پالس های متضادی را در خصوص آینده بشار اسد در سوریه صادر کرده است. پوتین ضمن اینکه آینده سوریه را مشروط به انتخاب مردم سوریه دانسته است، اما در عین حال  روشن نیز نکرده است که مخالف کاندیداتوری بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری آینده سوریه است. به نظر می رسد روس ها در شرایطی حاضر هستند با کناره گیری بشار اسد  از قدرت در میان مدت موافقت کنند اما در کوتاه مدت بر مشارکت موثر بشار اسد در دولت انتقالی اصرار دارند.
وضعیت بشار اسد به نحو چشمگیری بهتر از گذشته است. او و حزب بعث سوریه تمایل دارند بعد از جنگ داخلی ۵ ساله و کشته شدن صد ها هزار نفر قدرت را حفظ کنند. مخالفان مسلح  به لحاظ نظامی اهرم فشاری در دست ندارند. تنها امید آنها چانه زنی در مذاکرات همراه با فشار غرب، اتحادیه عرب و ترکیه است تا بشار اسد از قدرت کنار برود. مقامات سازمان ملل نیز تصریح کرده اند که با  پیش شرط کناره گیری اسد برای تشکیل دولت انتقالی سوریه همراهی ندارند. حتی  تحلیل محتوی اظهارات استفان دی میسترا  نماینده سازمان ملل  نشان می دهد که این نهاد با کاندیداتوری احتمالی بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری آینده نیز مخالفت ندارد.  بشار جعفری نماینده سوریه در سازمان ملل از نتیجه مذاکرات با سازمان ملل ابراز رضایت کرده است. جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان بر حفظ بشار اسد با مشارکت سیاسی محدود بخش محافظه کار مخالفان اصرار دارند. عربستان سعودی و ترکیه نیز در قطب مخالف خروج بشار اسد را پیش نیاز تخلف ناپذیر صلح در سوریه می دانند.
افزایش اعتراضات مردمی به جبهه النصره( شاخه القاعده) در مناطق تحت کنترل و اجماع در تمرکز  حملات نظامی علیه داعش نیز حفظ آتش بس و ارتقاء آن به صلح را تقویت کرده است. در این وضعیت به نظر می رسد برایند نیرو ها بگونه ای است که بشار اسد موقعیت ویژه اش را حداقل در دولت انتقالی حفظ کند. البته هنوز معلوم نیست همه مخالفان این وضعیت را بپذیرند. پافشاری بیشتر در این خصوص می تواند سرنوشت مذاکرات صلح را به خطر بیاندازد و مجددا در گیری های نظامی  در سوریه شروع شود. متغیر دیگری که می تواند معادلات را تغییر دهد کرد های سوریه هستند. اتحاد دمکراتیک کرد های سوریه اعلام کرده اند که می خواهند دولت فدرال در مناطق تحت کنترل کرد ها تشکیل دهند. این تصمیم با مخالفت آمریکا، کشور های عربی، جمهوری اسلامی ایران، اروپا و ترکیه همراه شده است. اصرار کرد ها می تواند جبهه جدیدی از رویارویی نظامی بین  آنها و ارتش سوریه باز کند. تا پیش از این کرد های سوریه عمدتا و بخصوص ی پ گ رابطه حسنه ای با بشار اسد داشتند. اگر چه کرد ها اعلام کرده اند تشکیل دولت فدرال به معنای جدایی از حکومت سوریه نیست، اما این تصمیم مورد پذیرش اغلب نیرو های سوریه اعم از حکومت و مخالفان نخواهد بود. اما از سویی دیگر معادلات حاکم بر میدان سناریوی تجزیه سوریه را گزینه ای محتمل و در عین حال قابل اجتناب  نشان می دهد. کرد ها در تصمیم شان جدی به نظر می رسند و بعید به نظر می رسد بدون درگیری نظامی آنها  از این تصمیم منصرف بشوند. باز شدن جبهه درگیری بین کرد ها و ارتش سوریه به نفع داعش تمام خواهد شد و وضعیت پیچیده سوریه را بغرنج تر می سازد. از سویی دیگر اگر مخالفان و دولت به توافق نرسند، ممکن است عملا منطقه جنوب سوریه به اقلیمی خود مختار و مستقل تبدیل شود.
تا کنون طرح  وبرنامه مشخصی برای  سیمای سیاسی سوریه بعد از جنگ داخلی نه از سوی دولت سوریه و نه از سوی مخالفان ارائه نشده است. در این وضعیت آتش بس شکننده است و تضمینی نیست که صلح پایدار را به ارمغان بیاورد. فرسایش نیرو های درگیر و  خستگی ناشی از طولانی شدن جنگ و عدم توانایی طرفین در شکست  کامل یکدیگر و تمایل قدرت های جهانی پارامتر هایی هستند که به نفع صلح عمل می کنند. در عین حال صفوف غیر یکپارچه مخالفان و شکاف گسترده دولت و اپوزیسیون، بحران اعتماد و نفرت گسترده از اسد در جامعه سوریه چالش های جدی مقابل صلح است. ازاینرو   آینده سوریه کماکان مبهم است. تنها می توان گفت موقعیت بشار اسد نسبت به قبل مستحکم تر شده است.  این اتفاق با توجه به نقش وی در انحراف جنبش اعتراضی مسالمت آمیز سوریه به سمت خشونت، کشتار گسترده شهروندان غیر نظامی و  اعمال بی رحمی و قساوت بی سابقه، فاجعه ای سنگین است و تبعات مخرب کوتاه مدت و دراز مدت در خاور میانه خواهد داشت.  فرجام مذاکرات صلح در هفته های آینده تا حدی روشن می سازد که منازعه خونین سوریه به کدام طرف خواهد رفت.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.