مصالحه محتمل هسته ای و کمپین مخالفت فعال با جنگ

نامه نگاری های جمهوری اسلامی با آژانس بین المللی اتمی و گروه ۱+۵ و فاصله گرفتن از رویکرد تهاجمی و تهدید محور ،تصور مصالحه در رویارویی هسته ای را قوت بخشیده است. در این یاد داشت بدون اینکه داوری پیرامون درستی و یا نادرستی این تصور صورت گیرد به تبیین نسبت مصالحه محتمل هسته ای و کمپین مخالفت فعال با جنگ پرداخته می شود.
در واقع فرض می شود که برخورد جدید و عقب نشینی حکومت واقعی است و بحران هسته ای با راه حل های سیاسی و دیپلماتیک فرو می نشیند.
کمپین مخالفت فعال با جنگ بر محور هایی استوار بود. که دو پیش فرض اصلی آن موضوع بحث کنونی است . نخست اینکه جنگ اولویت و خواست غرب نیست بلکه یک گزینه محتمل برای غرب است که عبور ماجراجویی هسته ای حکومت از خطوط قرمز جامعه جهانی ، فرمان پرتاب موشک ها در خلیج فارس را صادر خواهد نمود. برنامه هسته ای حکومت به منزله بهانه برای غرب تحلیل نمی شد بلکه به عنوان یک نگرانی امنیتی که در ذهنیت آنها وجود دارد و جدا از خوشایند و یا بد آیند نیرو های اپوزیسیون ایران به صورت یک واقعیت در معادلات نقش بازی می کند ،تفسیر می گشت.
پیش فرض دوم قطعی نبودن جنگ و نفی دیدگاهی بود که به غرب به عنوان یک دشمن و خصم آشتی نا پذیر مردم ایران می نگرد. این دیدگاه که هم ملهم از رسوبات ایدئولوژی مارکسیسم هست و هم پاره ای ملی گرایی قالبی و بت وارانه که ناسیونالیزم را در تقابل و بد بینی مفرط به خارجی می انگارد بر تنور آن می دمد . این پارادایم بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد تا دهه پیش سپهر سیاسی ایران را فرا گرفته بود. اما در دهه اخیر شکاف هایی جدی در هژمونی این نگرش در فضای روشنفکری و اپوزیسیون سیاسی ایران و بخصوص در بین نسل جوان دیده می شود.
البته در نگاه مدافعان مخالفت فعال با جنگ، غرب دوست و متحد استراتژیک ایران نیز تصور نمی گشت که فی نفسه دلسوز مردم ایران است. بلکه با نفی دوست و دشمن دائمی در سیاست خارجی بر اساس نگاه واقع بینانه و پراگماتیستی ، ضرورت رعایت منافع ملی از پرتو نگاه غیر ایدئولوژیک برجسته می شد.
مصلحت کشور ، سرنوشت ملت و حفظ و اعتلای زیر ساخت های اقتصادی و نظامی ایجاب می کند تا از رویارویی بی فایده با غرب و جامعه جهانی احتراز کرد. برنامه هسته ای ارزش ملی و ناسیونالیستی بالایی ندارد و در هرم نیاز ها و خواست های گوناگون کشور از اولویت بالایی برخوردار نیست. در نگاه حامیان این کمپین هزینه تحریم های کمر شکن اقتصادی به مراتب بالاتر از امتیازات موهوم ناشی از تداوم ستیزه جویی در برنامه هسته ای ارزیابی می شود .
علاوه بر این، استفاده از انرژی هسته ای صلح آمیز نیز مستلزم پایان بخشی به ماجراجویی و اعتماد آفرینی است. بر مبنای این استدلال ها خواست توقف موقت غنی سازی اورانیوم از سوی ایران به عنوان عامل کلیدی در جلوگیری از جنگ مطرح گشت.
حال آنچه تا کنون از هر دو سوی کشمکش هسته ای به گوش می رسد نزدیک به تحلیل و سمت گیری کمپین مخالفت فعال با جنگ است . مقامات هسته ای جمهوری اسلامی برای توقف غنی سازی بیست درصد چراغ سبز نشان داده اند. از آن سوی میدان غرب نیز زمزمه پذیرش غنی سازی زیر ۵ درصد در صورت انتقال بخش زیادی از ذخیره اورانیوم غنی شده سر داده است. هر دو طرف دستکم در ظاهر تمایل به مصالحه نشان داده اند.
بنابراین بر خلاف دیدگاه دیگر مطرح در بین اپوزیسیون، جنگ سرنوشت محتوم منازعه هسته ای نیست. برخی معتقد بودند و هستند که امریکا و اسرائیل در راستای زور گویی و مقاصد تجاوز گرایانه و سلطه طلبی بر سر برنامه هسته ای ایجاد حساسیت نموده اند و این مسیر را تا از بین بردن زیر ساخت های اقتصادی و نظامی ایران ادامه می دهند. اما در عمل ثابت شد حداقل دولت آمریکا تا این لحظه چنین قصدی را ندارد و همچنین توان اسرائیل در دنیا و عرصه سیاسی آمریکا آنقدر نیست که بتواند خواست خودش را تحمیل کند. ضمن اینکه واقعا برایند نیرو های سیاسی اسرائیل چنین هدفی داشته باشند نیز خود موضوع مناقشه برانگیزی است . راهکار پیشنهادی دیدگاه بدیل تداوم برنامه هسته ای در عین شفاف سازی برای دنیا بود. امری که به نظر می رسد جمهوری اسلامی نیز آن را مد نظر ندارد و در پرداخت هزینه های سنگین آن دچار تردید شده است.
بنابراین تا اینجای کار آنچه در جدید ترین فصل بحران هسته ای مشاهده می شود نزدیکی به مراتب بیشتری با تحلیل و موضع گیری های کمپین مخالفت فعال با جنگ دارد .
رصد کردن اتفاقات نشان می دهد که تحلیل مخالفان فعال با جنگ که به درستی بر جدا سازی جنبش دموکراسی خواهی و عرصه عمومی ایران از ماجراجویی هسته ای و غرب ستیزی حکومت در ضمن دفاع از حقوق سلب ناشدنی مردم ایران تاکید داشتند به واقعیت نزدیک تر بود و به طور نسبی و محدود در روند امور تاثیر گزار شد.
کاهش تنش هسته ای امر مثبتی برای جامعه ایران و گذار مسالمت آمیز به دموکراسی است. سال ها است در روندی فزاینده حقوق بشر و مطالبات مردم ایران در زیر سایه مناقشه هسته ای قرار گرفته است. روند مصالحه کمک می کند تا با کنار رفتن مسائل امنیتی ،فضا برای تحرک مبارزات دموکراسی خواهانه مساعد تر گردد.
مسئله هسته ای از ابتدا برای غرب و جامعه جهانی بر مبنای ملاحظات امنیتی و توازن قوا در منطقه خاور میانه شکل گرفت. در این نزاع طولانی و پر پیچ و خم هیچگاه دموکراسی ،حقوق بشر و خواست مردم مطرح نبود. البته منظور ارتباط مستقیم است و گرنه نمی توان منکر تاثیر پذیری این مقوله ها از یکدیگر شد. اما درست به همین دلیل هر چقدر برنامه هست های حکومت از حالت تهاجمی و غیر عادی خارج شود منافع بیشتری عاید نیرو های جامعه مدنی و طرفداران صلح و آشتی با دنیا می گردد.
یکی از شعار های اصلی نیرو های خوان تغییر تنش زدایی خارجی و مدارا با جهان بوده است. بنابراین از منظر نگاهی که با جنگ و اشغال نظامی ایران و آلترناتیو سازی با اتکاء به مشروعیت دولت های قدرتمند خارجی مخالف است ،هر اقدامی که حکومت در این راستا انجام دهد به شرط اینکه واقعی باشد ، رویدادی مثبت است.
حکومت اگر در مسیر تفاهم و سازش با نظم جهانی حرکت کند و رفتاری مسئولانه از خود نشان دهد ، آنگاه پسامد این تغییر جهت در سیاست خارجی تاثیراتی در داخل خواهد داشت و جریان های میانه رو در داخل بلوک قدرت را تقویت می کند و این امر به نوبه خود فضای پلیسی در داخل را متزلزل می سازد و فرصت تنفس و تحرک به نیرو های معترض به وضع موجود می ایجاد می کند.
البته ممکن است گرایش های افراطی در حکومت مصالحه در خارج را پشتوانه افزایش سرکوب و تشدید فضای پلیسی در داخل قرار دهند. ولی تعارض بین این دو مشکلات جدی برای پیشبرد سیاست مشت آهنین در فضای سیاسی ایجاد می کند .
بررسی سه دهه سرکوب، برخورد های انقباضی و شدت عمل در برابر مخالفان نشان می دهد پیوستگی زیادی بین رویکرد خارجی ستیزه جویانه حکومت با گسترش اختناق و جباریت سیاسی در داخل وجود دارد. رویداد شتاب دهنده به خشونت دولتی پس از انقلاب ،تسخیر سفارت آمریکا بود. پشتوانه اصلی توجیه هر برخورد تند و فاجعه حقوق بشری ارجاع به توطئه بیگانگان است.
حال اگر حکومت از در آشتی با دنیا و قدرتمند ترین کشور دنیا یعنی آمریکا بر بیاید آنگاه حوزه استفاده از کارت وابستگی به بیگانگان برای قلع و قمع مخالفان داخلی به میزان قابل اعتنایی محدود می شود. به همین دلیل حکومت نمی خواهد کاهش تنش هسته ای به عادی سازی رابطه با آمریکا منجر گردد . یکی از دلایل اصلی عدم ملاقات سعید جلیلی با هیات نمایندگی آمریکا همین مساله است .
اما وجود حساسیت در جامعه جهانی نسبت به حقوق بشر عاملی مهار کننده در برابر این رویکرد است. در حال حاضر مستقل و مجزا از بحران هسته ای و مساله تروریسم ، حقوق بشر یکی از موضوعات اختلاف بین جامعه جهانی و حکومت است. اگرچه وزن ملاحظات حقوق بشری و بشر دوستانه در مقایسه با نگرانی های امنیتی و سیاسی در مناسبات دنیا به مراتب کمتر است ؛اما این عامل حالت نمایشی صرف ندارد و در حدی تاثیرگزار است.
بنابراین مصالحه اتمی لزوما به معنای کنار کشیدن غرب از حمایت دموکراسی در ایران و یا قربانی کردن مردم ایران نیست. ماهیت بحران هسته ای کاملا متفاوت با مساله دموکراسی در ایران هست و از منطق کاملا جداگانه ای تبعیت می کند. عدم حمایت مردم از ماجراجویی هسته ای و یا فقدان هر گونه تهدیدی از سوی ایران در صورت حاکمیت دموکراسی به نوبه خود فاکتور های مهمی در تصمیم گیری دنیا هستند. اما جنس مناقشه هسته ای از نظر غرب حالت داخلی و مربوط به مردم ایران ندارد بلکه مساله ای است که کاملا در چهارچوب منافع ملی آنها و ضرورت تثبیت نظم جهانی قابل درک و فهم است.
روز های آینده نشان خواهد داد که می توان به مصالحه اتمی خوشبین بود و یا باز در به همان پاشنه سابق می چرخد و سطح منازعه بالا می گیرد. اما سازش و تفاهم در برنامه هسته ای که منجر به کم رنگ شدن خصومت بین دنیا و ایران شود در مجموع پسامد مثبتی برای مردم ایران دارد به شرط اینکه رعایت حقوق بشر و درخواست های مردم ایران کماکان به عنوان مطالبه ای جدی و مستقل از سوی جامعه جهانی از حکومت ایران خواسته شود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.