خامنه ای و زورآزمائی تا اطلاع ثانوی

سخنرانی خامنه ای در ورزشگاه آزادی  به یکی از بزرگ ترین مانور های قدرت وی در دوران رهبری تبدیل شد. ده ها هزار نفر نیروی بسیجی در ورزشگاه آزادی آورده شدند تا اجتماع بزرگی برای قدرت نمایی رهبری و اعلام مواضع کلان نظام در عرصه های خارجی و داخلی برگزار شود. اگرچه اغلب بخش های سخنان خامنه ای تکراری بوده و حالت تهییجی  وشعاری داشت اما تجزیه و تحلیل محتوایی حرف هایش بازتاب دهنده تصمیمات مهمی است که وی برای آینده کشور گرفته است. انتخاب زمان این گردهمایی که تقریبا یک ماه پیش از آغاز مرحله دوم و اصلی تحریم های یک جانبه آمریکا بعد از خروج از برجام است، و همچنین جمع کردن سازمان یافته جمع بزرگی از هواداران معنای مشخصی دارد.

مخاطب اصلی سخنان وی خارجی ها و به طور مشخص دولت آمریکا و متحدان منطقه ای اش اسرائیل و عربستان سعودی بودند. او در امتداد مواضع قبلی با بیان سخنان تند و آتشین کوشید اقتدار ظاهری خود و نظام را به تصویر بکشد که خود را در شرایط آسیب پذیر نمی بیند. رمزگشایی از سخنان خامنه ای روشن می سازد که نظام در این مقطع تصمیم به ایستادگی در برابر آمریکا و اجتناب از گفتگو برای رسیدن به توافقی تازه گرفته است. خامنه ای این سیاست را در چارچوب ” شکست تحریم به عنوان آخرین حربه آمریکا” بسته بندی کرد و  مدعی شد که جمهوری اسلامی هرگز تسلیم فشار های آمریکا نخواهد شد.

اما مقایسه این سخنان با مواضع مشابه در دوران قبل از برجام و بخصوص در زمان انجام مذاکرات مخفی با نمایندگان دولت اوباما جنبه تبلیغاتی و صورت بندی غیر واقعی آن را نمایان می سازد. بر خلاف ادعای یادشده، در مقطع برجام جمهوری اسلامی در برابر فشار تحریم های کمر شکن آمریکا که به طور نسبی اجماع جهانی پشت سر آن قرار داشت، تسلیم شد و خامنه ای به ناگزیر با توجیه ” نرمش قهرمانانه” به آن رضایت داد. اما در مقطع فعلی خامنه ای هزینه تداوم و یا گسترش “نرمش قهرمانانه”  را زیاد و غیر قابل پرداخت ارزیابی می کند و از این رو با اتخاذ برخورد سخت محتاطانه و حساب شده به دنبال یافتن مفری برای گریز و یا کاهش فشارها و گفتگو در شرایط بهتری است. ازاین رو تصمیم به زورآزمائی گرفته که مدت زمان آن نامحدود نخواهد بود.

نقطه اتکاء او در این سیاست به موفقیت در خنثی سازی رویکرد تهاجمی ترامپ است. رهبری در رسیدن به این هدف راهکارهای متفاوت و ترکیبی از دیپلماسی و برخورد های سخت افزاری را در نظر دارد. نخست از تدابیر دولت روحانی برای توافق با ۱+۴ در حفظ برجام و بخصوص تفاهم با اتحادیه اروپا حمایت می کند. حفظ مناسبات تجاری و مالی با اروپا از نظر وی برای دور زدن تحریم های یکجانبه آمریکا و استفاده از شکاف در بلوک آتلانتیک اهمیت دارد. استفاده از ظرفیت های همکاری گسترده با چین، روسیه و ترکیه دیگر محور خارجی نیز مورد نظر است. بهره برداری از توان سپاه قدس و جنگ های نیابتی در منطقه دیگر اهرمی است که خامنه ای بر روی آن حساب کرده است تا در سطحی کنترل شده برای بازدارندگی در برابر حمله آمریکا مورد استفاده قرار بگیرد.

بزرگنمایی مراسم راهپیمایی اربعین در این خصوص روشنگر است که سال ها است با خروج از حالت سنتی تبدیل به مانور قدرت منطقه ای بنیادگرایی اسلامی شیعه محور شده است و به نظر می رسد نظام علی رغم افزایش مشکلات اقتصادی در تلاش است تا شمار شرکت کنندگان ایرانی کاهش نیابد. البته عملی بودن آن با توجه به تنگناهای معیشتی محل تردید است مگر آنکه از اموال عمومی خرج تامین هزینه سفر جامعه زوار هدف شود.

در سطح داخلی تاکید بر انسجام در درون بلوک قدرت حول مخالفت با مذاکره با آمریکا و حمایت از ایستادگی اهمیت کلیدی دارد. ازاینرو رهبری در سخنانش به تحقیر و تهدید کسانی پرداخت که خوشبینانه مذاکره با امریکا را توصیه می کنند. وی با متهم ساختن آنها به خیانت در برابر کسانی که بدنه گروه های فشار جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند و قبلا نیز به آنها مجوز آتش به اختیار بودن را داده است، برای نیرو های منتقد و مخالف و همچنین تجدیدنظر طلب درون نظام سیاسی خط و نشان کشید که مخالفت با سیاست رسمی نظام در این مقطع هزینه های خاص خودش را دارد. البته بعید است این تهدید وی منجر به شکل گیری تک صدایی و وحدت تحمیلی نیرو های سیاسی و اجتماعی  حول راهبرد مقاومت بشود، اما اگر تهدید ها وارد عمل شده و کار های ایذائی بسیجی ها شدت بگیرد، در تشدید فضای پلیسی بی تاثیر نخواهد بود. نتیجه بلافصل جمع شدن گسترده نیروهای بسیجی تشدید جو ارعاب و اختناق است بخصوص که خامنه ای با تقلیل جوانان ایرانی به آنها و حذف گرایش های سیاسی و عقیدتی دیگر جامعه، به دولت و کارگزاران نظام هشدار داد که نادیده گرفتن مطالبات و خواسته های این جمع عواقبی در بر خواهد داشت.

خامنه ای  به اجرای اهداف بسته اقتصاد مقاومتی و کاهش وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی از طریق افزایش درآمدهای مالیاتی و صادراتی نیز امید دارد که بیشتر تخیلی به نظر می رسند.

اما این برنامه خامنه ای سویه های ایجابی هم داشت. وی کوشید با بها دادن به نیروهای بسیجی و تهییج به آنها انگیزه بیشتری داده و مشوق افزایش فعالیت های شان شود تا از یک سو  در فعالیت های انتقادی در جامعه اختلال ایجاد کرده و مانع قدرت گرفتن اعتراضات شوند و از سوی دیگر اهداف نظام در جامعه را  تحقق ببخشند. وی انتظار دارد گسترش فعالیت های تشکیلاتی و خودانگیخته بسیجی ها باعث شود نظام از این ظرفیت شبه مردمی برای کنترل اعتراضات و خاموش سازی نارضایتی ها استفاده کند و از طرف دیگر آنها با فعالیت های امدادی و خدماتی بخشی از نیاز های اقشار ضعیف جامعه را برطرف ساخته و بدینترتیب آسیب پذیری نظام در برابر گسترش حرکت های اعتراضی بخش های محروم جامعه و طبقات پایین را ترمیم کنند.

غلط نیست اگر گفته شود که خامنه ای در این مانور قدرت پیام مشخص را نیز صادر کرد که کارگزاران آینده نظام از نیرو های بسیجی هستند و اگر بحران های کنونی از سطح کنترل شده خارج نشوند، نظام آماده انتقال قدرت در نهاد های انتخابی به اصول گرایان تندرو است.

در مجموع به نظر می رسد نتیجه مانور قدرت خامنه ای به گروگان گرفته شدن زندگی مردم و منافع ملی کشور در زورآزمائی دیگر با دولت امریکا برای یک دوره زمانی خاص است که می تواند چند ماه یا یکی دو سالی طول بکشد. نقطه پایان این رویکرد زمانی خواهد بود که خامنه ای به صورت عینی به نتیجه برسد که تدابیر مورد نظرش پاسخگو نیست و به عادلت مالوف بعد از قرار گرفتن نظام و کشور در لبه پرتگاه تصمیم به عقب نشینی موردی بگیرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.