فقیه پادشاهی خواجه تاجدار

یکی از ویژگی های مغفول و کمتر شناخته شده آغا محمد خان قاجار، تحصیلات مذهبی وی است. شاید موسس سلسله قاجاریه اولین دانش آموخته حوزه های علمیه باشد که ردای پادشاهی و تاج کیانی را بر سر گزارد. همچنین از زاویه ای شاید وی دو قرن پیش از آیت الله خمینی در عمل بر مسند ولایت فقیهی نشست و مقام سلطانی و فقاهت را توامان در شخصیت شاهانه مقتدر خود جای داد. همچنین می توان آغا محمد خان را فقیه ترین شمشیر زن و سردار جنگی در تاریخ ایران دانست.

Untitled-1 copy
پیرامون میزان تحصیلات فقهی و دینی آغا محمد خانم اطلاعات جامع و دقیقی وجود ندارد. اما چندین منبع اشارات مختصری به این مسئله داشته اند. محمد هاشم آصف مولف کتاب رستم التواریخ به وی لقب مجتهد السلاطین را داده است.(۱) البته با بررسی دقیق زندگی آغا محمد خان و شرایط زمانی عصری که او در آن زندگی می کرده است ، به نظر می رسد در این ادعا اغراقی بزرگ نهفته باشد.
از قرار معلوم آغا محمد خان کودکی خود را در خانه ملائی استر آبادی به نام سید مفید گذرانده بود. با مدرس امام زاده زید تهران بحث دینی کرده بود و در شانزده سالی توقف در شیراز و تبعید ناخواسته در این شهر به بحث با علما و مطالعه در علوم دینی و حتی در رمل و نجوم پرداخته بود.(۲)
البته وی علاقه و شیفتگی زیادی به مطالعه داشت. حتی در زمان جنگ و لشگر کشی نیز از مطالعه غفلت نمی کرد. وی کتابخوان شخصی داشت که بعد از شام تا قبل از خواب موظف بود کتاب های دلخواه را برای سلطان بخواند.
مادرش جیران در ایجاد اشتیاق به مطالعه در وی موثر بود. او خواندن و نوشتن و حفظ قران را در کودکی از مادرش آموخت. شایع است آغا محمد خان زبان عربی ، فارسی و ترکی را خوب می دانست و زبان فرانسوی و روسی را توسط بازرگانان فرانسه و روسیه آموخت. حتی نقل است او کتاب های جدید غرب و از جمله روح القوانین منتیسکو را خوانده بود. تمایل زیادی به مطالعه تاریخ و سیر زندگی پادشاهان گذشته داشت. از میان پادشاهان سابق به چنگیز خان مغول و تیمور گورکانی ارادت زیادی داشت. وی عکس چنگیز خان مغول را در بالای تخت خود و عکس امیر تیمور گورکانی را در مقابل خود نصب کرده بود. همچنین هر شب شاهنامه می خواند.
مطالعه نسبی بالای وی نقشی مهم در فراست و دانایی وی داشت. کریم خان زند به وی لقب پیران ویسه ( وزیر دانای افراسیاب ) داده بود. جالب آن است که علی رغم کینه و تنفر شدید آغا محمد خان از کریم خان زند ، ولی هیچگاه در مشاوره به وی خیانت نکرد. اعتماد وکیل الرعایا به او آنقدر بود که برای تمکین و تسلیم حسینقلی خان جهانسوز برادر تنی آغا محمد خان که علم نا فرمانی برداشته و ادعای پادشاهی کرده بود ،می خواست وی را به فرماندهی سپاه شیراز بر گزیند. بعدها خواجه تاجدار در جواب سئوالی پیرامون این موضوع گفت چون سلطنت را در اصل از آن خود می دانستم لذا صداقت و امانت را در مشورت خواهی کریم خان رعایت کردم.
اگر چه پیرامون درجه تحصیلات فقهی و مرتبه اجتهاد اختلاف وجود دارد اما همه مورخان معاصر وی و سده های بعد دیانت و تدین وی را مورد تایید قرار داده اند . آغا محمد خان فردی متشرع و اهل زهد و اجرای احکام دینی بود. او همچنین به علماء و روحانیون احترام زیادی می گذاشت. رضا قلی خان هدایت می گوید: « آغا محمد خان در انجام فرائض مذهبی و سنن جهدی بلیغ داشت ، زیارت عاشورایش ترک نمی شد ؛نوافل از میان نمی رفت. شب ها به صحبت علما و طرح مسائل جاری می پرداخت. (۳)
شیخ جعفر تنکابنی کتابخوان شخصی آغا محمد خان قاجار نیز این ادعا را تایید می کند و می گوید: « آغا محمد خان قاجار با اهل شریعت با احترام و رافت می ‌زیست و خود در ظاهر مقدس بود همیشه نماز می ‌خواند و هر نیمه شب – اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود- بر می‌ خاست و به عبادت می ‌پرداخت»
اعتماد السلطنه نیز اظهارات مشابهی دارد: « به امور مذهبی معتقد بود. نماز و نوافل و نماز شب (گاه با گریه) به‎جا می‎آورد و ادعیه، اذکار و زیارت عاشورا می‎خواند. روزه می‎گرفت و گاه در حال اضطرار هم روزه خویش را نمی‎ شکست. نسبت به ائمه اطهار(ع) ارادت داشت. تذهیب گنبد حضرت امام ‎حسین(ع) و ضریح نقره نجف اشرف، مرمت آستان ‎قدس رضوی در مشهد و تعمیر چندین مسجد در قزوین و تهران به فرمان او انجام گرفت در عین حال، چون دیگر شاهان شراب نیز می ‎نوشید» (۴)
آغا محمد خان قاجار اولین پادشاه ایرانی بود که در حرم حضرت علی دفن شد. میرزا ملکم خان تنها فردی است که مدعی است آغا محمد خان هنگام تاج گزاری حمایت از تشیع را از وظایف و رسالت پادشاهی خود بر شمارد. ولی دیگر مورخان قدیمی تنها مسند سلطانی ،اریکه جهانبانی ،خون بهای پدر بزرگ ،پدر و برادر ،رسم بهادر خانی ترکان را ذکر کرده اند و آغا محمد خان مانند نادر شاه حکومت خود را ادامه حکمرانی سلاطین صفوی اعلام کرد. در مراسم تاج گزاری و قرائت خطبه سلطنت وی در تهران هیچ فقیه و روحانی طراز اولی حضور نداشت. این امر می تواند قرینه ای باشد که آغا محمد خان جایگاه مذهبی خود را آنقدر بالا می دیده است که نیازی به حضور مجتهد طراز اولی ندیده است.
البته در دوره آغا محمد خان قاجار ،مصادف با بسط مراسم سوگواری برای امام حسین ، گسترش سنت عزاداری ، روضه خوانی و زیارت و تسلط علماء اصولی بر عتبات عالیات و حوزه علمیه نجف بود.
در آن زمان روحانیت قدرت بزرگی در ایران شده بود. بنابراین آغا محمد خان و اساس هر پادشاه دیگری در آن زمان نمی توانست به این مسئله بی اعتنا باشد. اگر چه صاحب نظران و پژوهشگرانی چون نیکی کدی ،آن لمبتون ، سعید ارجمند و … معتقدند نیاز پادشاهان قاجار به مشروعیت باعث توجه آنان به فقهای شیعه شد ، اما دشوار بتوان این امر را تنها و یا حتی مهم ترین عامل بشمار آورد. به احتمال زیاد ، فقدان سیادت و انتساب توارث به خاندان پیامبر، نداشتن ارتش و دیوان قوی ، عدم اشتهار به مقام مذهبی بالا و روحانیت سالاری در عصر موسس سلسله قاجاریه عناصر مهمی در توجه پادشاهان قاجار به علماء و مراجع دینی هستند. اما در این میان به نظر می رسد اعتقاد و باور قلبی و تشرع آغا محمد خان نیز نقش مهمی داشته است. در اصل وی از سر عقیده به علماء احترام می گذشته و در صدد گسترش و تحکیم پایه های تشیع در ایران بوده است.
فتحعلی شاه نیز مسیر عموی تاجدار خود را ادامه داد. اگر چه وی بین شیعه امامیه با شیخیه و تصوف در نوسان بود. اما فتحعلی شاه نیز پیش یک ملای کاشانی درس فقه خوانده بود. البته میزان مطالعات دینی ، تاریخی و عمومی وی بسیار کمتر از آغا محمد خان قاجار بوده است. توجه به علاقه و ارادت پادشاهان اولیه قاجار به فقه و شریعت شیعه فصلی را می گشاید تا در شناسایی چرایی توسعه قلمرو قدرت روحانیون در دوره قاجار به این عامل توجه نمود. قدرت روحانیت و تسلط بر عرصه عمومی در دوره قاجار به نحوی چشمگیر بیشتر از دوره صفوی شد. این فاکتور در شناسایی چگونگی بروز پدیده تفکیک ولایت سیاسی و دینی در اداره امور سیاسی و اجتماعی کشور در عصر قاجار نیز کمک کننده است. این تمایل راه را برای رونق بیشتر کربلا و نجف و زیارت و عزاداری مساعد نمود. به موازات این تحول، مفاهیمی مثل وقف، ثلث، نذورات، صدقات، زکات و از این بالاتر خمس، رشد چشمگیری یافت؛ به عبارتی همزمان با تحول روحی و معنوی یک شیعه پاک سرشت برای تهذیب خویش از طریق سوگواری بر ائمه، تلاش هایی برای تطهیر مال هم صورت گرفت. بحث تطهیر مال نقشی بسیار تعیین کننده در سلسله مراتب نفوذ علماء شیعه بویژه در دوره قاجار ها داشته است.(۵)
البته تدین و اعتقادات مذهبی آغا محمد خان با سیره عملی وی و خشونت نفرت انگیز او تعارضی آشکار را نشان می دهد. آغا محمد خان در جنگ و سرکوب رقبا بخصوص در قلع و قمع مردم کرمان ، تفلیس و گنجه و کشتن برادران و خاندانش برای تثبیت پادشاهی فتحعلی شاه اعمال وحشیانه ای را مرتکب شد که به قول یک مورخ غربی ، ذکر آنها مایه آلودگی صفحات است. آغا محمد خان بر خلاف تاکیدات مکرر قران و تعالیم ائمه در حرمت خون و ضرورت جلوگیری از ستم کاری ، از هیچ شناعت و فضاحتی در مرعوب کردن مردم ، سرکوب و تسلیم مدعیان و رقیبان و مطیع کردن گردنکشان فرو گذار نکرد. در حالی که تمامی واجبات و مستحبات شرعی را رعایت می کرد. نماز شبش ترک نمی شد و می کوشید تا با انجام فرائض در زمره مقربان درگاه الهی قرار بگیرد. این تعارض و دوگانگی آشکار که در رفتار برخی دیگر از متشرعین نیز تکرار شده است و مورد محدود تر آن در دوران رهبری آیت الله خمینی مشاهده شد ، این بحث جدی را مطرح می سازد که اعمال و احکام شرعی به تنهایی جوابگو نیستند. اگر روح تعالیم دینی و رحمت الهی در قالب اعمال و فرائض راه نیابد آنگاه توسل به نماز و روزه ، قرائت قران و عرفان نه تنها راهی به معنویت ، رحمانیت و رافت نمی گشاید بلکه می تواند توجیه گر شقاوت ، سنگدلی و بی رحمی ویرانگری شود.
منابع:
۱- محمد هاشم آصف ،کتاب رستم التواریخ ،تصحیح محمد مشیری ، سال انتشار ۱۳۵۲ ، ص ۴۵۴ و ۴۵۹
۲- احمد کاظمی موسوی، کتاب علمای شیعه و قدرت سیاسی ،سال انتشار ۱۳۸۲ ص ۱۳۷
۳- رضا قلی خان هدایت ، تاریخ روضه الصفای ناصری، سال انتشار ۱۳۳۹، ج ۹ ، ص ۲۰۰
۴- اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، ص۲۵
۵- http://www.rasekhoon.net/article/show/213887/%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85-%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1-(1)/

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.