موازی سازی در حوزه علمیه قم

در روز های اخیر حوزه علمیه قم شاهد تحرکات جدید حکومت در سالگرد روز ۹ دی و تبلیغات پر هیاهوی دولتی در زمینگیر کردن جنبش سبز بود. تشکل نو ظهوری بنام” اساتید سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم ” برای ۹ دی اقدام به برگزاری نشستی تحت عنوان ” حوزه پشتیبان نظام ” نمود.
قرار بود سید محمود شاهرودی و شیخ محمد یزدی در این اجلاس سخنرانی کنند ولی در آخرین لحظات ، یزدی از شرکت در اجلاس انصراف داد. این تشکل با فرستادن نامه برای مراجع موجودیت خود را اعلام کرد. علی احتشام از اعضای شورای مرکزی این تشکل فلسفه وجودی این گروه روحانی را چنین اعلام کرد:

Untitled-2copy
« ما با صدای رسا اعلام کرده و می کنیم اگر عده ای بخواهند زیر لوای مرجعیت رهبری و ولایت را تضعیف کنند به بیراهه رفته اند، همین طور اگر عده ای به بهانه حمایت از رهبری بخواهند مرجعیت را تضعیف کنند به بیراهه رفته اند.
…اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم که عضو این تشکل هستند همزمان از مرجعیت و ولایت در نظام اسلامی پاسداری می کنند.وی در گرامی داشت ۹ دی روز اوج سرکوب و جباریت نظام سیاسی ، یادآورشد: در این برهه حساس حوزه همان گونه که تاکنون حامی نظام بوده، لازم است بار دیگر حمایت خود را از انقلاب اسلامی و رهبری اعلام کند و این همایش نیز به همین منظور برگزار می شود.»
اما مراجع مدافع نظام سیاسی که نسبت به وضعیت موجود معترض هستند ، پاسخ منفی به درخواست این تشکل داده اند و به شکل علنی نا خرسندی خود را از تشکیل این مجموعه نو ظهور و در عین حال گمنام اعلام داشته اند. مکارم شیرازی در این خصوص اظهار داشت: « به این افراد توصیه می کنم این کار شما اصلا به صلاح حوزه و نظام نیست و باید تلاش کنیم تا برنامه های منسجم حوزه با اتحاد بیشتر اجرا گردد؛ چرا که حوزه نیازمند انسجام و اتحاد است. تقابل و ایجاد تشکل جدید در برابر حوزه علمیه درست نبوده و بدتر از همه این که رگه های انتخاباتی هم در آن باشد، این امر قابل قبول نیست و نباید حوزه را ابزار انتخاباتی قرار دهیم.» (۱)
آیت الله ها صافی گلپایگانی ، وحید خراسانی نیز نظر مخالفی اتخاذ کرده و از موضع مکارم شیرازی دفاع نموده اند. جعفر سبحانی نیز حمایتش را از این تشکل تکذیب کرد. می توان انتظار داشت نظرات آیت الله موسوی اردبیلی ، یوسف صانعی ، موسی شبیری زنجانی ، جوادی آملی، گرامی ، عزالدین زنجانی ، اسد الله بیات و … نیز نظر منفی نسبت به این گروه داشته باشند. بدیهی است مراجع غیر حکومتی و سنتی مانند آیت الله سید صادق شیرازی و صادق روحانی نیز به صورت جدی با این نوع فعالیت ها در حوزه های علمیه مخالف باشند.
علی رغم عنوان پر طمطراق این تشکل هیچ مدرس و روحانی درجه یکی در جمع مرکزیت آن وجود ندارد و معلوم نیست گردانندگان آن چه کسانی هستند. برخی از اصول گرایان منتقد وضع موجود آنها را به دولت احمدی نژاد منتسب می کنند.
اما رصد کردن اخبار و علائم اعتبار این ادعا را زیر سئوال می برد. شورای نگهبان اخبار این تشکل را در پایگاه اطلاع رسانی اش منتشر ساخت. به نظر می رسد این تشکل هماهنگی با رهبری و جریان های در شرف زوالی چون جبهه ولاء دارد. همچنین وجود پیوند هایی بین آنها و حلقه مصباح یزدی و چهره های افراطی چون مهدی طائب و مجتبی ذوالنور نیز محتمل است. گفتمان و نوع مواضع فعالان این تشکل تناسبی با چهره متاخر احمدی نژاد و دولت ندارد.
به نظر می رسد راه اندازی این تشکل آخرین حلقه از اقدامات انقباضی و محدود کننده حکومت و شخص رهبری در حوزه های علمیه است. پاسداری همزمان از ولایت و مرجعیت کدی است که انتظار خامنه ای از حوزه علمیه و جایگاه خود را آشکار می سازد.
از آنجاییکه حمایت از مرجعیت خامنه ای در بین مراجع و مدرسین طراز اول حوزه های علمیه پایین است و از ظرفی کوشش های جامعه مدرسین حوزه علمیه میز تا کنون موفقیتی در بر نداشته است. لذا از طریق راه اندازی چنین گروهی و موازی سازی کوشش می شود تا آتوریته خامنه ای بر حوزه علمیه قم اعمال گردد. همچنین دیگر هدف اعتبار زدایی از مجموعه های موجود است .
مکارم شیرازی مدعی است جلسات ادواری بین مدرسین دروس عالیه دینی و مراجع تقلید وجود دارد و این تشکل به تقلید از این جلسات پرداخته و نام آنها را به عاریه گرفته است.
یکی از ابزار های جمهوری اسلامی برای جلوگیری از انسجام و پیوستگی در بخش های مختلف جامعه موازی سازی بوده است . موازی سازی هم اجازه تشکیل نهاد های مرجع را نمی دهد و هم به اختلاف و انشقاق در مجموعه ها دامن می زند. اینک کاربست موازی سازی در درون حوزه های علمیه شدت گفته است.
البته جمهوری اسلامی از نهاد ها و سیاست های مختلفی برای کنترل حوزه های علمیه استفاده می کند. برخورد های تنبیهی توسط وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه روحانیت ، دولتی کردن مدیریت حوزه های علمیه ، در دست گرفتن ساز و کار تعیین روحانی ، نهاد سازی ، راه اندازی مدارس دینی توسط سپاه ،حرکات غوغا سالارانه گروه های فشار و … به صورت برنامه ریزی شده استقلال حوزه های علمیه را از بین برده است.

در این میان دو نهاد نقشی مهم دارند. نخست شورای عالی حوزه های علمیه است که کمیته مرکزی ۷ نفره آن به پیشنهاد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و با موافقت رهبری تعیین می شوند. در حال حاضر آیت الله رضا استادی ، مرتضی مقتدایی ، ابوالقاسم وافی ، حجت الاسلام و المسلمین سید محمد غروی ،حجت الاسلام و المسلمین سید هاشم حسینی بوشهری، حجت الاسلام و المسلمین علی نکونام گلپایگانی و حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی اعضاء مرکزیت شورای عالی حوزه های علمیه هستند.
این نهاد می کوشد تا فضای حوزه ها را در چارچوب دلخواه حکومت مدیریت کنند و صدا های مخالف را در حوزه ها سرکوب کرده و امکان رشد و تربیت طلاب مستقل و مردمی را از بین ببرند. از این رو تلاش برای دولتی کردن همه امور حوزه ها ، گسترش نفوذ خامنه ای ، تضعیف مراجع منتقد و مستقل ، توزیع امتیاز به خودی ها و منحصر کردن روحانیت در حوزه موافقت و همراهی با نظام سیاسی و تلاش برای تعیین صلاحیت روحانیون و فقهاء محور های اصلی فعالیت این مجموعه است. خامنه ای شخصا بر کار این شورا اشراف دارد.
اما تکیه گاه اصلی این مجموعه بر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. نهادی که می رود نیم قرن حیات خود را جشن بگیرد. این نهاد روحانی به صورت خود خوانده و با تکیه به قوه اجبار و قهریه جمهوری اسلامی و موقعیت کاریزماتیک آیت الله خمینی کنترل حوزه های علمیه قم را بعد از انقلاب در دست گرفت و تا جایی پیش رفت که بدعت سلب مرجعیت را نیز پایه گزارد و در موضعی قیم مآبانه به تعیین زعمای مراجع تقلید پرداخت.
این تشکل بعد از پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ از سوی جمعی از شاگردان و روحانیت همسو با آیت الله خمینی تشکیل شد. در بدو تاسیس این مجموعه فاقد مرجع تقلید بود و معدودی از مدرسین درجه دوم حوزه علمیه در آن عضو بودند و برخی از آنها چون سید علی خامنه ای نیز مدرس نبودند و یا مانند علی اکبر هاشمی رفسنجانی در سطح ابتدائی حوزه درس می دادند.
این مجموعه در زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی به صورت غیر رسمی فعالیت می کرد و تلاش های آنان بیشتر سیاسی بود. بعد از انقلاب به دلیل موقعیت آیت الله خمینی در حکومت و حمایت آیت الله منتظری این جریان بر حوزه علمیه قم حاکم شد.
البته در اوایل انقلاب برخی از اعضاء چون مکارم شیرازی ، علی مشکینی ، فاضل لنکرانی ، جعفر سبحانی ، ابراهیم امینی، یوسف صانعی دیگر از مدرسین درجه اول حوزه علمیه قم محسوب می شدند و آیت الله منتظری نیز در صراط مرجعیت قرار گرفته بود.
اما جامعه مدرسین در سه دهه پیش نماینده مدرسین و مراجع تقلید در حوزه های علمیه نبوده است. همچنین بهیچوجه بالاترین و ارزشمند ترین مرتبه فقهی موجود در حوزه های علمیه را نیز بازتاب نداده است.
بنابراین به لحاظ منطقی و اصولی نمی توان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را مرجع تخصصی و نهاد مرجع فقهاء حوزه علمیه قم بشمار آورد. صلاحیت این نهاد برای اداره حوزه علمیه قم زیر سئوال است .این نهاد بیشتر سیاسی بوده و ابزار دست قدرت برای کنترل حوزه های علمیه است و مشروعیت خود را نه از عموم و اکثریت روحانیت و مراجع بلکه از حکومت و نظام ولایت فقیه می گیرد.
کارکرد دیگر این تشکل تعیین اکثریت اعضاء مجلس خبرگان و معرفی کاندیدا در انتخابات های مجلس و ریاست جمهوری است. علی رغم اینکه بین برایند نظر اعضاء این نهاد و روند طی شده نظام بعد از سال۱۳۸۴ تطابقی وجود ندارد ولی باز جامعه مدرسین رابطه نزدیکش با رهبری را حفظ کرده است. اگرچه برخی مدعی هستند این اتفاق تصمیم جمعی اعضاء نبوده بلکه حاصل اقدامات فردی و خود سرانه شیخ محمد یزدی با چراغ سبز خامنه ای و قرار دادن اعضاء در مقابل عمل انجام شده است.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار است در ۲۵ و ۲۶ بهمن ماه همایشی تحت عنوان نیم قرن حضور با هدف ارائه خدمات روحانیت برگزار کند. اما پیشبینی می شود این همایش در عمل به تبلیغ عملکرد فقهاء مدافع نظام سیاسی و بخصوص خامنه ای بپردازد. البته تاسیس تشکل نو ظهور اساتید سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم به نوعی عدم موفقیت جامعه مدرسین در برقراری هژمونی حکومت در حوزه های علمیه را آشکار می سازد.
بخشی از روحانیت و فقهاء در حوزه های علمیه به مقاومت در برابر استیلای حکومت مشغول هستند. این مقاومت که با پرداخت هزینه نیز همراه است باعث شده تا اقتدار حکومت در حوزه های علمیه شکننده بوده و شکلی بحرانی پیدا نماید.
تلاش خامنه ای برای در دست گرفتن رهبری حوزه علمیه قم و معرفی خود به عنوان زعیم علماء شیعه در ایران بر شکاف بین حوزه و حکومت می افزاید. بخصوص آیت الله وحید که به صورت طبیعی سرپرستی حوزه علمه قم را حق خود می داند این فضا را بر نمی تابد.
البته وی می کوشد تا از موضع سنت و دیدگاه هایی که با عرف زمانه ناسازگار است حکومت را به چالش بطلبد. اما چون حکومت به ناچار برای حکمرانی مجبور به تطبیق خود با زمانه است . از این رو برخی از فتاوی و نظرات مذهبی خامنه ای به طور نسبی بیشتر با فضای جدید تطابق دارد لذا در فضای افکار عمومی ، رویکرد انتقادی آیت الله وحید نه تنها ضرری برای خامنه ای ندارد بلکه وی از برخورد اولترا سنت گرایانه آیت الله وحید استقبال می کند و آن را به نفع خود بر می شمارد.
عرصه ای که می تواند رویارویی را به نفع مراجع سنتی و مستقل تغییر دهد اعتراض آنها به ظلم و ستم حکومتی است. امری که آنان تا کنون تمایلی جدی نسبت به آن نشان ندادند. خانه نشینی و سکوت آیت الله صانعی نا بختیاری این سمتگیری را در حوزه علمیه قم نشان می دهد. به هر حال پیدایش تشکل جدید ولایت مدار در حوزه علمیه قم تایید کننده رابطه بحرانی بین حوزه و ولی فقیه است . وقتی حوزه علمیه و نهاد های اصیل آن تمایلی به برگزاری برنامه برای ۹ دی نشان نمی دهند ، دستگاه رهبری مجبور می شود تا به شکلی مصنوعی تمهیداتی را برای نمایش تجلیل حوزه از ۹ دی و در اصل رهبری خامنه ای اجرا نماید.
انصراف محمد یزدی از سخنرانی روشن می سازد حتی در داخل جامعه مدرسین نیز نسبت به دخالت های رهبری در حوزه علمیه قم حساسیت وجود دارد و همه اعضاء یکپارچه مطیع رهبری نیستند.
به هر حال باید دید تلاش های اخیر چه تاثیری در معادلات حوزه علمیه قم خواهد داشت.
منابع :
۱- http://www.iranglobal.info/node/14126

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.