اکبر گنجی در واپسین روزهای خسته سال ۸۴ به آغوش خانواده بازگشت .بی تردید در تمامی این ۲۲۴۴ روز کشدار و خاکستری که دیوارهای بلند و سیمانی بی روح زندان , او را از خانواده و جامعه جدا کرده بودند , سال ۸۴ سالی متفاوت بود.سالی سنگین و پر مخاطره که طعم تلخ آن بیش ازهمه همسر دلاورش را رنج داد. سالی که اکبر تا آستانه مرگ رفت , رنج ۸۰ روز اعتصاب غذا و گرسنگی را بر خود هموار کرد .شکنجه و دشنام عمال عالیجناب سیاهپوش را مردانه تحمل کرد تا مسیر زندگی سعادتمند فردا هموار شود .او به تنهایی هیبت و عظمت پوشالی ببرهای کاغذی و ولایت مداران بی ولایت را به لرزه درآورد .درست در هنگامی که آنان مست سراب پیروزی در انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری نهم بودند غافل ازآنکه آینده را فدای پیروزی ناپایدار و کاذب حال کرده اند .
چهره تکیده و فوق العاده ژولیده او که عمق دنائت , ناجوانمردی و قساوت شیفتگان قدرت مطلقه و مدعیان دروغین مهرورزی را برملا می سازد , تبلور اراده پولادین و آهنینی است که در تکاپوی گذار مسالمت آمیز به دموکراسی است .او نمونه کامل روشنفکر در جامعه ایران امروز ایران می باشد.که کارویژه تقریر حقیقت و تقلیل مرارت را تجسد می بخشد .اکبر از تبار ابر مردانی است که تاریخ این مرز و بوم همواره به آنان بالیده است .ستاره هایی که همواره از طلیعه نهضت بیداری ایرانیان و در نقاط عطف تاریخ معاصر از انقلاب مشروطه , نهضت ملی شدن نفت , انقلاب اسلامی تا کنون آسما ن ایران را روشن کرده اند .چه باک اگر آنان را شهر آشوبان خیال اندیش نامند ! چرا که خیال ورزی آنان از جنس تلاش برای گسستن حصارهای وضع موجود و حرکت به سوی وضع مطلوب بوده است و هرگز عقلانیت را به معنای تسلیم در برابرقید و بندهای وضع موجود وسر تعظیم در برابر منافع و اراده های حاکم فرو آوردن , تفسیر نکرده اند .تکاپوی آرمانگرایانه آنان خلق کننده انرژی انقلابی و دگرگون کننده ای است که سوخت موتور محرک تاریخ را تامین کرده است .شهامت , روشن بینی , پیمان استوار و گسست ناپذیر با ملت و آرمانهای جنبش اجتماعی مردم ایران , سازش ناپذیری در برابر خداوندان قدرت ومقاوت تحسین برانگیز او باعث شده است که سزاوارانه جامه قهرمانی ملت و میهن را بر تن خویش ببیند بدون آنکه خود خواسته باشد .قهرمانان کسانی هستند که آرزوها و خواسته های مردم را دریک برهه خاص زمانی به صورت غیر ارادی بازتاب می دهند .
تکاپوهای نظری و اقدامات عملی او نشان داد که استدلال های سست محدود کردن اصلاح طلبی و تحول درونزا در چهارچوب روشهای پارلمانتریستی و اصلاح با استفاده از ساز و کارهای قانونی موجود , جه میزان بی پایه است .فعالیتهای روشنگرانه او آشکار کرد که راه دموکراسی , پیشرفت و عدالت لاجرم با تغییر بنیادین ساختار قدرت می گذرد و با نفی وجه ایدئولوژیک و رژیم حقوقی و بعد حقیقی ساختار قدرت , پرچم جمهوریخواهی عرفی را بر افراشت .
او با اصلاح رفتار حکومت شروع کرد .اما هنگامی که جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران در پای دیوارهای تنگ قانون اساسی ومقاومت سرسختانه و رفتار اصلاح ناپذیر متولیان اصلی حکومت متوقف شد .او نایستاد و به درستی تغییر در روش مبارزه و فعالیت را تشخیص داد .او با عملش و ملهم از روشهای مبارزاتی نوین روشن ساخت که برای تغییر حکومت لزوما نباید چریک شد و برخوردی قهرآمیز داشت و یا متوسل به خشونت شد و در قالب روشهای مبارزاتی و تئوریهای متعلق به دوران جنگ سرد عمل نمود .بلکه می توان به روشی مسالمت آمیز با استفاده از رسانه , بیان موثر ایده های جذاب و کارساز, مقاومت مستمر در برابر ساختار سلطه و صداقت با مردم می توان اهداف انقلابی را تعقیب کرد .عمل اوآب به لانه کسانی ریخت که هر نوع تحول خواهی را در چهارچوب سترون قانون اساسی موجود محصور می کنند و به نا حق عبور از آن را مستلزم خشونت ورزی و اتوپیا پنداری می دانند .
حصارهای زندان و دسیسه های گوناگون پاسداران قدرت مطلقه و سیاه اندیشان بیشه جهل و حقیقت ستیزی نتوانست شمع قلم او را خاموش گرداند . او در حبس هم نوشت و صریح تر و تند تر هم نوشت تا عجز و ضعف محبس در ممانعت از نشر ایده ها در زمانه کنونی به خوبی آشکار شود .
بی تردید موقعیت کنونی گنجی که سرمایه ای گران قیمت برای جامعه ایران می باشد , مدیون تلاشها و همراهیهای همسر شجاعش می باشد .خانم شفیعی مکمل اکبر در تمامی بالا و بلندیهای دوران حبس بود .مصاحبه های روشنگرانه او بویژه در یک سال اخیر تمامی ترفندهای اقتدارگرایان و سیاست های بایکوت و حذف آنان را نقش بر آب ساخت .آفرین بر این شیرزن ، که توان بالای زنان ایرانی در برپایی ایرانی آزاد , آباد و سربلند را نمایان می سازد .
او پاداش مقاومت ها و تلاشهای جانانه اش را گرفت. آزادی او و لبخند معنادار همسر دلاورش در کنار چهره آرام و شاد او, کام ملت را در آستانه سال نو شیرین ساخت .امید که این رویداد فرخنده , پیام آور سالی خوش فرجام برای میهن و ملت باشد .
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات