دورنمای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲

حدود ده ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برگزار خواهد شد. معمولا جریان های اصلی رقابت کننده در انتخابات از ۶-۵ ماه پیش مشخص می شوند و فعالیت غیر رسمی تبلیغاتی خود را آغاز می کنند.
هنوز سیمای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شکل نگرفته است. اما می توان گفت سه جریان فضای معطوف به این رویداد را خواهند ساخت.


نخست جریانی که به شرکت می اندیشد و می توان آن را در دو دسته کلی مدافعین وضع موجود و منتقدین تقسیم کرد.
طیف اصول گرایان با همه تکثر و اختلافات درونی در دسته مدافعین می گنجند چون تقریبا بخش های اصلی قدرت را در کنترل دارند. این جریان به دو شاخه کلی تقسیم می گردد. نخست جبهه متحد اصول گرایان یا به تعبیر دقیق تر اصول گرایان میانه رو که بر پایه نهادهایی چون جامعه روحانیت مبارز تهران ،جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، جمعیت موتلفه ، تشکل های همسو پیروان امام و رهبری ، گروه قالیباف و لاریجانی را شکل گرفته اند.
در نقطه مقابل آنها جبهه پایداری وجود دارد که بر بخش های تند و نظامی حکومت متکی است. جمعیت ایثار گران و رهپویان نیز در نهایت با این جریان ائتلاف می کند. مصباح یزدی و همکاران سابق دولت و جبهه ولاء شاخص ترین افراد این محفل هستند.
منتقدین را نیز می توان به چهار گروه متمایز کلی تفکیک کرد. نخست اصلاح طلبان که بازگشت به قدرت و کسب امکان فعالیت سیاسی در حوزه رسمی کف مطالبات آنها را تشکیل می دهد و در عین حال امیدوار هستند که شرایط نا بسامان داخلی وفشار های خارجی منجر به تغییر نگاه منفی حکومت شده و عرصه را برای حضور آنها در قدرت مساعد گرداند.
گروه هاشمی رفسنجانی دیگر بخش را تشکیل می دهد که افول جریان احمدی نژاد و همچنین احساس نگرانی برخی از مسئولان نظام از بروز اعتراضات معیشتی و رسیدن بحران اتمی به نقطه جوش را فرصتی برای تحرک سیاسی خود می انگارد.
همچنین زمزمه های مبنی بر تشدید بیماری رهبری که صحت آن معلوم نیست نیز باعث افزایش فعالیت این گروه در مباحث مربوط به مجلس خبرگان و رهبری آینده شده است.
حلقه یاران احمدی نژاد دیگر عضو جدید معترضین به وضع موجود هستند . اگر چه به دلیل عدم حضور این جریان در رقابت های انتخاباتی مجلس نهم تصور می شد این جریان بنای حضور انتخاباتی ندارد و از منظری نیز پایان یافته تلقی می گشت. اما تلاش های دولت برای تغییر استانداران آشکار ساخت که نقش آفرینی آنها در انتخابات ریاست جمهوری آینده را نادیده گرفت.
در کنار این سه دسته اصلی یک گروه فرعی از منتقدین اصول گرای وضع موجود را نیز باید در نظر آورد. آنها جریان شکل یافته ومنسجمی نیستند اما در عین حال ممکن است در آرایش رقابت های انتخاباتی تاثیر گذار باشند. این حلقه ازافراد پراکنده ای چون علی مطهری ، مهدی خزئلی ، حسین علایی ، محمد نوری زاد و … تشکیل شده اند.
اما جریان سوم کسانی هستند که در انتخابات آینده به سمت عدم شرکت و تحریم خواهند رفت. این جریان به شکل استراتژیک انتخابات را بستر مفید و واجد ارزش برای تعقیب راهبرد سیاسی خود نمی داند. این جریان نیز طیف نا همگون و غیر منسجمی از بخش هایی چون جنبش سبز و هوادار کروبی – موسوی ، نیرو های ملی و برخی از ملی – مذهبی ها ، نیرو های چپ ،جنبش های اجتماعی مطالبه محور ، برانداز های سنتی و .. را در بر می گیرد.
فلوچارت زیر دسته بندی آرایش احتمالی رقابت ها و سمت گیری های معطوف به رقابت های انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری را نشان می دهد. البته این دسته بندی ممکن است نزدیک به ایام انتخابات تغییر کند ولی تقریبا چشم انداز کنونی انتخابات را ترسیم می نماید.

 

شکاف و رقابتی که در انتخابات مجلس وجود داشت و بخصوص در رقابت بین علی لاریجانی و حداد عادل شدت یافت ، به طور طبیعی گرایش دارد تا در انتخابات ریاست جمهوری به شکل شدید تری بروز پیدا کند.
اما حضور موثر اصلا ح طلبان و حلقه یاران احمدی نژاد می تواند تاثیری بازدارنده در ظهور شکاف فوق داشته باشد. همچنین اراده و تصمیم رهبری فاکتوری بسیار تعیین کننده در نحوه بروز رقابت های داخلی اصول گرایان دارد. محتمل است وی با دخالت خود بمانند انتخابات ریاست جمهوری دهم به صورت مصنوعی اجازه ندهد تا کاندیدا های متعددی از ائتلاف سابق اصول گرایان وارد صحنه انتخابات شوند. رصد کردن مواضع رهبری گویای این واقعیت است که تمایل وی به نیرو های جبهه پایداری وطیف رادیکال و امنیتی- نظامی اصول گرایان بیشتر است. اما این جریان به صورت طبیعی و در رقابت با گروه ها بخت ناچیزی برای پیروزی دارد لذا صعود کاندیدای آنها به نهاد ریاست جمهوری محتاج حمایت رهبری و دوپینگ ولایت است.
در عین حال تضعیف فصل الخطابی رهبری در جریان موسوم به اصول گرا و اصرار نهاد های قدیمی چون موتلفه و جامعتین مبنی بر حضور قدرتمند در انتخابات ریاست جمهوری موانعی هستند که در پیش روی دخالت رهبری قرار دارند.
اما اردوگاه اصلاح طلبان نیز با چالش ها ومشکلاتی مواجه است. نخست تفرق و پراکندگی و از بین رفتن مراکز ارتباطی بین اصلاح طلبان است که تا کنون اجازه نداده آنها سیاست واحدی را در خصوص وضعیت سیاسی کشور در پیش بگیرند. در این شرایط برخی از از افراد وگروه های برجسته در این طیف آهنگ شرکت در انتخابات را سر داده اند. اگر چه همه آنها ظاهرا به شرکت مشروط در انتخابات معتقد هستند ولی تردید وجود دارد که همه آنها تا اخر کار پای این حرف خود بایستند.
سید محمد خاتمی میدان دار اصلی شعار بازگشت به قدرت است . هدف اصلی وی بیش از آنکه پیروزی در انتخابات باشد احیای جنبش اصلاحات بعنوان یک نیروی سیاسی پذیرفته شده در مرز های نظام است. در عین حال به نظر می رسد دکتر عارف کاندیدای مطلوب وی باشد .
عبدالله نوری نیز عزم خود را بر نزدیک کردن اصلاح طلبان و انسجام آنها از طریق توجه به ابزار های تشکیلاتی چون تشکیل اتاق های فکر جزم کرده است. علی رغم اینکه وی تصریح کرده قصد کاندیداتوری ندارد اما برخی از افراد مدافع حضور وی در انتخابات ریاست جمهوری هستند و همچنین شماری موضع گیری های سیاسی اخیر او را دال بر سنجش فضا برای حضور در رقابت های انتخاباتی تحلیل می نمایند. عبدالله نوری از حمایت گروه مشخصی برخوردار نیست اما بعضی از نیرو های پیشرو اصلاحات نظر مثبتی نسبت به او دارند.
مجمع روحانیون مبارز نیز بنای مشارکت در انتخابات دارد اگر چه هنوز تصمیم گیری آن قطعی نیست. مجید انصاری مورد توجه این تشکل است. اگر مجمع به صورت جدی به معرفی مجید انصاری به عنوان کاندیدای مورد حمایت خود بپردازد آنگاه برای خاتمی خیلی دشوار خواهد شد تا از کاندیدای دیگری پشتیبانی کند.
کارگزاران سازندگی نیز مانند مجمع روحانیون مبارز نگاهی مثبت به شرکت در انتخابات دارد منتها ترجیح می دهد از نامزد مورد حمایت جمع اصلاح طلبان حمایت نماید. اسحق جهانگیری گزینه مطلوب این گروه است.
به نظر می رسد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی علی رغم فاصله ای ای که با مواضع سیاسی کنونی خاتمی دارند ولی در تحلیل آخر رویکرد انتخاباتی خود را با وی تنظیم نمایند.
اما بزرگترین چالش انتخاباتی اصلاح طلبان نگاه منفی رهبران نمادین جنبش سبز و برخی از همراهان سابق شان هست که نگاه منفی به شرکت در انتخابات دارند. به نظر می رسد اجرای شروط وخواست های بیاینه شماره ۱۷ موسوی و کروبی حداقل شروط این جریان برای پیوستن به انتخابات هست. نظر جمع دیگری از اصلاح طلبان چون پرویز قدیانی نقد صریح رهبری است و بدون پایان بخشی به استبداد ولایی شرکت در انتخابات را بی فایده می دانند. برایند نظر زندانیان سیاسی نیز نزدیک به این تفکر است. همچنین این موضع مورد حمایت بخش هایی از اپوزیسیون خارج از کشور و اصلاح طلبان ساختاری نیز است.
ماه های پیش رو نشان خواهد داد که رقابت و تعاطی این جریان های سه گانه با همه زیر شاخه های شان چه شکلی به آرایش انتخاباتی ریاست جمهوری یازدهم خواهد بخشید. یا شرایط نا معلوم کشور و رشد شاخص های بی ثبات ساز شگفتی ساز می گردد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.