جنگی که در کمین است

مباحث ارائه شده در کنفرانس شورای سیاستگذاری روابط خارجی آمریکا و مقاله سیمون هرش در روزنامه نیویورکر موج جدیدی از بالا گرفتن احتمال برخورد نظامی آمریکا با ایران را پدید آورده است .اگرچه مقامات کاخ سفید ادعای فوق را رد کردند و تاکید نمودند که گزینه نظامی را مد نظر ندارند . اما همچنان نگرانی از شکل گیری جنگ بر فضای جهانی سایه افکنده است .مقامات آمریکا بر عکس اروپا از ابتدا گزینه نظامی را به صورت مطلق رد نکردند بلکه به عنوان کارتی از مجموعه امکان های بازی به حساب آوردند .البته تا این لحظه اظهارات رسمی دولت بوش بر تفوق راهکار دیپلماتیک در حل مسئله هسته ای ایران تاکید دارد .
علی رغم آنکه محافل مخالف و رقبای دولت بوش در حوزه سیاسی آمریکا در تلاش دولت وی برای جنگ بزرگ نمایی می کنند و حتی در مواردی مواضع غیر واقعی و اغراق آمیزی را نیز مطرح می کنند با این وجود بررسی تحولات و موضعگیری ها نشان می دهد که خطر جنگ بالقوه مطرح است .
جریانات افراطی راست آمریکا و بخشهایی از لابی یهود برای حاکم شدن رویکرد نظامی بی تابی نشان می دهند .
ولی در کنار این دیدگاه دو رویکرد دیگر نیز در حوزه تصمیمی سازی سیاسی در آمریکا فعال است .
رویکرد نخست که از سوی وزارت خارجه آمریکا پشتیبانی می شود با تمایز وضعیت ایران از عراق و افغانستان ، قائل به سیاست خویشتن داری و زمانمند در مورد ایران می باشد تا ضمن مهار و کنترل برنامه های هسته ای حکومت ایران در چهارچوب شورای امنیت سازمان ملل به حمایت از شکل گیری حکومتی دموکراتیک و مورد حمایت ملت ایران بپردازد .در این دیدگاه منافع آمریکا و رفع نگرانی های امنیتی آنان با جایگزین شدن حاکمیت فعلی ایران با نظامی دموکراتیک قابل تامین است .
رویکرد سوم که متعلق به اردوگاه چپ و لیبرال دموکرات های آمریکا است بر تلاش برای تغییر رفتار حکومت ایران از طریق برقراری رابطه و حمایت از اصلاحات در درون ساز و کار حکومت تاکید دارد .این نگرش معتقد است سرمایه گذاری بر روی مخالفین دولت احمدی نژاد در بلوک قدرت اعم از هاشمی رفسنجانی ، راست سنتی و اصلاح طلبان دوم خردادی و در کل آنانی که در انتخابات ریاست جمهوری پیشین در دور دوم مقابل احمدی نژاد صف آرایی کردند می تواند تامین کننده منافع آمریکا باشد .از نگاه آنان عادی سازی مناسبات و برقراری روابط گسترده تجاری و رفع تعلیق ها ، حکومت ایران را وارد شبکه اقتصاد جهانی کرده و در دراز مدت منجر به لیبرالیزه شدن آن می شود .
اما اینکه کدامیک از نظرات فوق ، سیاست نهایی آمریکا در مورد ایران را شکل خواهد داد . به میزان عمده ای وابسته به نوع بازی کنش گران داخل ایران اعم از حکومت و اپوزسیون دارد .
اگر کماکان جریان افراطی اقتدار گرا با صحنه گردانی دولت احمدی نژاد نقش مسلط را در حوزه ساختار قدرت ایفا کند و به تحریکات و ماجراجوییهای خود ادامه دهد و نیروهای مخالف نیز سکوت کنند ، امکان بروز جنگ محدود بالا می گیرد .چون در تحلیل آخر جامعه جهانی به طور عام و دولت آمریکا به طور خاص به منافع و نگرانی های امنیتی شان می اندیشند .هژمونی دنیا ، حکومت مجهز به تسلیحات اتمی در ایران را نمی پذیرد و ناتوانی حکومت ایران در اقناع جهان و نهادهای مسئول در صلح آمیز بودن ماهیت برنامه های هسته ای خود از دید آنان ، تلاش برای دستیابی به جنگ افزارهای اتمی تفسیر می شود .به هر میزان که ابهام زدایی نگردد و حکومت ایران به خواسته های شورای امنیت توجه نشان ندهد ، گزینه جنگ محدود با هدف نابودی تاسیسات اتمی ایران شکل جدی تری به خود خواهد گرفت .میدان داری این جنگ محدود به آمریکا نخواهد بود بلکه بخش مهمی از جهان و ناتو را نیز در بر می گیرد .در این میان بدگمانی افکار عمومی جهان نسبت به برنامه های هسته ای و رفتار دولت احمدی نژاد ، موضوع را تسهیل و تسریع می کند .نتیجه چنین جنگ محدودی ، ویرانی کشور ایران است .میلیادها سرمایه های ملی در آتش خواهند سوخت . هزاران انسان بیگناه جان خود را از دست خواهند داد .آلودگیهای هسته ای حیات حال و آینده برخی از مناطق کشور را تهدید خواهد کرد و تتمّه دستاوردهای جامعه مدنی ایران نیز به باد فنا خواهد رفت و بحران سازان داخلی انتقام ناتوانی در صحنه جنگ را از مردم و فعالین دموکراسی خواه خواهند ستاند .
آنچه می تواند مانع این رویداد تباه کننده شود .فعالیت و تحرک جدی مردم و فعالین جامعه مدنی است .اگر مخالفین بحران سازان اتمی چه در درون ساختار قدرت و چه در بین نیروهای اپوزیسیون ملی و دموکرات بتوانند انسجام لازم را ایجاد کنند و در صحنه عمل نشان دهند که صدای مردم ایران متفاوت از حاکمیت می باشد . آنگاه این قابلیت را خواهند داشت تا با مهار اقتدارگرایان و نو محافظه کاران قبضه کننده قدرت ، جامعه جهانی و بالاخص دولت آمریکا را از گزینه جنگ و برخورد نظامی محدود و یا نامحدود دور کنند و بدینترتیب اراده های جنگ طلب در خارج و داخل کشور را ناکام سازند .
شرایط خطیر امروز ایران توجه و تلاشی ویژه و درخور را می طلبد .گزینه جنگ تنها با محکومیت لفظی و دلخوش ساختن به تظاهرات ها در برخی نقاط جهان منتفی نمی شود .همانگونه که تصریح و تاکید لفظی اصلاح طلبان و شخص سید محمد خاتمی در محکومیت تمام عیار خشونت مانع از آن نشد که خشونت ورزان پیش آیند و صحنه گردان حاکمیت یک دست شوند .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.