انقلاب فرهنگی پروژه‌ای سیاسی، اقدامی دانشجویی یا دیدگاهی نظری؟ (بخش پایان)

سکانس پایانی انقلاب فرهنگی و تخلیه دفا‌تر گروه‌های دانشجویی با حمایت صریح آیت الله خمینی آغاز می‌شود.
در اول اردیبشهت ۱۳۵۹ دانشجویان و نیر وهای مدافع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه راه پیمایی را از حسینیه ارشاد شروع کردند و به محل اقامت موقت آیت الله خمینی در تجریش رفتند. آیت الله خمینی طی سخنرانی حمایت خود را از انقلاب فرهنگی و حرکت دانشجویان مذهبی سنتی پس از گذشت ۴۸ ساعت از درگیری‌ها اعلام کرد. فرازی از سخنان وی بدین شرح است: «من از تمام جوان‌ها خواستارم کارشکنی نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند ما تکلیف آخر را برای ملت تعیین می‌کنیم. این‌ها که درگیری ایجاد می‌کنند و زحمت برای دولت و ملت ایجاد می‌کنند طرفدار غرب و شرق هستند. ما می‌خواهیم که اگر ملت ما در برابر غرب ایستاد دانشگاه‌های ما هم مقابل غرب بایستد. اگر ملت ما مقابل کمونیسم ایستاد تمام دانشگاه‌های ما هم مقابل کمونیسم بایستد.
برخی به اشتباه فکر می‌کنند که منظور از علم دو قسم است مثلا هندسه اسلامی وهندسه غیر اسلامی ویا فکر می‌کنند قرار است در دانشگاه فقه و اصول که‌شان مدارس قدیمه است تدریس شود. خیرآنچه ما می‌گوئیم این است که دانشگاه ما وابسته است دانشگاه ما استعماری است نمی‌تواند نیاز‌های کشور را تامین کند برای همه چیز از پزشکی گرفته تا امور فنی باید به غرب وابسته باشیم. ما می‌گوئیم در این پنجاه سال فراورده‌های دانشگاه را برای ما عرضه کنید. در این پنجاه سال دانشگاه‌ها مانع ترقی فرزندان این آب و خاک است. ما می‌گوئیم دانشگاه ما تبدیل شده است به میدان جنگ تبلیغاتی. ما می‌گوئیم اگر جوان‌های ما علم پیدا کرده‌اند اما تربیت ندارند یا تربیت شده به تربیت اسلامی نیستند. آنهائی که تحصیل می‌کنند برای این است ورقه‌ای بدست بیاورند و سربار ملت بشوند. آنطور نیست که بر حسب احتیاجات ملت رفتار کند. اگر دانشگاه ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت میدان زد و خورد عقایدی که مضر به حال این مملکت است نمی‌شد. دانشگاه‌ها باید تغییر بنیانی پیدا کندو باید از نو ساخته شود تا جوانان ما بر اساس تربیت اسلامی پرورش یابند.» (۴۵)
این پیام نقطه عطفی شد و اجرای انقلاب فرهنگی را قطعی کرد. بعد از این پیام نیرو‌های حکومتی و توده‌های جامعه با روحیه و قاطعیت بیشتری بحث تعطیلی دفا‌تر گروه‌های دانشجویی دگر اندیش و به طور مشخص هواداران سازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق را جلو بردند.
برخی از شعار های راه پیمایی کنندگان عبارت بود از:
«فیضیه و دانشگاه سنگر انقلاب است
وای اگر خمینی حکم جهاد می‌دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد
دانشگاه اسلامی ایجاد باید گردد
نظام دانشگاهی پایگاه امپریالیزم، خروش دانشجویان بر ضد امپریالیزم
انحلال دانشگاه، نجات انقلاب است
ادامه این نظام نابودی این قیام است
نظام دانشگاهی، با فرهنگ اسلامی ایجاد باید گردد
نظام دانشگاهی، حامی امپریالیزم، نابود باید گردد»
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود در فردای پیام رهبر انقلاب توضیحا ت بیشتری را برای چرایی انقلاب فرهنگی ارائه داد.: «شورا‌های به اصطلاح دانشجویی که تشکیل شد عمدتا با تبانی چریک‌های فدائی خلق، و.. دانشجویان پیرو خط امام را در اقلیت قرار دادند. و کم کم با دسیسه و توطئه و هیاهو امکان هر نوع فعالیت آزاد و دمکراتیک بمعنای واقعی آن را از دانشجویان سلب کردند. و این جدایی گام به گام دانشجویان از انقلاب بود که ملت آن را نمی‌توانست تحمل کند. اینان بی‌شرمی را تا بدانجا رساندند که هنگام انتخاب دانشجو برای یکی از دانشکده‌های هنری، تمام جوانان معتقد مسلمان را تصفیه کردند و با تقریب ۹۹ درصد کسانی را به دانشکده راه دادند که یا مارکسیست و یا آمادگی مارکسیست شدن را داشتند. آنچه در تبریز هنگام سخنرانی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رخ داد یک استثنا نبود بلکه یک قاعده بود. ولی زبان درازی رذیلانه چند تا از این گروهک‌ها به رهبر کبیر انقلاب در هفته اخیر زمینه را برای هر گونه دگرگونی عمیق فراهم ساخت. آن‌ها با این کار کثیف خود به امت یکپارچه و خون‌های ده هزار شهید توهین کرده بودند و آنان بشکل عینی همدستی خود با آمریکا و مطبوعات کثیف سرمایه داری جهانی برای حمله به رهبری جمهوری اسلامی را نشان داده بودند. اگر چه گذشته بی‌افتخار یکسال گذشته آن‌ها شکی برای مقابله باقی نمی‌گذاشت.» (۴۶)
در روز دوم اردیبهشت روزنامه جمهوری اسلامی خبر از صدور نامه‌ای از اساتید مسلمان دانشگاه‌ها داد که از آیت الله خمینی درخواست تشکیل شورایی عالی برای مدیریت انقلاب فرهنگی کردند. اما این روزنامه اسامی اساتید امضا کننده را ذکر نکرد. این تقاضا روز بعد از سوی شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی نیز مطرح شد.
گرو ههای فشار همزمان به دفا‌تر گروههای سیاسی اپوزیسیون در بیرون از دانشگاه‌ها نیز حمله می‌کردند. همچنین عده‌ای از نیروهای هوادار حکومت و گرو ههای خشونت طلب در مقابل دانشگاه تهران جمع شده بودند و به زد و خورد پرداخته بودند. در چنین فضایی ابولحسن بنی صدر پیام دوم خود را بدین شرح صادر کرد: «مقصود شورای انقلاب از تصمیم متخذه عادی کردن وضع و بر عهده دولت گذاشتن تغییرات بنیادی نظام آموزشی بوده است. در این دو سه روز گروه‌هایی به این عنوان که رئیس جمهور و شورای انقلاب از مردم خواسته‌اند که ستاد‌ها ی گروه‌ها را تخلیه کنند افراد را در برابر دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی و مراکز فعالیت سیاسی گروه‌ها در خارج از کشور جمع می‌کنند و برخورد‌هایی بوجود می‌آورند که موجب ضرب و جرح بیشتر از آن شده و می‌شود. این است که مراتب زیر را به اطلاع عموم می‌رساند:
1- برابر اطلاعیه و توضیحات چند گروه دانشجویی این گروه‌ها تصمیمات شورای انقلاب را اجرا کرده و می‌کنند. بنابراین تا صبح سه شنبه نیازی به حضور مردم نیست. اگر ضرورت اقتضاء کرد که مردم گرد آیند موضوع به اطلاع عموم خواهد رسید. بنابراین هر گونه اجماع و ایجاد درگیری در دانشگاه‌ها عملی ضد انقلابی تلقی می‌شود.
۲ -در خارج از دانشگاه اقدام به هر نوع تجمعی و حمله به مراکز سیاسی توطئه بر ضد دولت انقلاب و تضعیف جبهه داخلی ما در برابر آمریکای سلطه گر است. هر محلی که در خارج از دانشگاه تصرف شده فورا باید تخلیه گردد. وی متذکر شد هر کس پیرو خط امام است باید اطراف دانشگاه تهران را تخلیه کند.» (۴۷)
او بلافاصله پیام سوم خود را نیز صادر کرد و گفت: «خواهران و برادران ساعت ۲ بعد از نیمه شب آخرین گروه به تصمیم شورای انقلاب گردن گذاشت و هم اکنون در دانشگاه کسی باقی نمانده است.‌ای کاش دیروز صبح این کار صورت می‌گرفت و برخوردی هیچ بوجود نمی‌آوردند. در هر صورت از همه گروه هائی که تصمیم شورای انقلاب را پذیرفتند سپاسگزارم. و به آن‌ها که از ابتدا از آن پیروی کردند پیروزی رفتار انقلابیشان را تبریک می‌گویم. لازم است مردم در همه جای کشور چون دانشگاه تهران عمل کنند و به همه امور زیر توجه کنند:
۱- فعالیت سیاسی در حدود قانون اساسی آزاد است. و هیچکس خو دسر نباید مزاحم فعالیت هیچ گروه سیاسی شود.
۲- تغییرات بنیادی نظام آموزشی از سوی همگان پذیرفته شده است و اینک که حاکمیت دولت مستقر می‌شود این کار از مجرای صحیح خویش با قاطعیت و سرعت دنبال می‌گردد.
۳- در دانشگاه جدید فعالیت آزاد و سازمان دانشجویی منتخب دانشجویان از امکانات فعالیت صنفی برخوردار خواهد بود. دانشگاه همواره باید محل بحث آزاد و ابداع و ابتکار علمی تلقی گردد.
۴- انقلاب وقتی کاملا انجام می‌گیرد که بدون دشمنی با یکدیگر و در نظم و آرامش انجام گیرد.
امیدوارم این تجربه بر همه معلوم کرده باشد که ضروری است بر کشور جو تفاهم حکومت کند. اینک که دولت اسلامی واقعیت پیدا کرده است همه باید بدانند که شرط پیروزی انقلاب و نجات کشور اجرای درست تصمیمات دولت است.» (۴۸)
بموازات شکاف بین بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی افزایش می‌یافت. همچنین دانشجویان مدافع انقلاب افرهنگی و حامیان بیرون از دانشگاه شان از دستورات رئیس جمهور سرپیچی می‌کردند و خواهان تعطیلی دانشگاه بودند.
مقاله سید جمال الدین موسوی در روزنامه انقلاب اسلامی در این خصوص روشنگر است:
«قصد این بوده است که دانشگاه را تعطیل و موج تعطیل را به همه جا بکشانند و به این ترتیب به بنی صدر رئیس جمهور منتخب ملت ضربه وارد کرده و در انظار مردم وی را نا‌توان از اداره کشور جلوه دهند و برای این کار:
پاره‌ای عوامل حزب جمهوری اسلامی هر جا می‌توانند با کینه و بعض شدید بر علیه بنی صدر به تبلیغات مخرب می‌پردازند و کوشش می‌کنند خود را طرفدار انجمن‌های اسلامی جلوه داده و آن‌ها ر انیز به مخالفت با بنی صدر بکشانند.
– همه جا القا می‌کنند که مسئولیت همه اشتباهات ونا رسائی‌های گذشته و حال به گردن بنی صدر است چرا که مسئول امور اجرایی کشور و رئیس شورای انقلاب است.
– با نسبت دادن این دروغ بزرگ به بنی صدر که وی مخالف بعثت فرهنگی و تغییر نظام آموزشی است در دانشجویان و خصوصا دانشجویان مسلمان القاء بدبینی می‌کنند که بنی صدر در مقابل مسلمانان ایستاده است. و نتیجه می‌گیرند که فقط باید به امام اعتماد کرد و آن ر امستمسک قرار می‌دهند برای سرپیچی از مقررات قانونی و رواج خود سری‌ها
– نیرو‌های چپ با حجاب و ظاهری اسلامی در جمع‌ها و بحث‌های اطراف و داخل دانشگاه شرکت می‌کنند و مسلمان‌تر از محمد (ص) می‌شوند و به شدت با مسلمان نمائی به بنی صدر حمله می‌کنند.
– عوامل زخم خورده رژیم گذشته و کسانی که بستگان طاغوتیشان اعدام شده‌اند در این حوادث نقش فعال پیدا کرده و با چپ نمایان همراه شده وبه بنی صدر حمله می‌کنند.
– قصد بر این بوده که برخورد‌ها را چنان شدت دهند که جنگ مغلوبه شود و کشته‌ها فراوان و بعد تبلیغ کنند در مقابله با دوات و بنی صدر برای انقلاب فرهنگی شهید داده‌ایم.
– به این ترتیب روشن می‌شود که آنچه در این چند روزه در حال رخ دادن است چیزی یک توطئه آشکار برای و همه جانبه برای ضربه زدن به رئیس جمهور نبوده است.
– در ‌‌نهایت به خواهر و دانشجویان مسلمان هشدار می‌دهد تا آگاهانه با مسائل برخورد کنند. و متذکر می‌شود آیا انصاف است امروز که دشمن در مرز‌ها به حمله و تجاوز دست زده است، امروز که دشمن تهدید نظامی و محاصره اقتصادی همه جانبه را به طور جدی پیگیری می‌کند نا‌آگاهانه تن به توطئه داده و به برخورد‌های داخلی آنهم به این صورت بپردازیم و بدست خود اسباب ناکامی دولت قانونی اسلامی را بوجود آوریم و کشور را در معرض نابودی قرار دهیم. آیا انقلاب فرهنگی لزوما باید با زد و خورد و کشته و مجروح همراه باشد؟
– ما که می‌خواهیم کانون انقلاب جهانی باشیم نمی‌توانیم اخلاق و رقتاری را که در این چند روزه مشاهده شد بعنوان انقلاب فرهنگی به جهانیان معرفی کنیم/ انقلاب فرهنگی واقعی ابتدا انقلاب در اخلاق است. کسانی که با چوب و چماق و اسلحه این درگیری‌ها را پایه گذاری کردند و دامن زدند از تو نیستند» (۴۹)
به عنوان نمونه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم دفاترش را به رئیس دانشگاه تحویل نمی‌داد و می‌گفت فقط به شورای انقلاب تحویل می‌دهد.
آقای جعفر شمار سرپرست دانشگاه تربیت معلم در مصاحبه با خبرگزاری پارس گفت: «انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه از ۱۴ اسفند دفتر سرپرستی دانشگاه را اشغال کرده و شورای منتخب دانشجوئی که از بین همین دانشجویان می‌باشند را تشکیل داده و معتقدند که دانشگاه را باید آن‌ها اداره کنند بنابراین دیروز در پی اجرای بیانیه رئیس جمهور و شورای انقلاب به انجمن اسلامی دانشجویان مراجعه کرده و تقاضای تخلیه دفتر سرپرستی را کردیم. اما آن‌ها گفتند ما تحویل گیرنده هستیم نه دهنده و گروه‌های سیاسی دیگر نیز باید دفا‌تر خودشان را به ما تحویل بدهند».
«نماینده انجمن اسلامی دانشجویان تربیت معلم گفت ما ساختمان را به نماینده شورای انقلاب تحویل می‌دهیم.» (۵۰)
بعد از نزدیک شدن به پایان مهلت شورای انقلاب فشار‌ها به اوج می‌رسد. به غیر از دانشجویان پیشگام همه گروه‌های دانشجویی دفا‌تر وستاد‌‌هایشان را در دانشگاه تهران تخلیه می‌کنند.
فواد تابان از فعالان پیشگام می‌گوید: «هنگامی که فشار‌ها برروی پیشگام زیاد شد ما به این نتیجه رسیدیم که قادر به مقاومت دربرابر تهاجم نیستیم. به همین دلیل تصمیم گرفته با طرح سه خواسته، دفتر پیشگام در خیابان شانزده آذر را تخلیه کنیم. در مذاکره‌ای از طریق سازمان فداییان با آقای ابوالحسن بنی صدر رییس جمهوری آن زمان انجام دادیم گفتیم با این سه پیشنهاد ما حاضریم عقب بنشینیم. خواسته اصلی ما این بود که اطلاعیه پیشگام دراین باره از رادیو پخش شود» اما به گفته آقای تابان در شب آخر دفتر آقای بنی صدر از دریافت بیانیه پیشگام خودداری می‌کند. او می‌گوید: «شب هنگامی که به همراه آقای رضی الدین تابان مسئول تشکیلات دانشجویی پیشگام، که در جریان اعدام‌های دهه شصت تیرباران شد، از دفتر رییس جمهوری در میدان پاستور برمی گشتیم دیدیم که در اطراف خیابان‌های منتهی به دانشگاه تهران مثل خیابان شاهرضا یا انقلاب، تیربار و سلاح‌های سنگین نصب کرده‌اند. مشخص بود که می‌خواهند حمله کنند. بنابراین تصمیم گرفتیم دفتر را تخلیه کنیم». (۵۲)
نیرو‌های هوادار حکومت و گرو ه‌های فشار از روز دوشنبه جلوی دانشگاه تهران جمع شدند و به درگیری با دانشجویان دگر اندیش پرداختند. تقریبا اطراف دانشگاه تهران حالت میدان جنگ پیدا کرده بود. طرفین به طرف یکدیگر سنگ پرتاب می‌کردند. مواد احتراقی نیز استفاده می‌شد. شورای انقلاب ورئیس جمهور مردم را دعوت کرد که در روز سه شنبه دوم اردیبهشت در دانشگاه تهران حضور پیدا کنند. با حضورجمعیت در دانشگاه و فعالیت کمیته‌ها و پاسداران آخرین مقاومت‌ها هم تمام شد و تمامی دفا‌تر گروه‌های سیاسی در دانشگاه تهران وشهرستان‌ها تخلیه شد.
البته بنی صدر اعلام کرد که دانشگاه‌ها تا پایان ترم باز است. این اتفاق که مورد تایید شورای انقلاب قرار گرفت. با نا‌خرسندی اعضاء انجمن‌های اسلامی دانشجویان همراه شد که اصرار داشتند دانشگاه‌ها تعطیل بشود. حتی برخی از آن‌ها در امتحانات شرکت نکردند. فراز‌هایی از سخنرانی بنی صدر در دانشگاه تهران بشرح زیر است:
« مساله دومی که می‌خواستم امروز برای شما توضیح بدهم این است که امام در پیام نوروزی خود هم امر به انقلاب فرهنگی و هم امنیت کشور فرمودند. و رئیس جمهور را مسئول حفظ امنیت کشور کردند. امسال را سال امنیت عنوان کردند. من به شما می‌گویم خواب یک کشتار خیابانی را دیده بودند که بر اثر هوشیاری دانشجویان مسلمان و مردم خنثی شد و زد و خورد‌ها در حد اقل انجام گرفت. دیروز صبح دو نفر پیش من آمدند و گفتند ما می‌دانیم آشوب به صلاح کشور نیست بنابراین ما آماده‌ایم ستاد‌‌هایمان را در دانشگاه تخلیه کنیم. فقط یک محلی در خیابان ۱۶ آذر داریم خارج از دانشگاه که این محتاج طول زمان است. من با وزیر فرهنگ مشورت کردم. نظر وی این بود که آن محل را قفل بکند بعد از بروند دو روز بعد که محل جدید پیدا کردند بیایند و اثاثیه خودشان را ببرند. قرار شد بر همین قرار با نماینده وزیر فرهنگ دیدار کنند اما تا دو بعد از ظهر از نمایندگان آن‌ها خبری نشد نه با وزیر فرهنگ دیدار کردند و نه با نماینده او. سرپرست‌های دانشگاه تهران که تمام وقت دیروز و دیشب با منتهای اخلاص کوشیدند تا برخورد‌ها را به حداقل برسانند. من در این مقام از کوشش ان‌ها تشکر می‌کنم منتظر ان‌ها بودم که در ساعت دو بعد از ظهر بطرف آن‌ها بروم و با آن‌ها برای تحویل محل گفتگو کنم اما ساعت یک و چهل و پنج دقیقه برابر آنچه سرپرست‌ها دیشب در شورای انقلاب به ما گفتند خود آن‌ها مقدمه برخورد را بوجود آوردند و بسراغ سرپرست‌ها هم نرفتند و در نتیجه برخورد دیروز مسلما و محققا در مسئولیت آن‌ها ست و ملت دیگر اجازه نخواهد داد این گروه‌ها اعم از مسلح و غیر مسلح هر عملی می‌خواهند در این کشور انجام دهند و دولت مبعوث ملت را به هیچ بیانگارند. امروز باید آن‌ها و همه ان‌ها که این خواب را می‌بینند که از راه بر هم زدن نظم و امنیت کشور و مختل کردن تولید و مختل کردن دانشگاه‌ها دولت را از پای در آورند بدانند که دولت استوار‌تر از هر وقت دیگر شده است و به هیچ کس و گروه اجازه نمی‌دهد که خود را جانشین دولت در تصمیم گیری و اجرا بکند.
شما که در اینجا حاضرید می‌توانید شهادت بدهید که چه بر سر دانشگاه آوردند هر جا را که توانسته‌اند اموال و کلاس‌ها و تاسیسات این خلق را خراب کردند. همین بلند گو را که تا این زمان طول کشید درست بشود خراب کردند. اگر آن‌ها واقعا می‌خواستند دانشگاه باز باشد چرا ان را به سنگر تبدیل کردند. سنگری که در برابر ملت ما و اراده ملت ما. سنگر‌هایی که در برابر ملت ما ساخته شود را سنگر‌های شیطانی تلقی می‌کنیم و بدون کمترین ترحم ان‌ها را در هم می‌کوبیم. وی شش اصل زیر را برای انقلاب فرهنگی بر می‌شمرد:، دولت تنها نیروی اجرایی ملت باشد، تولید بیشتر پیر و جوان، زن و مرد، جایگزینی فرهنگ تولید مغزی و ابداع به جای مصرف و تخریب در دانشگاه‌ها، دانشگاه باید محل برخورد علمی و شیوه برخورد علمی باشد، علم شرقی و غربی ندارد، معنای اسلامی این است همانطور که امام گفتند مغز‌ها فعال و خلاق و انسان‌ها مستقل بشوند.، هر کس باید خود را در انجام وظایفش مسئول بداند، کسانی که رای می‌اورند و منتخب مردم هستند حرفشان حرف مردم است،
بنابراین چون امروز روز افتتاح دانشگاه و پایان مهلت شورای انقلاب بود من اطمینان دارم حضور شما امروز به معنای تایید شما ست. این تصمیم، تصمیم ملت، امام امت، رئیس جمهور و شورای انقلاب است و همه دانشجویان باید این تصمیم را محترم بشمارند و عینا اجرا کنند. از امروز دانشگاه باز می‌شود. در دانشگاه هیچ برخوردی نباید باشد. هم هباید افتتاح دانشگاه را محترم بشمارند. شما پاسداران عزیز که تمام دیروز و دیشب را با منتهای فداکاری و ص بر انقلابی و شکیبائی سخت در خور ستایش مراقبت کردید تا برخورد‌ها و نتایج زیان بار ر ابه حداقل برسانید و توطئه زد و خورد و کشتار خیابانی را خنثی کنید از این پس مامورید هر کس به هر عنوان حتی به نام امام یا بنام رئیس جمهوری و شورای انقلاب با چوب و چماق و یا غیر چوب و چماق خواست درگیری ایجاد کند شما موظفید آن‌ها را فورا دستگیر کنید. «(۵۳)
اما درگیری‌ها پس از سخنان بنی صدر بمدت کوتاهی ادامه یافت. رئیس جمهور وقت در پیامی دیگر در ۴ اردیبهشت بر رعایت آرامش و اجتناب از تنش تاکید کرد:« مرد مسلمان ایران شب و روز مشغول بکاریم تا مگر از برخورد‌های توام با خونریزی جلوگیری شود شما باید خود حافظ نظم و انضباط اسلامی باشید. باید مانع از حمله به مراکز احزاب و دفا‌تر بگردید. دانشجویان مسلمان امید‌های امروز و فردای ایران باید به تصمیم شورای انقلاب عمل و دانشگاه باز و کلاس‌ها دایر گردد. برادران و خواهران من باید به راه تفاهم رفت و محیط کینه و بعض را به محیط سازندگی تبدیل کرد. باید همه به قانون اساسی احترام بگذارند و آزادی‌های سیاسی احزاب و گروه‌ها احترام بگذارند. تنها نیروی رئیس جمهور منتخب شما خواست شما به استقرار نظم و امنیت است »(۵۴)
درگیری‌های دانشگاه تهران بعد از اهواز و گیلان پر تلفات‌ترین بود. به گزارش روزنامه کیهان، ۳۴۹ نفر زخمی و ۳ تن کشته شدند. صدمات و آسیب‌های زیادی به اموال و امکانات دانشگاه تهران وارد آمد.
محافل حکومتی و دانشجویان طرفدار انقلاب فرهنگی گرو ههای سیاسی دانشجویی چپ و دگر اندیش را متهم می‌کردند که از داخل دانشگاه تهران شلیک کرده‌اند و سلاح‌های گرم داشته‌اند. به عنوان مثال خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی دانشگاه تهران پس از پایان درگیری‌ها ر این چنین توصیف می‌کند:
« سطح دانشگاه از سوخته‌های چوب، کاغذ، سنگ، شیشه و غیره پوشیده شده. بر پشت بام‌های ساختمان‌ها دانشگاه سنگر‌هایی از صندلی و میز و غیره تعبیه شده. بسیاری از شیشه‌های دانشگاه شکسته شده است. گرو ههای سیاسی با سنگ و قلاب‌هایی که با دیلم بتون‌ها ی دیوار را سوراخ کرده بودند به مردم حمله می‌کردند. تمام آئینه‌های دستشویی‌ها را شکسته و به طرف مردم پرتاب می‌کردند. آثار گلوله بر شیشه‌های باشگاه اساتید به چشم می‌خورد. آنطور که معلوم است این تیر‌ها از داخل اتاق به بیرون شلیک شده است. گفته می‌شود سه اتاق از این باشگاه به گرو ههای سیاسی داده شده بود. شیشه‌های کوکتل مولوتف در پشت بام‌ها دیده می‌شد. از قفسه بندی‌های دانشگاه برای برانکارد استفاده می‌شده است. از موارد آتش خاموش کن برای پودر‌های آتش زا استفاده می‌شده است. «
اما گروه‌های مخالف این اتهامات را رد می‌کردند. برخی از دانشجویان عضو انحمن اسلامی به دلیل عضویت همزمان در کمیته‌ها و سپاه مسلح به سلاح گرم بودند. همچنین به دلیل برخورداری از حمایت نهاد های امنیتی، نظامی و قضائی امکان بیشتری برای استفاده از سلاح گرم داشتند. کلا نیرو‌های دانشجویی مدافع تعطیلی دانشگاه دلایل زیر را بر علیه گرو ههای دانشجویی دگر اندیش (سمپات چپ غیر مذهبی، سکولار و مجاهدین) مطرح می‌کردند:
– انتقال ستاد فرماندهی گرو ههای سیاسی به دانشگاه‌ها
– استفاده از وسایل و امکانات دانشگاه نظیر چاپخانه، تلفن، اتاق و…
– استفاده رایگان از ساختمان‌های دانشگاه برای برنامه ریزی
– شوار‌های دانشجویی حالت آنارشیستی دارند
– ارتباط گیری با شهرستان‌ها و انتقال خوراک‌های تبلیغاتی اعم از فیلم، پوس‌تر، بولتن
– سوء استفاده از مصونیت دانشگاهی
– تبدیل دانشگاه به انبار اسلحه. به عنوان مثال در دانشگاه تربیت معلم و اهواز مدعی شدند که از دفا‌تر اسلحه کلاشینکف پیدا کرده‌اند.
آیت الله محمد رضا مهدوی سرپرست کمیته مرکزی انقلاب اسلامی با صدور بیانیه‌ای مدعی شد:«پس از اعلام حفاظت دانشگاه‌ها توسط کمیته مرکزی انقلاب اسلامی، پاسداران کمیته مرکزی علی رغم انواع واقسام توهین‌ها و مارک‌ها از جانب نیرو‌های درگیر و نیز تیر اندازی مکرر از داخل دانشگاه با صبر انقلابی و بردباری فراوان به تیراندازی مترصدین درگیری و تشنج پاسخ نداده و ‌‌نهایت تلاش و کوشش خود را مبنی بر عدم درگیری و جلوگیری از ایجاد جو شایعه و ترویج دروغ وتهمت بکار بردند. اینک جهت روشن شدن اذهان هموطنان مسلمان و شرافتمند ایران مواردی چند که از جانب گروه‌های فشار و زور علیه خواست بحق و قانونی مردم بپا خواسته و سلحشور ایران تدارک شده بود را بر می‌شمریم و از تمام اقشارملت انتظار داریم که بخاطر محترم شمردن خواست شورای انقلاب و رئیس جمهوری ایران با ‌‌نهایت هوشیاری، متانت و صبر انقلابی از بروز هر گونه دسیسه و توطئه بیگانه که هدفی جز تضعیف انقلاب اسلامی ما ندارند جلوگیری کرده و ‌‌نهایت مساعدت و همکاری را با مامورین انتظامات و کمیته‌ها بنمایند.
عمده تلاش این گروه‌ها: ۱- ایجاد درگیری و بوجود آوردن جو تبلیغی و احتمالا ایجاد ۱۶ آذر بر علیه جمهوری اسلامی ۲- ایجاد درگیری عمده و همه جانبه با پاسداران که بحمدالله این توطئه خنثی شد.
دلائل ادعای فوق بشرح زیر است:
الف- تیر اندازی از داخل دانشگاه بسمت پاسداران مستقر در اطراف دانشگاه
ب- تحریک احساسات مردم و استفاده تبلیغی به نفع خود
پ- پخش شایعه کشته شدن ۶۰ نفر در دانشگاه و توطئه احتیاج مبرم به خون در بیمارستان‌ها
ج- حمل تابوت‌های خالی بر دست و نمایش تشییع جنازه شهید
چ- سنگر بندی درون دانشگاه و آتش زدن و از بین بردن وسائل دانشگاه تربیت معلم که از دسترنج مردم ایران تهیه شده است
د- نوشتن انواع توهین و فحش‌ها خطاب به پاسداران روی پلاکارت‌ها و تراکتهای مختلف
ل- اشغال درب غربی دانشگاه و دو مورد حمله به پاسداران و خلع سلاح آن‌ها
م – عدم تخلیه دانشگاه تا آخرین دقایق مهلت مقرر توسط شورای انقلاب
ن- از بین بردن سیستم صوتی نماز جمعه در محوطه دانشگاه» (۵۹)
آیت الله بهشتی نیز در مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به خبرنگار خارجی که از او می‌پرسد نظر شما نسبت به تصادم جمعیتهای انبوهی (حزب اللهی‌ها) که در خیابان‌ها بودند با دانشجویان چیست؟ گفت: «آیا فکر می‌کنید تشکیلات خاصی سیاسی در ایران بنام حزب الله وجود دارد! اشتباه می‌کنید. این‌ها ملیون‌ها نفری هستند که در خیابان‌ها انقلاب را به ثمر رساندند و اکنون یک اقلیت کوچک با ان‌ها درگیری پیدا کرده است. البته ما موظفیم جلوی درگیری را بگیریم. آنچه رخ داد قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی با تشکیلات سیاسی دیگر نبود قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی کوچک با یک اکثریت ویک ملت بود. در پاسخ به سئوالی دیگر که نظر وی را در خصوص حرف بنی صدر پرسیده بود که اگر دفا‌تر تخلیه نشده بود یک کشتار بزرگ رخ می‌داد ؟ اظهار داشت: ایادی صهیوینزم و امپریالیزم و همچنین ایادی مزدور قدرت‌های سیاسی دیگر می‌کوشند در صفوف یکپارچه ملت ما رخنه کنند می‌کوشند تا ملت و دانشجو را در مقابل هم قرار دهند. در حالیکه این طور نیست ملت در برابر دانشجو قرار ندارد مسئله اینست که یک اقلیتی چه در دانشگاه و چه در بیرون دانشگاه در برابر اکثریتی قرار دارد و این‌ها می‌خواهند این مساله را تحریف کنند. در بخش دیگر مصاحبه گفت ما هم چنان برای حفظ آزادی‌های اساسی در چهارچوب قانون اساسی خواهیم کوشید ولی اگر دیگران بحران ایجاد کردند دیگر هر کس می‌داند دربحران‌ها نمی‌شود همه آزادی‌های اساسی را حفظ کرد.» (۶۰)
اما گروه‌های دانشجویی اپوزیسیون و غیر خط امامی این ادعا را رد می‌کنند. می‌گویند انجمن‌‌هایشان امکانات متعارف گروه‌های دانشجویی را داشته است.
راست آزمایی ادعا‌های طرفین محتاج مدارک تفصیلی تری است. اما عملکرد جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که باید با تردید به ادعا‌های آن برخورد کرد.
فواد تابان در رد این ادعا‌ها می‌گوید: «سازمان دانشجویان پیشگام یک سازمان دانشجویی و هوادار سازمان چریک‌های فدایی خلق (آن زمان) بود و هیچ‌گاه نه اسلحه‌ای داشت که به دانشگاه بیاورد و نه اتاق جنگی تشکیل داد. اعضای دانشجویان پیشگام تا آنجا که من می‌دانم برای دفاع شخصی نیز اسلحه نداشتند.
دوم.. هیچ اتاق جنگی در دانشگاه وجود نداشته است. دانشجویان پیشگام در هر دانشگاه چند اتاق را به اشغال خود در آورده بودند و – برخی از این اتاق‌ها حتی قبل از انقلاب و از زمان شاه وجود داشته است – و در آن‌ها به فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی و دانشجویی مشغول بوده‌اند. خود سازمان فدائی هم در آن دوره، مشی مبارزه مسلحانه با حکومت جدید را نداشت چه برسد به دانشجویان پیشگام. اتهام اتاق جنگ و انبار اسلحه را حکومت اختراع کرد تا بتواند دانشگاه هو و گروه‌های دانشجویی را سرکوب کند و امروز همه می‌دانند که هدف از این سرکوب چه بود و در چارچوب برنامه بلند مدت حکومت برای برقراری اختناق سیاسی و مذهبی می‌گنجید و ربطی به انبار اسلحه و اتاق جنگ نداشت. سندیکاهای کارگری را برای چه سرکوب کردند؟ آیا کارگران هم اسلحه به دست گرفته و اتاق جنگ تشکیل داده بودند؟» (۵۵)
یکی از دانشجویان هوادار سازمان پیکار در دانشگاه تهران در آن دوره می‌گوید: «در زمان یورش به دانشگاه‌ها، من از نزدیک شاهد جریان بوده‌ام و با جرأت می‌توانم بگویم در مرکز واقعه قرار داشته‌ام. من در شب‌ها و روزهای قبل از حمله نیروهای سرکوبگر، حضور فعالی در دانشگاه داشتم. و باز هم می‌توانم با جرأت و صداقت بگویم در هیچ کدام از دانشکده‌های دانشگاه ما که یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های پایتخت بوده است، هیچ اسلحه‌ای در هیچ مکانی از دانشگاه وجود خارجی نداشته است. نه اسلحه گرم و نه اسلحه سرد. تنها اسلحه‌ای که در اطاق‌های گروه‌های دانشجوئی وجود داشته است عبارت بوده‌اند از قلم، کاغذ، چسب، منگنه، پونز، لباس کوهنوردی برخی از دانشجویان و گاهی نشریات برخی از گروه‌های سیاسی. بنابراین پدیده‌ای بنام اطاق جنگ در دانشگاه ما مانند سایر دانشگاه‌ها وجود خارجی نداشته است. این ادعای حسن آیت انگلیسی و دوستانش در حزب جمهوری اسلامی بود تا گروه‌های دانشجوئی را ریشه کن و تارومار کنند تا تنها محل باقی مانده مقاومت در برابر یکه تازیهای عناصر انگلیس حامی ولی فقیه مثل آیت و بقائی را در هم شکنند.» (۵۶)
مجید زربخش از رهبران رنجبران در آن دوره فضا را اینگونه توصیف می‌نماید: «تا آنجائیکه بخاطردارم در دانشگاه نه انبار اسلحه وجود داشته است و نه گروههای دانشجوئی، مسلح بودند. بنابرگزارش‌های آنروز رفقای دانشجو و استاد ما از دانشگاه، هیچگونه مدرک وشاهدی مبنی بر وجود اسلحه یا دانشجوی مسلح وجود نداشته است. افزون بر این دره‌مان زمان پس ازسرکوب دانشگاه، آقای فواد تابان نماینده دانشجویان پیشگام در تلویزیون جمهوری اسلامی این اتهام را صریحاً رد کرد. جالب اینکه در آنروز حتی نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه که درآن گفتگو شرکت داشتند در این مورد سکوت کردند. پس از سرکوب دانشگاه نیز جمهوری اسلامی دیگر این ادعا و اتهام بی‌پایه را تکرار نکرد.
اتهام بی‌اساس مسلح بودن دانشجویان مبارز وآزادیخواه در واقع بهانه و مستمسک حمله بدانشگاه و تعطیل دانشگاه بود. امری که بعداً انجام گرفت. با اینکه گروههای دانشجوئی مبارز، دفا‌تر را در دانشگاه تخلیه کردند معهذا این اقدام مانع از یورش سپاهیان استبداد بدانشگاه نشد، یورشی که در نتیجه آن عده‌ای ازدانشجویان جان باختند. حمله بدانشگاه در حقیقت بدان خاطر بود که اکثریت دانشجویان با اقدام حاکمان در استقرار استبداد مخالف بودند و رهبران جمهوری اسلامی در پی در هم شکستن این کانون مقاومت و بطورکلی تعطیل دانشگاه بودند. کمااینکه پس از این اقدام، یورش به سایرکانونهای مقاومت و گروههای سیاسی مقاوم و مخالف را تا متلاشی ساختن تمامی آن‌ها دنبال کردند». (۵۷)
اما سید علی خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه بعد از روز‌های تیره دانشگاه‌ها ضمن روشن کردن چرایی برخورد‌ها در دانشگاه‌ها ضمن تکرار دعاوی گذشته و ایراد اتهام‌های بی‌اساس به صراحت اعلام داشت که دانشگاه‌ها پس از ۱۴ خرداد تغطیل خواهد شد.:
« دانشگاه‌های ما از نظر نظام آموزشی غلط و ضد اسلامی بود و بعد از انقلاب هم تغییری پیدا نکرد. گرفتاری‌های بی‌شمار به مسئولین اجاره نداد تا این درد را درمان کنند و تا یکسری از دانشجویان مسلمان و انجمن‌های اسلامی دانشجویان این روح‌های حسا س دیدند دیگر طاقت تحمل این وضعیت را ندارند، و اعلام کردند این باید نظام دانشگاهی عوض بشود. این پیام به گوش مردم ومسئولان رسید. با مسئولین در میان گذاستند. شورای انقلاب تایید کرد به گوش امام رسید ایشان نیز تایید کردند. شورای انقلاب تصمیم گرفت تا ستاد‌ها باید تخلیه بشوند چون گرو ههای نوکر صفت، گرو ههای مفسده بر انگیز از پول این ملت استفاده می‌کنند بر علیه آن فعالیت می‌کنند. این بود شورای انقلاب اعلام کرد ستاد‌ها باید تخلیه گردند و رئیس جمهور نیز در پیامش به ملت گفت و از شما دعوت کرد روز سه شنبه بیاد اینجا. تا اگر تخلیه نکرده باشند، تخلیه کنند. برخی گروه‌ها تخلیه کردند اما بعضی از گروه‌ها که وابستگی شان شدید بود تخلیه نکردند و فاجعه آفریدند گروهی که نام خود را پیشگام می‌گذارد وابسته به مرتجع‌ترین جناح‌های این زمان یعنی آمریکا ست. جوانی است بنام کمونیست اما وقتی تحقیق می‌کنید می‌بینید پدرش به جرم ساواکی اعدام شده است. پدرکشتگان این انقلاب به نام فدائی، بنام پیشتاز و پسگام جمع شدند و در مقابل مردم در همین دانشگاه سنگر گرفتند. مردم آمدند دانشگاه را پاکسازی کنند. برادران سپاه و کمیته ماموری یافتند تا نگذارند مردم به دانشگاه نزدیک شوند. همت آن‌ها این بود جلوگیری کنند اما برخی جوان‌های مسلمان و پر شور علی رغم تلاش پاسداران و کمیته‌ای‌ها خودشان را به اطراف دانشگاه رساندند. در مقابل این ملت نشستند و مردم را با چوب و سنگ زدند. با گلوله و تیر بار هم زدند. از این مردم کشتند و مجروح کردند و انتقام خون رفتگان پلید خود را گرفتند. یا بر طبق دستور اربابان خود هر کاری خواستند کردند. بعد روز صبح سه شنبه خیل عظیم ملت را که دانستند که به سوی دانشگاه خواهد آمد. یک مقداری تیر اندازی کردند. محل نماز جمعه را تیر اندازی کردند بعد شبکه‌های صوتی و بلندگو را جمع کردند و دزدیدند و بردند.
ملت در مقابل این عمل فعلا لازم نیست هیچ اقدام عملی بکند. اما باید بداند کسانیکه نقاب چپ بر روی چهره خود کشیده‌اند بر پشت این نقاب چگونه موضع خصومت بر علیه این ملت گرفته‌اند. و باید بداند که توطئه آمریکا از چه راههایی ظاهر می‌شود. در شب سه شنبه و یا دوشنبه سرپرستان دانشگاه تهران به شورای انقلاب گزارش کار دادند. گفتند گروه‌های دیگر بیرون رفته‌اند و فقط گروه پیشگام مانده است و سنگربندی کرده است. و سنگ و چوب و چماق فراهم کرده است. بعضی از آن‌ها تصریح کردند که این‌ها سلاح هم داشتند. شورای انقلاب از شورای سرپرستی دانشگاه تهران خواست بیایند بیرون و مردم را در جریان بگذارند. بگویند گروهی با این نام، با این خط و ایدئولوژی در مقابل مردم اینجور مقاومت کرده‌اند و هدف اول قبول کردند بعد امتناع کردند. امدند بیرون. الان یکی دو روز می‌گذرد آقایانی که مسئول دانشگاه بوده‌اند در طول این یکسال هر خلاقی در دانشگاه صورت گرفته است این ملت حق دارد گریبان آن‌ها ر ا بچسبد. از ان‌ها جواب بخواهد. دستجمعی استعفا می‌دهند و تقصیر را به گردن دولت و در حقیقت به گردن ملت می‌اندازند. این یک خیانت است. آقابان مسئول مفسده انگیزی‌های یکسال گذشته دانشگاه هستند و باید به این جواب می‌دادند نه اینکه مقابل ملت بایستند. امام عملکرد سرپرستان دانشگاه تهران را خطای بزرگ و لازم الجبران می‌داند. اینها باید برکنار می‌شدند حال نشده‌اند طلبکار هم شده‌اند. از چهاردهم خرداد قطعا دانشگاه تعطیل می‌شود. هیچ عذر و بهانه‌ای برای ادامه دانشگاه بعد از ۱۴ خرداد وجود ندارد. کسانیکه مسئولیت پیدا کنند در رابطه با دانشجویان با دانشگاهیان مسلمان با اساتید و سرپرستان مومن در رابطه با این‌ها انشاء الله نظام اسلامی دانشگاهی را تدوین خواهند کرد. »(۵۸)
او در این سخنرانی اذعان می‌کند که اولا کمیته وسپاه حضور پر رنگ در تصرف دانشگاه و نخلیه ستاد‌ها داشتند و این کار صرفا با فشار مسالمت آمیز مردم صورت نگرفته است. ثانیا قبول می‌کند عده‌ای از دستور شورای انقلاب و رئیس جمهور تخطی کرده‌اند و خود سرانه کمر بند محاصره نیرو‌های نظامی وانتظامی انقلابی را شکسته‌اند وبه تحریک پرداخته‌اند. وی نام این گروه فشار را جوان های مسلمان و پر شور می نامد.
البته به دشواری بتوان این ادعا را باور کرد. فرضیه باور پذیر‌تر نوعی تقسیم کار بین گروه‌های فشار و نیرو‌های سپاه و کمیته است. وی از تغییرات بیشتر و ارجاع مدیریت انقلاب فرهنگی دانشگاه به جمعی از اساتید و دانشجویان مسلمان خبر می‌دهد. همچنین به هیات سرپرستی دانشگاه تهران حمله شدید می‌کند. که چرا استعفا داده‌اند. هاشمی رفسنجانی نیز مدعی می‌شود آیت الله خمینی گفته است سرپرستان دانشگاه تهران نمی‌توانند خود را از وقایع دانشگاه تبرئه کنند. این حمله هماهنگ شده مقدمه برخورد امنیتی و قضایی با دکتر مجمد ملکی در سال ۱۳۶۰ و زندان و شکنجه متعاقب وی شد.
بدین ترتیب مرحله دوم انقلاب فرهنگی به شیوه تلخ و دردناکی پایان پذیرفت. دیگر دانشگاه‌ها تا ۱۴ خرداد که امتحان‌ها تمام شد به طور نسبی آرام بودند. تا با حکم آیت الله خمینی ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت و تعطیلی دانشگاه‌ها تثبیت شد. در نوشتاری دیگر به این مرحله پرداخته خواهد شد. اما اسامی دانشجویان و دانشگاهیانی که در مرحله دوم انقلاب فرهنگی که خشن‌ترین و اسف بار‌ترین بخش آن است. نقش آفرین بودند به شرح زیر است:
دانشجویان:
تربیت معلم: فضل الله موسوی، ابراهیم سید‌نژاد (که بعد‌ها خود قربانی انقلاب فرهنگی شد)
علم و صنعت: صادق محصولی، اثنی عشری، محمود احمدی‌نژاد، ثمره هاشمی، صادق واعظ‌زاده (بعد‌ها یکی از سه عضو کمیته دانشجویی ستاد انقلاب فرهنگی شد)
تهران: علی شکوری راد، علی مقاری، علی منتظری، وحید احمدی
شیراز: محسن کدیور (خو د بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، عطاء الله مهاجرانی، مجید محمدی (خو د بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، ابراهیم نبوی (خو د بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، محسن کوچک‌زاده
مشهد: فیروز آبادی،
تبریز: موسوی کوزه کنانی
پلی تکنیک: حسین رحیمی (بعد‌ها یکی از سه عضو کمیته دانشجویی ستاد انقلاب فرهنگی شد)، حشمت الله طبرزدی (خود بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت) ،ناصر شمس
شریف: حسین رحمتی، هدایت آلله آقائی (خود بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، سید حسن موسوی‌نژاد (خود بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)
شهید بهشتی: حسین خطائی
اصفهان: رجبعلی مزروعی، مرتضی مبلغ، سید علی حسینی
و افرادی چون سید هاشم آقاجری (خود بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، فتح‌الله امی، حبیب سنگتراش، حسین ایمانی، علی متقیان، و مهدی آخوندی.
از اساتید نیز می‌توان به دکتر فرهادی، ابراهیم اسرافیلیان، مهدی گلشنی، عبدالله جاسبی، عارفی، مصطفی معین (خود بعد‌ها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، جلال الدین فارسی، احمد احمدی، حسن آیت و… اشاره کرد.
آنچه در این مطلب ارائه شد ضمن بازخوانی حوادث فرضیه‌ای را برای تحلیل چرایی و چگونگی رویداد انقلاب فرهنگی ارائه داد که هنوز کامل نیست و همچنین داعیه آن ر ا نیز ندارد که به طور کامل با واقعیت تطبیق می‌کند و ممکن است دچار خطا نیز باشد. بخصوص که خاطرات و روایت‌های افراد به خودی خود سند قطعی نیست همانگونه که در متن نیز مکررا عنوان شد امکان راست آزمایی برخی از ادعا‌ها فعلا وجود ندارد لذا این حوزه هنوز نیاز به کار دارد تا با بحث و تحقیق بیشتر و همچنین دستیابی به مستندات موجود در آن دوره کوشید تا همه ابعاد این حادثه روشن شود. کسانی که از نزدیک شاهد آن رویداد بودند و در صف اول درگیری‌ها در دو سوی میدان بودند با ارائه خاطرات و مستند کردن فعالیت‌‌هایشان می‌توانند کمک شایانی به روشن‌تر شدن حقیقت ماجرا بنمایند.
منابع:
۴۵- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۲/۰۲/۱۳۵۹ ص ۱۲
۴۶- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۲/۰۲/۱۳۵۹ ص ۶
۴۷- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۱/۰۲/۱۳۵۹ ص ۱۰
۴۸- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳/۰۲/۱۳۵۹ ص ۲
۴۹- روزنامه انقلاب اسلامی، ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹
۵۰- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳/۰۲/۱۳۵۹ ص ۹
۵۱- انقلاب فرهنگی: رویارویی سیاسی یا اسلامی کردن دانشگاه، وب سایت رادیو فردا
http: //www. radiofarda. com/content/o۲_revolution/۳۸۹۱۳۷. html
۵۲- پیشین
۵۳- روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۱۲
۵۴- روزنامه جمهوری اسلامی، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۷
۵۵- انقلاب فرهنگی، ابزار بازسازی استبداد
http: //asre-nou. net/php/view_print_version. php؟ objnr=۱۲۳۷۸
۵۶- پیشین
۵۷- پیشین
۵۸- روزنامه جمهوری اسلامی، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۷
۵۹- روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۱۰
۶۰- پیشین

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.