ناکامی ۱۸ تیر و ضرورت آمادگی در جنبش های نا بهنگام

۱۳ سال از فاجعه ۱۸ تیر می گذرد. جنبش دانشجویی ایران هنوز داغدار حمله عوامل پیدا و پنهان حکومتی به کوی دانشگاه تهران است. در طول این ۱۳ سال نه تنها آمران و مجریان هتک حرمت دانشگاه و تخریب وحشیانه خانه دانشجویان محاکمه ومواخذه نشدند بلکه برصدر نشستند و حامیان آنها اکثر مصادر مهم تصمیم گیری در خصوص دانشگاه و دانشجویان را پس از سوم تیر ۱۳۸۴ اشغال کردند.


دستگاه قضایی جمهروی اسلامی پرونده کوی دانشگاه را وارونه کرد و دانشجویان را به خاطر دفاع از کیان دانشگاه و حقوق خود در جایگاه متهم نشاند و در نهایت نیز همه تهاجم ها ،تخریب ها ،ضرب وشتم ها ،فحاشی ها و هتک حرمت ها تنها به سرقت یک ریش تراش توسط سرباز وظیفه ای گمنام و بی پناه تنزل یافت.
جنبش اعتراضی ۱۸ تیر نتوانست به اهدافش برسد و ناکامی آن باعث گسترش حمله دستگاه سرکوب به دانشگاه ها شد. اما در عین حال در سطح دیگری زمینه ساز گسترش مبارزات و دموکراسی خواهانه و تعمیق آن در بطن جامعه شد. غلط نیست بگوئیم که جنبش سبز گسترش ۱۸ تیر در ابعادی وسیع تر بود که باز دانشجویان دانشگاه تهران د ر اندازه ای کوچکتر در خردا د ۱۳۸۸ تاوانش را پس دادند . نیرو های الباس شخصی با حمایت نیروی انظتامی باز به خوابگاه دانشجویان تهران حمله کردند و جمع زیادی از دانشجویان را بعد از ضرب وشتم و توهین به صورت فله ای بازداشت نمودند.
نافرجامی ۱۸ تیر عوامل مختلفی داشت که برخی از آنها با ناکامی جنبش سبز مشترک هستند. نابهنگامی و ماهیت غیر منتظره و انفجاری حرکت یکی از دلایل مهم است . از آنجاییکه این عامل می تواند چالشی پیش روی هر حرکت اعتراضی بالقوه و محتمل جنبش های اجتماعی باشد ،لذا بدان پرداخته می شود.
حمله به کوی دانشگاه حالت غافلگیرانه داشت. معمولا در سالیان اولیه دوران اصلاحات دانشجویان ساکن خوابگاه دانشگاه تهران که مجتمع بزرگی بود و هزاران دانشجو را شامل می شد ،اعتراض هایی را نسبت به فعالیت های حکومت بر علیه آزادی ها و جامعه مدنی مقتدر و دفاع از جنبش اصلاح طلبی دوم خرداد سازمان می دادند.
این حرکت ها حالت خودجوش داشت و تشکل دانشجویی پشت سرش نبود. معمولا دانشجویان به بیرون از محوطه کوی می آمدند و سرانجام با گفتگویی که بین آنها وپلیس منطقه امیر آباد تهران صورت می گرفت به کوی دانشگاه تهران بر می گشتند و حادثه ای رخ نمی داد.
در شب حادثه نیز فرخ شفیعی دانشجوی وقت دانشگاه تهران از ساکنان کوی خواسته بود تا به بیرون بیایند و اعتراض شان به تعطیلی روزنامه سلام را بیان نمایند. اما حضور لباس شخصی ها ،گروه فشار و یگان ویژه نیروی انتظانمی وضعیت جدید و بی سابقه ای را پدید آورد وبالا گرفتن تنش بین آنها و دانشجویان منجر به بروز فاجعه حمله و تخریب بی رحمانه کوی دانشگاه تهران گشت.
شدت تخریب و ضرب و شتم و بی حرمتی به دانشگاه ،جنبش دانشجویی ،دانشگاهیان و مردم ایران را به خشم آورد و منجر به جنبش اعتراضی بزرگی شد که در مقیاس خود پس از ۱۳۶۰ بی سابقه بود . واکنش گسترده و خشم آلود دانشجویان و مردم مورد انتظار طراحان حمله به کوی دانشگاه نبود . البته ب هطور کلی بروز انزجار عمومی نسبت به حمله به کوی دانشگاه فراتر از تصور تمامی ناظران و کنشگران عرصه سیاسی ایران بود.
این وضعیت فشار زیادی را بر روی دفتر تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی وارد ساخت و پتانسیل آن بسیار بیشتر از طرفیت و توان این تشکل و اساسا جنبش دانشجویی بود.
هیچ تشکل دانشجویی برای چنین موقعیت بزرگی آمادگی نداشت. رفتار ها از ابتدا عکس العملی بود. همین وضعیت در حال حاضر نیز ممکن است رخ دهد. فقدان توسعه سیاسی و نبود احزاب قوی و ریشه دار و الگوی مطلوب سیاست ورزی حکومت منجر به شکل گیری و تداوم “جامعه توده ای” شده است.
وضعیت بسته سیاسی نیز کنش و واکنش این جامعه توده ای را همواره در وضعیت پیش بینی نا پذیر قرار داده است. انگار تکلیف همه چیز در مملکت تا اطلاع ثانوی است. بخصوص در شرایط کنونی کشور که تمامی شاخص های بی ثبات ساز و نظم گریز به نحو چشمگیری در حال بالا رفتن است ، امکان پدید آمدن وقایعی چون کوی دانشگاه و یا اعتراض به تقلب ها انتخاباتی و یا اعتراض به فقر و گرانی سرسام آور محتمل است.
حال باید در برابر این اتفاقات غافلگیر کننده چه باید کرد ؟ در واقع آسیب شناسی جنبش اعتراضی ناکام ۱۸ تیر باید بتواند با بهره گیری از تجارب این جنبش پاسخ مناسبی به این مساله بدهد که هنوز مبتلا به جامعه وبخصوص نیرو های تحول خواه است.
این نیاز وجود دارد تا فعالان سیاسی و نیرو های نخبه در جنبش های اجتماعی به روش ها و رهیافت هایی برسند که یاریگر جامعه در این تندباد ها باشند. و گرنه وقتی طوفان های اجتماعی به راه می افتند و چون امواج خروشان سیل همه چیز را از مقابل خود بر می دارند دیگر نمی توان تاثیرگزار بود و حرکت را به سمت ساحل موفقیت مدیریت نمود. در چنین شرایطی بی نظمی حاکم بر حرکت احتمال نافرجامی را بسیار بالا می برد وامکان به بار رسیدن نتیجه ای مثبت از دل انفجار اجتماعی را کمرنگ می سازد.
بنابراین در وهله نخست باید به آماده سازی پرداخت. مانند تمرین تیم های فوتبال قبل از آغاز بازی های بزرگ. بدون آنکه شتابزده و بدون برنامه به عملگذایی صرف و روزمرگی پرداخت ، باید به ذخیره سازی نیرو ها وتشویق همه در هر جایی و در هر سطحی که هستند ،اقدام نمود تا با توسعه ارتباطات به برقراری وحفظ روابط سازمان یافته بپردازند.
تشکیل شبکه ها هر چقدر هم کوچک و کم تعداد باشد ،اجتماع آنها و پیوند بین آنها می تواند در روز موعود به کار آید.
دیگر عنصر مهم پرهیز از حرکت های سریع و بی نتیجه در چنین ایامی است. باید کوشید تا نیرو های معترض و به میدان آمده متمرکز شوند در جایی و با حدا اکثر سرعت سامانی بین آنها برقرار گردد . البته در عین حال باید سعی نمود تا غلیان احساسات جمعیت عاصی تخلیه گردد و فرصتی برای ابزار هیجان و احساسات خشم آلود در مسیری کنترل شده و هدایت پذیر خلق گردد.
تدوین طرحی جامع و کارساز در این خصوص فراتر از حوصله و توان نویسنده است. اما پرداختن به این بحث در بین فعالان برجسته سیاسی و اجتماعی و همفکری آنها می تواند متاع مناسبی را تولید کند که توشه روز مبادا باشد و چون ابزاری مطمئن برای عدم تکرار ناکامی های گذشته مورد استفاده قرار گیرد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.