تشدید خشکسالی، افزایش درگیری

خشک‌سالی، بی‌آبی و خشکیدگی ایران اثرات گسترده‌ای خواهد داشت. نمونه‌های مشابه در سایر کشورها از جمله سوریه نشان داده است که این پیامدها از حوزه مسائل ‌زیست‌محیطی فراتر خواهد رفت و اقصاد، اجتماع و سیاست را در بر می‌گیرد. سام خسروی‌فرد، محقق گروه آبانگان در باره تاثیرات خشکسالی بر سیاست ایران، با علی افشاری، تحلیل‌گر سیاسی در واشینگتن، گفتگو کرده است.*

afshari

به گفته افشاری «تشدید خشکسالی و ادامه سیاست‌های غلط دولتی و بی‌تفاوتی نسبت به این وضعیت نامناسب طبیعی پدیده‌های ملموس و روشنی بر فضای سیاسی خواهد داشت. نخست این که فشار بر دولت و هر کدام از جناح‌های سیاسی که می‌خواهند دولت را به دست بگیرند، افزایش پیدا می‌کند. با توجه به فرهنگ پوپولیستی، دوباره یک سری راه خواهند افتاد و وعده‌هایی می‌دهند که باعث می‌شود مطالبات مردم افزایش پیدا کند. این اقدام برای جریان‌هایی که می‌خواهند به شکل مسوولانه و متعهدانه، مساله را حل کنند موانعی ایجاد خواهد کرد. فراتر از آن یک سری بحران‌ها و چالش‌های امنیتی ایجاد خواهد کرد

او ادامه می‌دهد: «هر قدر خشکسالی افزایش پیدا کند و منابع آبی کمتر شود، کسانی که زندگی‌شان به آب و خاک وابسته است یعنی کشاورزان و دامداران در مناطق مختلف با هم درگیر خواهند شد.پیش‌تر سوابق و تجربه این را داشتیم که اهالی روستایی با روستای دیگر، شهری با شهر دیگر، و استانی با استان دیگر درگیر بودند. الان مدتی است که دعوا و درگیری خشونت‌بار بین برخی از ساکنان استان‌های چهارمحال و بختیاری و اصفهان افزایش پیدا کرده است. خوزستانی‌ها در کنار چهارمحالی‌ها با اصفهانی‌ها و یزدی‌ها و چه بسا کرمانی‌ها این درگیری‌ها رو به تزاید است. به تازگی هم شنیده‌ام که این درگیری‌ها داخل خود روستاها می‌رود، داخل خود قومیت‌ها هم می‌رود و چه بسا که خانه به خانه شاهد این درگیری‌ها باشیم.»

به گفته افشاری، این چالش‌های امنیتی در عرصه سیاسی ایران تاثیر به‌سزایی خواهد داشت و محیط‌زیست به مساله مهمی بدل می‌شود با پیامدهای درجه اول سیاسی و امینتی.

او در پاسخ به این پرسش که چرا محمد خاتمی، رییس جمهوری وقت هشدارهای مکرر کارشناسان منتقد سدسازی را جدی نگرفت، می‌گوید: «مسائل محیط‌زیستی از دید بسیاری، امری تزئینی بوده است. با این تفکر که کشور نیازهای مهمتری دارد که باید به آنها توجه کرد. [مسائل محیط‌زیستی] از دید آنها با مشکلات اساسی کشور در ارتباط نبوده، با درد و رنج مردم درگیر نبوده است.»

افشاری ادامه می‌دهد: «در دوران اصلاحات با توجه به حضور پررنگ کارگزاران و جریان‌های وابسته به آنها و همچنین برخی فعالان سیاسی که با گروه‌هایی که دنبال سودجویی و منفعت‌طلبی‌های نا‌به‌جا بودند ارتباط‌هایی داشتند، شاهد سیاست غلط سدسازی بی‌رویه بودیم. افسانه‌ای ساختند که کشور هر چه سد بیشتری داشته باشد، توسعه یافته‌تر خواهند بود و قوی‌تر می‌شود، این پارادایم حضور پررنگی‌تری به خود گرفت.»

چگونه می‌توان به گوش مسوولان رساند که این پارادایم، غلط است؟ افشاری در پاسخ به این سوال می‌گوید: «مشکل به [زمان] خاتمی یا دورن اصلاحات اختصاص نداشت. بعد از پایان جنگ، در دوران رفسنجانی این پارادایم شروع شد و ای بسا در زمان شاه در الگوهای توسعه هم مسائل محیط‌زیستی نادیده گرفته می‌شد و توجه شایسته‌ای به آن وجود نداشت. در دوران احمدی‌نژاد، این مسائل تشدید شد. چون در آن دوران نوع سیاست‌ورزی و حکمرانی مد نظر آن دولت به مراتب با الگوهای عقلانی فاصله گرفت. این پارادایم هنوز وجود دارد.»

افشاری تاکید می‌کند که به لحاظ مبنایی و ریشه‌ای، نخبگان جامعه ایران و نیروهای سیاسی و حکومتی درک درستی از مدرنیته ندارند: «ما هنوز در این گذار پر چالش از سنت به مدرنیته هستیم. در چنین فضایی از یک طرف دیدگاه‌های ضد مدرنیته ترویج می‌شود و از طرف دیگر هم فکر می‌کنند هر فن‌آوری مدرنی را بدون توجه به شرایط جامعه خودمان از آن استفاده کنیم. مد می‌شود. دوره‌ای سد سازی می‌شود. فکر می‌کنیم سدسازی آن کلید سحرآمیزی است که می‌توانیم هر قفلی را باز کنیم.»

این تحلیل‌گر سیاسی می‌گوید: «من خوش‌بین نیستم که در چارچوب ساختار سیاسی کنونی این مشکلات برطرف شود. مسائل حوزه محیط‌زیست به لحاظ ذاتی و کیفی ارتباطی با حوزه سیاست ندارند. اما در عین حال ارتباط تنگاتنگی با سیاست به خصوص در وضعیت توسعه نیافته سیاسی ایران پیدا می‌کنند. به این دلیل که حوزه‌ها از همدیگر تفکیک نشده‌اند.»

او به گسترش فساد در ساختار سیاسی ایران اشاره می‌کند و می‌افزاید: «با توجه به ساختار معیوب سیاسی که در ایران داریم و گسترش شدید فساد در داخل این ساختار حکومتی، خوش‌بین نیستم. چون بحث عقلانی نیست که استدلال کنیم سدسازی بی‌رویه غلط است و باید در سیاست‌های گذشته بازنگری شود. منافع یک عده در این است که سدسازی افزایش پیدا کند. به لحاظ مالی پروژه‌های کلانی هستند و خیلی از این گروه‌های سودجو می‌توانند در آن منافعی داشته باشند که در شرایط دیگر از آن بهره‌مند نیستند.»

با این حال افشاری معتقد است هر قدر آگاهی‌ها نسبت به مسائل محیط‌زیست و به خصوص به سودجویی‌های ناشی از تغییر کاربری و زمین‌خواری افزایش پیدا کند، حساسیت را در جامعه و بین نیروهای سیاسی و مدنی نسبت به فاجعه زیست‌محیطی ایران ارتقا داد می‌توان فشاری ایجاد کرد تا گروه‌هایی که دنبال اصلاحات اساسی سیاسی و تغییر اساسی ساختار قدرت در ایران هستند، مسائل زیست‌محیطی را در صدر اولویت‌ها و خواسته‌های خودشان قرار بدهند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مصاحبه‌ها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.