چگونگی کوتاه کردن مسیر مبارزه

رویداد های پس از انتخابات جنجالی سال ۸۸ فضای سیاسی و اجتماعی ایران و نوع کنش های اعتراضی را تحت الشعاع قرار داده و تغییرات وسیعی را بوجود آورده است. خلق بزرگترین بحران سیاسی در طول عمر جمهوری اسلامی بعد از خیزش مردم ایران در جنبش سبز این تصور را ایجاد کرد که امکان راه انداختن یک جنبش فراگیر و کلان سیاسی بوجود آمده است . برای برخی سقف این جنبش تغییر دولت احمدی نژاد و بازگشت اصلاح طلبان به قدرت بود و برخی دیگر تصویر انقلاب و تغییر نظام سیاسی را در آینه تحولات می دیدند.
راه پیمایی ملیونی ۲۵ خرداد این تصور را تقویت بخشید و به الگوی مورد انتظار از هر عمل اعتراضی تبدیل کرد. گسترش پیدا کردن اختناق و بسط و تعمیق فضای پلیسی عرصه عمومی را با تنگناها و تضییقات بیشتری مواجه ساخت. بگونه ای که امکان فعالیت های تحول خواهانه ، انتقادی و مستقل به مراتب نسبت به ایام پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم دشوار تر شد. بدینرتیب نا خواسته اکثر فعالیت گروه ها ، جنبش های اجتماعی ، نهادهای صنفی ،احزاب سیاسی ، مجموعه های حقوق بشری و سازمان های مردم نهاد به تعلیق در آمد و یا با سرنوشت جنبش سبز پیوند خورد.
در تمام فراز و نشیب این موج بیست ماهه توقع نیروهای سیاسی و اجتماعی هوادار تغییرات از هر راهپیمایی و
تجمعی ، تکرار حضور خیابانی ۲۵ خرداد بود. دور جدید اعتراضات نیز بر پا کردن میدان تحریری دیگر ( مشابه تحولات مصر) در تهران را انتظار می کشید.
حال که اعتراضات خیابانی فروکش کرده است فرصت نیکویی است تا به بحث در خصوص مدل مطلوب فعالیت در شرایط کنونی پرداخت.
بررسی همه جانبه شرایط کنونی جامعه و توازن قوای مادی بین حکومت و مردم نشان می دهد که انتظار شکل گیری یک جنبش اجتماعی پر دامنه و نیرومند که بتواند آرایش نیروها در عرصه سیاسی را به نفع نیروهای خواهان تغییر مثبت و دموکراسی بر هم زند و یا منجر به دگرگونی های عمیق در نظام سیاسی د رکوتاه مدت شود ، منطقی و واقع بینانه نیست. همچنین در چشم انداز ماه های پیش رو نیز چنین ظرفیتی برای راه افتادن یک گرد همایی بزرگ مشاهده نمی شود. البته این تصور یک پیش فرضی دارد و آنهم در نظر گرفتن ماهیت پیش بینی ناپذیر و بالفوه انفجاری جامعه ایران است که هر تحلیل و ارزیابی را تا اطلاع ثانوی معتبر می سازد.
اما در تحلیل گریزی از در نظر گرفتن واقعیت ها و گمانه های مستند نیست و بر اساس حدس ، پیشگویی و آرزو نمی توان ادعایی را مطرح ساخت.
به نظر می رسد موکول کردن همه اقدامات به جنبش فراگیر سیاسی و در نظرگرفتن جنبش سبز به عنوان بستر تمامی فعالیت ها در شرایط کنونی خود به عاملی بازدارنده تبدیل شده است.
تصور غالب این است که جنبش سبز در آستانه پیروزی است و برخی منتظرند تا توده های ملیونی در پی فراخوان رهبران سمبلیک جنبش سبز خیابان ها را فتح کنند . وقتی تجمع ها چنین فرجامی پیدا نمی کنند بلافاصله رکود شروع می شود و تا حددودی جو یاس و سرخوردگی در جامعه دامن گستر می گردد.
قطعا ایران در حال حاضر بگونه ای نیست که از قبل یک تجمع بتوان کار را تمام کرد ویا حکومت را در سراشیبی فروپاشی انداخت. قدرت حکومت در شرایط فعلی بگونه ای است که در برابر اعتراضات مقاومت می کند و هیچ انعطافی نشان نمی دهد. توان بالفعل کنونی مردم و موازنه قوا در آن سطح نیست که قدرت ماشین سرکوب حاکمیت را فلج سازد.
حال باید چه کرد ؟ نمی توان منتظر ماند تا خود بخود و یا بر اثر یک اتفاق جرقه مانند محتمل که حتمیت آن مشخص نیست ، آتشفشان اراده ملت فعال گردد. تصور اینکه حکومت رفتارش در زمینه سخت گیری و برخورد های انقباضی را داوطلبانه د رطی زمان تغییر خواهد داد ، سرابی بیش نیست. همچنین نمی توان بخاطر سرکوب و اجتناب از افتادن در دام خشونت انفعال و بی عملی پیشه ساخت.
سرنوشت جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران در کف خیابان ها مشخص می شود لذا هیچ راه حلی بدیل و جایگزین اعتراضات خیابانی نیست. آگاهی بخشی ، فعالیت های فکری ،کارهای تشکیلاتی همه و همه مکمل وتقویت کننده فرایند متبلور کردن خواست و اراده عمومی است نه راهی موازی آن.
بنابراین ادعای برخی که بگاه سخت شدن کار برای تحرکات خیابانی دم از ضرورت تغییر روش ها و پیدا کردن مسیر هایی متفاوت با حضور در خیابان ها می زنند بیش از آنکه ضرورت ابتکار در پیدا کردن اشکال جدید مبارزه را نشان دهد ، از تلاش آنها برای مخفی کردن عجز و گرفتار شدن در بن بست پرده برداری می کند.
با این توضیحات دو مسیر کلی برای آماده سازی فضا برای روز موعود مناسب به نظر می رسد. نخست فعال شدن مجدد خرده جنبش های اجتماعی و فعالیت متمایز گروه ها و علائق سیاسی واجتماعی گوناگون است. اگرچه شرایط فعالیت برای این نیرو ها سختر از قبل شده است اما امکان فعالیت انفرادی و مستقل آنها هنوز وجود دارد.
ادغام با حنبش سبز و یا تعطیل کردن فعالیت آنها امر صحیحی نیست. فعالیت مستقل این گروه ها ابر جنبش کلان دموکراسی خواهی را در ایران فربه می سازد. هر کدام از این حرکت ها می تواند بخشی از جامعه را به تحرک وا دارد و چالشی برای افتدار گرایان فراهم کند. امروزه جمهوری اسلامی و بخصوص حاکمیت پادگانی جلوی رشد و فعالیت بخش های زیادی از جامعه را گرفته است. تعارض و تنش در لایه های مختلف جامعه وجود دارد. از امور قومیت ها گرفته تا دراویش ، زنان ، کارگران ، روزنامه نگاران ، هنرمندان ،نویسندگان و اهالی نشر ، دانشجویان و اساتید ،اقلیت های مذهبی ،سازمان های مردم نهاد ،روحانیت مستقل و … همه و همه زیر تیغ سرکوب حکومت هستند . نباید همه این حرکت را به داخل یک جنبش سوق داد . راه حل بهتر آن است که هر کدام از این جریان ها فضای فعالیت خاص خودشان را داشته باشد و در عین حال جایگاه مناسبی برای خود در ابر جنبش دموکراسی خواهی تعریف کنند و به حمایت موثر از آن بپردازند.
چنین فعالیت هایی نیاز به مرکز هماهنگ کننده و ساختار متمرکز ندارد. فعالیت خودجوش و خود بنیاد آنها بشرط آنکه تصور جزیره گونه از خود نداشته باشند به هم افزایی و تقویت متقابل می انجامد و گفتمان مخالفت و مقاومت در برابر ساختار سلطه را تقویت می کند. این فعالیت ها شبکه های اجتماعی واقعی را شکل داده و موجب گسترش و رشد آنها می شود. اتصال این شبکه ها و تعامل بین آنها راه سازمان دهی و سامانیابی جنبش کلان را هموار می کند.
همچنین این فعالیت ها دامنه تنوع و تکثر نیروهای درگیر را افزایش می دهد وماشین سرکوب حکومت ر ادر حوزه های مختلفی مشغول می سازد .. بدینترتیب قدرت مانور آن محدود شده و باید با فشار بیشتری دست و پنجه نرم کند. این فعالیت ها همچنین می تواند دامنه جغرافیایی و طبقاتی حرکت های اعتراضی را توسعه دهد.
مسیر دیگر استفاده از تجمع ها و برنامه های خرد و کلان موردی است تا فرصت برای گام آخر مهیا شود. این فعالیت ها می تواند طیفی از اقدامات نمادین ،کار های اعتراضی کم هزینه ،تجمع های کوچک و راه پیمایی ها در مناسبت ها را شامل شود.
این آکسیون ها امید وطراوت را در رگ های جامعه جاری می سازد و به مانند شارژر به تکاپو های اعتراضی نیرو می بخشد. لازمه موفقیت این برنامه ها تعیین سطح توقعات و انتظارات از قبل است. هر آکسیون باعث کسب تجربه توسط حاملان گشته و فرصتی برای افزایش توانایی خلق می کند. میزان موفقیت هر حرکت باید متناسب با واقعیت ها تعریف شده و طرح مناسبی برای دستیابی به آن تدوین گردد.
نیروهای حاضر در این برنامه می توانند ارزیابی درستی از تلاش خود داشته باشند و نقاط قوت و ضعف را دریابند . در این فعالیت ها که نیازی نیست همه عناصر جنبش در آنها فعال شوند ، نیرو ها کسب تجربه می کنند وبدینترتیب پخته تر می شوند. همچنین این فعالیت ها استعداد تقویت و توانمند سازی شبکه های اجتماعی را دارد و می تواند بستری برای پرورش رهبران میانی باشد. سازماندهی وسامان دهی حرکت نیازمند زمان و تلاش تدریجی و مستمر است .
این فعالیت های پراکنده قدرت سرکوب حکومت را نیز به تحلیل می برد و آنها را خسته می کند. حرکت های موردی حتی اگر در اندازه بزرگ نباشند مانع از تثبیت اقتدار و همه گیر شدن فضای ارعاب و وحشت می شوند. حکومت مجبور می گردد نیروهای سرکوبش رادر خیابان ها نگه دارد و انها به پادگان ها بر نگردند تداوم این روند فرسایش
قوای سرکوب و زایل شدن بیشتر مشروعیت حکومت را در بر دارد.
بنابراین جان گرفتن و رشد جنبش و رهایی آن از خطر رکود نیازمند تغییر مدل فعالیت است تا از زیر بار امید شکل گیری راه پیمایی ملیونی کوتاه مدت بیرون در آید و به جای یک نقطه ، سلسله ای از برنامه های مستمر و متوالی را در نظر بگیرد که در حالتی غیر متمرکز فضا را برای خلق یک جنبش پر توان چند ملیونی هموار نماید. جویبار های پراکنده فعالیت های موردی و مستمر و در هم تنیدگی آنها در یکدیگر دریایی مواجی را پدید می آورد که امواج خروشان آن فرعون زمانه و عمله استبداد دینی را مضمحل خواهد ساخت.
د راین حالت هر برنامه اثری امید بخش داشته و باعث افزایش انگیزه ها و تشویق به کنشگری می شود.
به جای آنکه در هر حرکت اعتراضی انتظار توده های ملیونی را داشت و در همان ساعات اول که هنوز معلوم نیست چقدر در خیابان ها امده اند ،حضور ملیونی را جشن گرفت! ، باید با در نظر گرفتن تمامی جوانب ، دستیابی به
این هدف را در قالب یک فرایند چند مرحله و فعالیت همزمان خرده جنبش ها و حرکت کلان دنبال کرد.
حال دراین میانه ممکن است عواملی شتاب بخش این پروسه را تسریع کرده و مسیر ایجاد یک میدان تحریر در قلب کلان شهر تهران را کوتاه تر نماید.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.