آیا بغداد پل آشتی اتمی می شود ؟

مذاکرات استانبول ، پرونده هسته ای ایران را وارد فصل جدیدی کرد. این فصل بر خلاف عمده پیشبینی ها که تیره تر شدن فضا را انتظار می کشیدند با چرخش ناگهانی طرفین روبرو شد. علی رغم وجود فاصله چشمگیر بین مواضع ایران و غرب ولی در مقایسه با دو سال گذشته امکان مصالحه بیشتر شده است.
واقعیت دیگر قوی تر شدن موقعیت طرفین نسبت به ژانویه سال۲۰۱۱ است. حکومت از ثبات و استحکام بیشتری برخوردار شده و بحران سنگین جنبش سبز را پشت سر گذاشته است. همچنین تغییرات پس از بهار عربی در مجموع به میزان محدودی قدرت منطقه ای ایران را افزایش داده و یا دستکم احساس خطر از ستیزه جویی ایران در غرب بیشتر شده است. ۱+۵ و بخصوص غرب نیز پس از اجرای تحریم های کمر شکن قدرت خود را تا حدودی به ایران نشان داده اند. همچنین جنگ روانی و لفظی سنگین اسرائیل نیز با جدی کردن امکان جنگ ، قدرت چانه زنی کشور های قدرتمند دنیا را افزایش داده است.
آغاز یک روند تازه
نخست جمهوری اسلامی پس از تهدید به بستن تنگه هرمز در تغییر جهتی آشکار روی خوش به مذاکرات نشان داد. این بار بر خلاف پانزده ماه پیش که اعلام می کرد مسئله هسته ای ایران قابل مذاکره نیست ، ایران به باشگاه هسته ای دنیا پیوسته است و با رد هر گونه پیش شرط فقط بحث و گفتگو بر سر حل مشکلات جهانی را مجاز می دانست، این بار حاضر شد تنها بر سر پرونده هسته ای وارد گفتگو شود. این اتفاق یک عقب نشینی آشکار بود. همچنین حکومت برای نخستین بار چراغ سبز داد که حاضر است تحت شرایطی غنی سازی بیست درصدی اورانیوم را متوقف سازد.
سعید جلیلی برای اولین بار سعی کرد لحن خود را در خلال مذاکرات به ادبیات و ملاحظات دیپلماتیک نزدیک گرداند. دیگر از رویکرد تهاجمی و پرخاشگرانه او خبری نبود. بر اساس آنچه دیپلمات های ۱+۵ اعلام کردند او این بار از کار بست حرف های کلی و بی ارتباط با موضوع مذاکرات خود داری کرد.
اما عقب نشینی طرف مقابل بیشتر بود. اگر چه نفس گفتگو تعارضی یا استراتژی دو مسیره فشار و مذاکره ندارد. اما آنگونه که از حاشیه مذاکرات پیدا بود جامعه جهانی و بخصوص غرب غنی سازی ۵ درصد در داخل خاک ایران را پذیرفته و دیگر به عنوان خط قرمز به آن نمی نگرد. این عامل یکی از دلایل اصلی به بن بست رسیدن ادوار قبلی مذاکرات بود. البته هیچگاه خود غنی سازی اورانیوم فی نفسه محل نزاع نبوده است بلکه چگونگی رفتار حکومت در منطقه و دنیا ، جایگاه آن در توازن قوای بین المللی و تهدید نظم جهانی مسئله اصلی غرب بوده است . مسلح شدن ایران به بمب اتمی و کسب توانایی تولید سوخت هسته ای نیز خوشایند روسیه نیست.
در عین حال باید توجه داشت که غربی ها بازگشت حکومت ایران به میز مذاکره و اتخاذ موضع ملایمت جویانه را به نشانه موفقیت سیاست گسترش تحریم ها ارزیابی می کنند. بنابراین از این منظر ادعای حکومت ایران مبنی بر بی تاثیری فشار بر ایران درست به نظر نمی رسد. تغییر موضع حکومت به میزان زیادی متاثر از آسیب پذیری نسبت به نتایج تحریم های بین المللی و یک جانبه آمریکا و متحدانش است .
عقب نشینی محسوس دیگر آمریکا نشان دادن روی خوش به اعطاء تضمین امنیتی درصورت همراهی حکومت است. این برای اولین بار است که امریکا پاسخ تلویحی مثبت به تقاضای حکومت برای دریافت تضمین امنیتی داده است که معنای دقیق تر آن پذیرش بقاء و موجودیت مشروع جمهوری اسلامی و عدم پشتیبانی از رویکرد های تغییر خواهانه سیاسی در ایران اعم از ملایم و یا رادیکال است .
در شرایط کنونی موضع اروپا از امریکا نسبت به چگونگی برخورد با برنامه هسته ای ایران تند تر است. فرانسه در پیشانی قرار دارد و بریتانیا و آلمان در پشت سر آن قرار دارند. آمریکا به لحاظ تاریخی در طول ایران پس از انقلاب بیشترین انعطاف را حد اقل در سطح ظاهری با برنامه هسته ای ایران نشان داده است.
برنامه حکومت ایران
اگر چه ایران به میزان چشمگیری از آهنگ تهاجمی کاسته و ظرفیتی برای حل و فصل بحران طولانی و کشدار هسته ای از خود نشان داده است اما هنوز نمی توان هدف ایران ر ا به صورت قطعی مصالحه دانست. هنوز احتمال جدی وجود دارد که حکومت بمانند دفعات گذشته در پی خرید زمان است. از این رو با نمایش گارد مثبت و جلب اعتماد طرفین موافقت ۱+۵ را برای دور بعد مذاکرات جلب کرد تا بازی اصلی خود را در آنجا اجرا کند.
این فرضیه بر پایه این تحلیل قرار دارد که فشار های سنگین خارجی و تاثیر گزاری فزاینده منفی تحریم ها منجر به شکاف در داخل حکومت شده است. تند رو ها راهکار افزایش تقابل و بی اعتنایی به تحریم ها را پیشنهاد می کنند. میانه رو بر عکس ضرورت تجدید نظر در راه پیموده شده را تجویز می کنند.
در این میانه رهبری و نیرو های اصلی تصمیم گیر این سیاست را در پیش گرفته اند تا با دریافت زمان اولا مانع از تصویب و اجرای تحریم های جدید بشوند. بخصوص که دولت آمریکا اراده جدی برای اقناع شرکای اقتصادی اش در خروج از بازار ایران و پایان بخشیدن به همکاری های تجاری و فنی دارد. آنها می خواهند از رسیدن تتش های هسته ای به نقطه جوش جلوگیری کنند. همچنین از سوی دیگر بررسی نمایند که آیا حاکمیت توان تحمل سطح کنونی تحریم ها و دور زدن آنها را دارد یا نه ؟
به عبارت دیگر حکومت زمان پیش رو را برای راست سنجش قدرت تحمل خود نیاز دارد. به تعویق افتادن مذاکرات این مزیت را دارد که حکومت می تواند برنامه هسته ای را به جلو ببرد و بر میزان ذخیره اورانیوم غنی شده خود به لحاظ کمی و کیفی بیفزاید. همچنین همانطور که پیشروی در غنی سازی اورانیوم از ۵ درصد به بیست درصد باعث عقب نشینی متعاقب جامعه جهانی و پذیرش غنی سازی با درصد خلوص کمتر شد. بنابراین این مقاومت می تواند حکومت را در شرایط دریافت امتیاز بهتر قرار دهد.
البته در این رویکرد بنا بر مقاومت همیشگی نیست ، بلکه نقطه سازش در جایی تعریف می شود که یا قدرت چانه زنی ایران بیشتر گشته و غرب در موضع ضعیف تر قرار می گیرد و یا بر عکس فشار تحریم ها به مرحله کشنده ای می رسد و از آستانه تحمل حکومت عبور می کند. اما به نظر می رسد در ذهنیت سکانداران اصلی حکومت ظرفیت اعمال فشار از ناحیه غرب محدود تفسیر می شود. آنها می پندارند که غرب به دلیل هزینه های احتمالی به سمت گزینه جنگی تمام عیار نمی رود و سطح برخورد نظامی احتمالی محدود خواهد بود.
از سوی دیگر امکان تحریم های گسترده و بخصوص تحریم فروش نفت به دلیل موضع جانبدارانه روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل را نیز متصور نمی بیند. لذا از دید آنان غرب دارد به انتهای ظرفیت تحریم عملی نزدیک می شود . اگر ایران بتواند تا آن موقع مقاومت کند آنگاه می تواند از موضع بالا وارد مذاکرات گشته و مصالحه را با بهای بیشتر به غرب بفروشد.
ایراد این تحلیل آنست که قدرت فشار و تنبیه غرب و جامعه جهانی را کمتر از توان واقعی آنها ارزیابی می کند. همچنین اگرچه گزینه نظامی مطلوب غرب نیست اما در صورت اجبار به سمت آن روی می آورد. بنابراین در این تحلیل خطای محاسبه ریسک بزرگی است.
دلایل استقبال غرب از مذاکرات
غرب و آمریکا نیز بنا به دلایلی ترجیح می دهند در مقطع فعلی از شدت نزاع در بحران هسته ای ایران بکاهند و از پدیدار شدن امکان مصالحه استقبال کنند. شرایط بد اقتصادی دنیا مجال زیادی برای تحریم های سنگین و کمر شکن نمی دهد. اجرای طرح کاهش خرید نفت از ایران در عمل با دشواری هایی روبرو است. همچنین شرایط شکننده خاور میانه و عدم تثبیت موازنه جدید قوا در این منطقه پر تلاطم ریسک راه اندازی یک جنگ دیگر را افزایش می دهد. تبعات نا معلوم برخورد نظامی احتیاط را بیشتر ضروری می سازد.
موضع گیری محکم روسیه و چین و نیز افزایش تنش بین آنها و آمریکا نیز دیگر عامل مهم در تغییر موضع تاکتیکی غرب است .بنابراین سیاستگزاران غربی ترجیح می دهند با نشان دادن سطح محدودی از انعطاف فضا را برای جوش خوردن معامله مساعد سازند.
وضعیت سیاسی سوریه نیز فاکتوری تاثیر گزار است در حال حاضر شانس بقاء رژیم اسد از سقوط آن بیشتر است. این عامل به نفع ایران و به ضرر غرب عمل می کند.
نقاط اصطکاک در فرایند مصالحه اتمی
اگر اراده طرفین برای سازش جدی باشد آنگاه نقاط اصطکاک و موانع پیشرفت مذاکرات را چنین می توان توصیف کرد:
نخست ایران انتظار دارد توقف غنی سازی اورانیوم طی یک طرح چند مرحله ای با برداشتن تدریجی و سریع برخی از تحریم ها و بخصوص تحریم بانک مرکزی و خرید نفت ایران از سوی امریکا همراه شود .
برداشتن تحریم های مصوب در شورای امنیت در کوتاه مدت عملی نیست و خود یک فرایند زمان بری را می طلبد. آمریکا با علم به این واقعیت که تصویب مجدد این تحریم ها چه قدر دشوار است لذا تا حصول اطمینان حاضر به تعلیق کامل و یا برداشتن تحریم ها نمی شود.
اما تحریم های یک جانبه آمریکا و اروپا نیز به یک باره و در کوتاه مدت قابل حذف و یا تعلیق همه جانبه نیستند. دیپلمات های غربی نیز به صراحت عنوان داشتند که موضوع این مذاکرات توقف فعالیت های حساس هسته ای ایران است و برداشتن و یا تعلیق تحریم ها مطرح نیست. البته راه هایی برای بر طرف شدن این اصطکاک وجود دارد . باراک اوباما این اختیار را دارد که بخشی از تحریم های اخیر مصوب کنگره را در یک فرایندی به تعلیق در بیاورد اما انجام این مهم نیاز به اعتماد سازی از سوی حکومت ایران دارد. امری که بعید است در کوتاه مدت حاصل شود.
دیگر مانع پیش رو مسئله انتقال ذخیره سوخت اورانیوم غنی شده است. بر طبق اخبار درز کرده ،غرب انتظار دارد که حداقل هزار کیلوگرم از ذخیره فوق به خارج از مرز های ایران انتقال یابد. در اصل به مبزان زیادی از محموله موجود سوخت هسته ای در ایران کاسته شود که می تواند در برنامه تولید سلاح اتمی مورد استفاده قرار گیرد. بعید است جمهوری اسلامی تن به این کار بدهد. چگونگی اعتماد سازی و تلقی متفاوت طرفین از محل نزاع نیز چالش دیگری است. اما آمادگی امریکا برای دادن تضمین امنیتی که متقابلا نیازمند گرفتن تضمین از ایران برای احتراز از پیشبرد فعالیت های نظامی هسته ای است، امیدواری ها را افزایش می دهد.
فرجام مذاکرات
در خصوص فرجام مذاکرات به دلیل عدم دستیابی به اطلاعات کامل، دشوار می توان گمانه زنی دقیق کرد. اما سرنوشت مذاکرات به میزان زیادی به مهندسی زمان طرفین نزاع دارد. ایران می خواهد تا جایی که می تواند مذاکرات را کش بدهد و چه بسا بغداد نیز مرحله پایانی مذاکرات نباشد.
اما غرب برای مصالحه عجله دارد. آنها مذاکرات کنونی را از آخرین پنجره های موجود برای حل دیپلماتیک بحران هسته ای می دانند. البته مطالعه سوابق قبلی گوشزد می سازد که این ادعای غرب هیچوقت جنبه عملی پیدا نکرده و بیشتر جنبه ایجاد فشار داشته تا موقعیت شان در مذاکره را تقویت کنند. اما تفسیر واقع بینانه از این مدعا تداوم تحریم ها از سوی غرب و بخصوص آمریکا پس از پدیدار شدن ابر های نا امیدی در افق مذاکرات پیش رو است.
البته کشور میزبان و رقابت های منطقه ای نیز فاکتور های مهمی هستند. کشور میزبان فقط نقش محل برگزاری را ندارد بلکه به عنوان میانجی عمل می کند و بار بخشی از مذاکرات بر روی دوش آن قرار دارد. مقامات تهران نشان دادند که در شرایط جدید منطقه در قیاس با ترکیه اعتماد بیشتری به عراق دارند و ترجیح می دهند همسایه غربی عرب در مزایای توافق احتمالی شریک شود.
اتفاقات آینده و روشن تر شدن مواضع بازیگران ماراتون هسته ای نشان می دهد سرنوشت مذاکرات چه خواهد شد . آیا مسیر تقابل معکوس می شود و به سمت نزدیکی طرفین میل می کند یا اینکه بر وخامت اوضاع افزوده می شود؟ اما بر مبنای مشاهدات و مستندات موجود ، نا تمامی این دور از مذاکرات محتمل تر به نظر می رسد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.