نمایش قدرت مردم

مقاومت جانانه مردم در مطالبه برگ رای سبز شان فضای سیاسی ایران را دگرگون کرده است. تهران و دیگر شهر های بزرگ حال و هوای انقلابی به خود گرفته اند. باتوم، شلاق، اسپری، گاز اشک آور و رگبار گلوله حزب پادگانی رهبری تا کنون عاجز از متوقف کردن موج مقاومت بوده است.
مبارزه ای که در خیابان ها جریان دارد، رای واقعی مردم را نشان می دهد و اینک جنبش تغییر در مسیر مناسب خود به راه افتاده است. حضور ملیونی مردم تهران که یادآور راهپیمایی های تاریخی عاشورا و تاسوعای پاییز ۱۳۵۷ است، نشان داد که برنده واقعی این انتخابات کیست. مقایسه این حضور با مانور قدرت احمدی نژاد در روز یکشنبه، واقعیت آرایش آراء را نشان می دهد. کسانی که مدعی هستند ۵۴ درصد آراء کل جمعیت ایران را کسب کرده اند ( یعنی از هر ۲۰ نفر ۱۱ نفر حامی احمدی نژاد هستند)، چطور نتوانستند متناسب با این ادعا رای دهندگانش را به صحنه بیاورند! در حالی که راهپیمایی یکشنبه با بسیج کامل امکانات حکومتی، با آوردن اتوبوسی و مترویی نیروها از شهرستان ها، اطلاع رسانی گسترده رسانه های دولتی و آوردن نیروهای نظامی رخ داد اما راه پیمایی دوشنبه در شرایط انسداد کامل رسانه ای، فیلترینگ سایت های طرفدار موسوی، اخلال در دسترسی به ماهواره و قطع موبایل و پیامک، فضای تهدید، ارعاب و وحشت و با حداقل امکانات به وقوع پیوست.
موضعگیری محکم مهندس موسوی تا کنون و مقاومت تحسین برانگیز مردم شرایط را عوض کرده است. عقب نشینی خفیف خامنه ای اولین پسامد این حماسه شگفت انگیز است. آقای خامنه ای که شتابزده و بر خلاف روال قانونی شعبده بازی انتخاباتی را تایید کرد و آن را بزرگترین اعجاز الهی نامید، اکنون به موسوی توصیه می کند که شکایتش را از طریق شورای نگهبان دنبال کند. برنامه او آرام کردن فضا است تا مردم در روندی فرسایشی خسته شوند و از صحنه خارج گردند و سپس با ابزار های نظامی و امنیتی خود به اعتراضات پایان داده و دولت کودتا را تثبیت کند. عقب نشینی او اقدامی تاکتیکی برای تدارک ضد حمله است. احاله دادن به بررسی شورای نگهبان، فرستادن معترضین به دنبال نخود سیاه هست. بدیهی است این نهاد که خود یک طرف دعوا بوده و مسئولان اصلی اش از احمدی نژاد حمایت کرده اند، صلاحیت داوری ندارد. کف مطالبات مردم ابطال نتیجه انتخابات کنونی است. پذیرش حکمیت شورای نگهبان خطایی استراتژیک است که به شکست جنبش اعتراضی منجر خواهد شد. مردم قدرت خود را نشان دادند حال عالی جناب از وحشت خشم مردم عقب نشسته است و تنها امیدش فرونشستن این خیزش عمومی است.
فاکتور کلیدی و حساس موفقیت جنبش، پیوند و اتصال کارآمد مهندس موسوی و جمعیت معترض است. رهبری و جریان حامی اش با انواع ترفند ها می کوشند تا به بین این دو فاصله بیندازند. تاکتیک های گوناگونی اعم از تاکید بر تمایز جنس مهندس موسوی با ناراضیان و تاکید بر سوابق انقلابی او گرفته تا دامن زدن به جریان تخریب و آشوب های کور را به کار گرفته اند تا بین راس و بدنه جنبش اعتراضی گسست و جدایی ایجاد کنند.
اراده استوار، استمرار و پایبندی قاطع مهندس موسوی و تمرکز جمعیت بر مطالبه محدود و مشخص “ابطال انتخابات” و “شکست کودتا” پاد زهر این حرکات اختلاف برانگیز است. در این مقطع نباید مطالبات دیگری را مطرح کرد و تند کردن فضا به نفع نیروهای خشونت طلب و عوامل کودتا تمام خواهد شد. نیروی آزاد شده ملت در خیابان ها بزرگترین سرمایه مهندس موسوی است. چهارچوب قانونی موجود هیچ امکانی برای برآورده کردن خواست ملت ندارد. تاکید بر روش های مدنی و مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت و تشنج، نقشی محوری در پیروزی دارد. یکه تازی دستگاه سرکوب در برابر حرکت سازمان یافته و مدنی مردم متوقف خواهد شد. هر نیروی معترض در هر کجا که هست باید در فکر سازمان دهی و کار گروهی باشد. تشکیل هسته های کوچک و ارتباط آنها با یکدیگر جنبش اعتراضی را به یک شبکه عظیم سازمان یافته و منسجم ارتقاء می دهد. چنین شبکه ای باعث انسجام و اتحاد بیشتر معترضین شده و پتانسیل اعتراضی آنه را توسعه می دهد. این پتانسیل می تواند ماشین سرکوب را فلج نماید. حال و هوای کنونی جامعه نشان می دهد که دیکتاتوری موجود به ببری کاغذی می ماند که تصویر واقعی آن بدون اتکا به دلار های نفتی و دستگاه سرکوب درست مثل تصویر احمدی نژاد در هنگام رای دادن است که گویی جنازه او را آورده بودند.
مردمی که در خیابان ها هستند و احترام حکومت به رای شان را طلب می کنند از تمامی اقشار اجتماعی هستند و هیچ تمایز ایدئولوژیک، فرهنگی، طبقاتی و صنفی در آنها وجود ندارد. آنها دقیقا نمونه ای از جامعه متنوع ایران هستند که در کلیت خود با کودتا، دروغگویی، دزدی آراء مردم و دیکتاتوری مخالف می کند.
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز مورخ ۲۶/۰۳/۱۳۸۸ منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.